گفتوگو با قهرمان پیوستگی ابراهیم عشقی مرغزاری از تربت حیدریه
163 آزمون، از هشتم تا مشاوره دانشگاه فرهنگیان شهید بهشتی مشهد
ابراهیم عشقی مرغزاری در یک نگاه:
شهر: تربت حیدریه (خراسان رضوی)
مدرسهي دبستان: بوعلی سینا روستای مرغزار
مدرسهی متوسطهی اول: نمونه دولتی صاحب الزمان (عج) دولت آباد
مدرسهی متوسطهی دوم: استعدادهای درخشان شهید بهشتی تربت حیدریه
میانگین تراز دوازدهم: 7673
رتبهی کنکور: 18 منطقه 2
سابقهی حضور در آزمونهای کانون: از کلاس هشتم تا دوازدهم انسانی به مدت 5 سال (163 آزمون)
تحصیلات و شغل پدر: دیپلم، کشاورز
تحصیلات و شغل مادر: دیپلم، خانه دار
برای دوران جمعبندی چه برنامهای داشتی؟
بخشی از برنامهی درسی من در دوران جمعبندی مربوط به مطالعه برای امتحانات نهایی بود که با توجه به مطالعاتی که در طول سال تحصیلی داشتم و میزان اثری که در کنکور داشت، زمان کمتری را صرف این موضوع میکردم. بخش دیگری از برنامهام این بود که در فرجهی هر امتحان، آن درس را با حل تست جمعبندی کنم. در واقع در کنار مرور و حل نمونه سوالات امتحانی، برای هر درس، تست جمعبندی کار میکردم تا بتوانم مطالب را در ذهنم طبقهبندی کنم. اگر فرصت بیشتری هم داشتم، برای همان درس، تستهای دهم و یازدهم را هم با هدف جمعبندی، کار میکردم. بخش سوم و مهم کارم هم آزمونهای سه روز یا دو روز یک بار و تحلیل و رفع اشکال با کمک آزمونها بود. این سه برنامه را به موازات هم در دوران جمعبندی پیش بردم.
برای انجام تمام این کارها فرصت کافی داشتی؟
میزان مطالعهی روزانهی من در طول سال تحصیلی تا کنکور سیر صعودی داشت. تا قبل از عید در روز حدود 11 ساعت مطالعه داشتم. از عید تا دوران جمعبندی این میزان به 12 ساعت در روز رسید و در دوران جمعبندی تا کنکور 13 ساعت در روز را صرف انجام مطالعاتم و پیش بردن برنامههایم میکردم.
در دوران جمعبندی آرامش کافی داشتی؟
آرامشم خوب بود و توانسته بودم روحیهام را به خوبی مدیریت کنم، اما کمی حس خستگی داشتم. تلاش زیادی کرده بودم و توان و انرژی من در حال افت کردن بود. با انجام یک سری کارها و توکل بر خدا روحیه و انرژی خودم را حفظ میکردم. به نظرم دوران جمعبندی پرفشارترین و پرکارترین ایام برای دانشآموزان کنکوری است و باید حواسشان به حفظ انرژی و روحیهی خودشان باشد. این دوران دانشآموزان را آمادهی هر سختی و چالشی میکند.
برای حفظ روحیهی خودت چه میکردی؟
تصویر برترهای رشتهی انسانی را که کانون سال گذشته منتشر کرده بود به دیوار اتاقم نصب کرده بودم و عکس خودم را در بین برترها قرار داده بودم. همیشه خودم را در بین برترهای انسانی تجسم میکردم و برای به حقیقت پیوستن این تصویر که هدف من بود، تلاش میکردم. همیشه به هدفم فکر میکردم و سعی میکردم شرایطم را برای رسیدن به هدفم مهیا کنم. با خانوادهام گفتوگو میکردم و این کار کمک زیادی به حفظ روحیه و انرژی من میکرد.
