وقتی پشتیبانم جدول جمعبندی هدفگذاری را به من تحویل داد و از نحوهی تکمیل که باید آن را رنگآمیزی کنم گفت، فکر کردم این جدول بیفایده است و تکمیل آن هیچ سودی برای من ندارد. روز جمعه، بعد از آزمون علیرغم میل باطنیام به تکمیل جدول پرداختم و آن را رنگ کردم. هر چهار رنگ آبی، سبز، زرد و قرمز در آن دیده میشد. بعد از تکمیل، بدون تفکر آن را در گوشهای گذاشتم و به آن اهمیت ندادم. بعد از آزمون دوم هم با اکراه آن را رنگ کردم. این بار هم هر چهار رنگ در آن دیده میشد. کمی در جدول دقت کردم و متوجه شدم تعداد خانههایی که رنگ قرمز یا زرد دارند بیشتر شده است. این امر توجه مرا به خود جلب کرد و با نگاهی مجدد به کارنامهها و دفتر برنامهریزیام احساس کردم که جایی از کارم اشتباه است و باید در مورد روش مطالعهام در بعضی از درسها تجدید نظر کنم. تصمیم گرفتم رنگهای جدول جمعبندی هدفگذاریام را بهبود بخشم و تمام خانههای جدول رنگ آبی یا سبز داشته باشند. اولین قدم برای رسیدن به این هدف این بود که تعداد خانههای آبی و سبز را ثابت نگه دارم و دومین قدم این بود که خانههای قرمز را حذف کنم و در آزمونهای بعد تعداد خانههای زرد را به کمترین تعداد ممکن برسانم. قدم سوم هم این بود که خانههای زردرنگ را هم حذف کرده و رنگ همهی خانههایم آبی یا سبز باشد. قدم آخر هم تبدیل خانههای سبز به خانههای آبی بود. برای رسیدن به این اهداف با کمک پشتیبانم برنامهریزی کردم و تمام تلاشم را به کار گرفتم. اکنون چندین آزمون از زمان دریافت جدول جمعبندی هدفگذاری میگذرد و من در جدول خود رنگ قرمز و زرد ندارم. بیشتر خانههای جدولم آبی است. این نشان میدهد راهی که طی کردهام درست بوده و تمام تلاشهایم به نتیجه رسیده است.
رنگهای آبی جدولم با من سخن گفته و این پیشرفت و موفقیت را به من تبریک میگویند.