همیشه با درس ادبیات کمی مشکل داشت. این بار تصمیم گرفت ادبیات را بگذارد آخرین درس عمومیهایش. همیشه درس زبان و دینی برایش راحت بود. خوشحال بود که توانسته بود در آزمون امروز با آرامش بیشتری به ادبیات پاسخ بدهد. برای ورود به درسهای اختصاصی، پشتیبانش به او آموخته بود چگونه سطح دشواری سؤالات را طبقهبندی کند.
اولین سؤال ریاضی چقدر به نظرش آشنا آمد. دیروز پنجشنبه مثل این سؤال را رفع اشکال کرده بود. چیزی نگذشت که به جواب رسید. این احساس اعتمادبهنفس باعث شد به دو سؤال بعدی بهراحتی پاسخ دهد. گزینۀ چهارم را جایی ندیده بود. بلافاصله رفت سراغ بعدی. قیافهی سؤال طولانی بود؛ ولی تجربههای قبلی به کمکش آمد و تا آخر خواندش. نکتهی مسئله را به یاد آورد. تا به این جای کار، خودش را خوب مدیریت کرده بود. تابهحال اینقدر در جلسهی آزمون از تصمیماتش دربارهی درس ریاضی خرسند نشده بود.
وقتی به آخرین مسئلهی ریاضی رسیده بود، فقط 6 تا از سؤالها را نتوانسته بود پاسخ دهد. وقت داشت؛ ولی تصمیم گرفت برود سراغ درس بعدی. اگر وقتی در پایان باقی ماند، برخواهد گشت و به یک سؤال ریاضی جواب خواهد داد.
امروز او در درس ریاضی به نمرهای که پیشبینی کرده بود، رسید. هدف 6 از 10 لذت مدیریت خوب بود.