شرایط آزمونهای جمعبندی را چگونه برای خودت آماده میکردی؟
گاهی اوقات به همراه دوستانم و گاهی اوقات به تنهایی به مدرسه میرفتم و آزمونهای جمعبندی را در مدرسه از خودم میگرفتم تا شرایطم به روز کنکور شباهت بیشتری داشته باشد. هم باید از لحاظ زمانی شرایط کنکور را رعایت میکردم و هم خودم را در موقعیتهای مختلفی قرار میدادم و از خودم آزمون میگرفتم تا در روز کنکور از هر لحاظ آماده باشم. به توصیهی مشاورم گاهی در شرایط گرما یا سرما یا سکوت یا شلوغی و ... از خودم آزمون میگرفتم. گاهی اوقات ماسک میزدم و گاهی کنار پنجره مینشستم. حتی خوراکیها و لباسم مشابه روز کنکور بود و حتی برای زمانهای صرف خوراکی با نوشیدن آب هم برای خودم استراتژی تعریف کرده بودم.
تحلیل آزمونهای جمعبندی را با چه شیوهای انجام میدادی؟
ابتدا آزمونم را تصحیح میکردم و درصدهایم را محاسبه میکردم. وضعیت کلی خودم را بررسی میکردم. بعد یک بار دیگر تک به تک سوالات را دوباره حل میکردم. برای غلطها و نزدههایم زود به سراغ پاسخنامه نمیرفتم تا اگر ایرادم به خاطر شرایط علمی نبود، آن را رفع کنم و اگر بعداً متوجه میشدم که واقعاً مطلب را بلد نیستم، مرور انجام میدادم. ممکن بود سر جلسه بیدقتی کرده باشم یا از روی تست بدون دلیل عبور کرده باشم.
با درسی چالش داشتی که بخواهی در دوران جمعبندی جداگانه برای آن درس زمان بگذاری؟
با دو درس چالش داشتم. یکی از این درسها ریاضی بود که آن را به طور مستمر کار میکردم و گاهی در حل تستهایش دچار چالش میشدم و از این درس جواب نمیگرفتم. حس میکردم هر چه به کنکور نزدیک میشویم تستهای کانون هم دشوارتر میشود. منبع جدیدی برای این درس تهیه کردم و حتی لازم شد که دوباره بعضی از فرمولها و مفاهیم را مرور کنم. تا کنکور توانستم در این درس به رشد خودم کمک خوبی بکنم. برای درس فلسفه و به خصوص فلسفهی دوازدهم که برای من چالشیتر بود، نکاتی نوشته بودم که آنها را مرور میکردم. سراغ تستهای کمی دشوارتر رفتم و در کنار آن سعی کردم به جای اینکه فقط مطالب را حفظ کنم، نگاه فلسفیتری به تستها داشته باشم.
پس برای انجام تمام این کارها در دوران جمعبندی برنامهریزی خوبی داشتی.
من بیشتر درسها را به صورت روتین در طول روز مطالعه میکردم. اما برای این دو درس که نیاز به توجه بیشتری داشتند، به طور ویژه وقت میگذاشتم.
هفتهی آخر قبل از کنکور چه برنامه ای داشتی؟
من به توصیهی رتبههای برتر کنکور به سراغ تورق سریع رفتم. برای هر درسی نکاتی را که یادداشت کرده بودم، مرور میکردم و یا کتابهای درسی را تورق میکردم. تا جایی که به یاد دارم، دو دور تورق سریع را برای همهی درسهایم تا روز کنکور انجام دادم. بخش تاریخ ادبیات علوم و فنون را حتی چندین بار مرور کردم. دلم میخواست مطالب به خوبی در حافظهام تثبیت شودند تا بتوانم در جلسهی کنکور از تمام مطالبی که به تازگی مرور کردهام، استفاده کنم. هفتهی آخر روی تجدید قوا و ایجاد روحیه هم تمرکز داشتم.
برنامهات برای روز آخر چه بود؟
تا ساعت 10 صبح کمی تاریخ ادبیات را مطالعه کردم. بعد با خانوادهام صحبت کردم. عصر هم با برادرم به پارک رفتیم و قدم زدیم. شب ساعت 10 بعد از صرف شام به رختخواب رفتم. از سر و صدای همسایهها بیدار و خوابزده شدم و حس میکردم دیگر خوابم نمیبرد. کمی نگران بودم. تمرینهایی که بلد بودم انجام دادم اما تا ساعت 12 شب خوابم نبرد. به امام رضا (ع) توسل کردم، کمی آرام شدم و بعد خوابم برد. صبح بعد از نماز صبح هم هنوز آرامش داشتم و باز کمی خوابیدم. ساعت 6 بیدار شدم و با قدرت به سراغ کنکورم رفتم.
اثر 163 آزمونی که در کانون داده بودی در روز کنکور برایت چه بود؟
5 سال کانونی بودم و برنامهی آزمونها جزئی از زندگی من شده بود. آزمونها را خیلی دوست داشتم و برنامهی راهبردی به زندگی من نظم و انسجام خوبی داده بود. از کانون یاد گرفته بودم که کارهایم را با برنامه و نظم پیش ببرم. همین الان که برای امتحانات ترم دوم دانشگاه برنامهریزی میکنم از آموزههای کانونی و استمراری که در کانون به آن خو گرفتم، استفاده میکنم. برنامهریزی دقیق را یاد گرفتهام و استمرار و نظم هدیهی کانون به من در زندگی بود. اگر کار دشواری پیش رو داشته باشم سریع آن را بین روزهایم تقسیمبندی میکنم و با برنامهریزی دقیق به سمت هدفم حرکت میکنم. یکی دیگر از فواید آزمونها برای من رسیدن به خودآگاهی بود. من به شناخت خیلی خوبی نسبت به خودم رسیده بودم که برای برنامهریزیهایم از آن استفاده میکردم. این شناخت به حدی بود که با روحیهی خوب و با علم به اینکه به تست مسلط هستم یا نه، آن را حل میکردم. آن قدر تست کار کرده بودم و آزمون داده بودم که با نگاه کردن به هر تست برای پاسخ دادن به آن یا رد شدن از روی آن، تصمیم میگرفتم.
در آزمونهای جمعبندی کانون نتایج خوبی گرفتی؟
نتایج آزمونها کمی با انتظاری که از خودم داشتم فاصله داشت و من انتظار بیشتری از خودم داشتم. البته در آخرین آزمون جمعبندی رتبهی من 45 کشور شد که در کنکور هم رتبهی 48 کشور را کسب کردم. سعی کردم به نتایج فکر نکنم و نگران نباشم. ممکن بود شرایط در کنکور تغییر کند و نمیشد به نتایج تکیه کرد. به جای آن تمرکز داشتم که باز هم در زمان باقی مانده تا کنکور مهارتهایم را کمی افزایش بدهم.
روز کنکور را چطور پشت سر گذاشتی؟
به طور کلی روز کنکور برای من با آرامش بسیار خوبی سپری شد. من سه سال خودم را برای این روز آماده کرده بودم. وقتی شما سه سال برای هدفی برنامهریزی و تلاش داشته باشید، انتظار دارید همه چیز طبق برنامه و درست و صحیح پیش برود. برای من به لطف خدا همین طور هم شد. از تمام روشهای حل تست مثل ضربدر و منها هم استفاده کردم. در درس ریاضی یک تست دنبالهی هندسی بود که زمانم را گرفت. در دفترچهی سوم هم برای شستن دست و صورتم رفتم که کمی دیرتر برگشتم و کمی زمانم را از دست دادم. اگر این کار را نمیکردم ممکن بود درصد بالاتری مثلا در درس تاریخ و جغرافیا کسب کنم. این موضوع کمی نگرانم کرد اما با نفس عمیق و خوردن مواد قندی به حالت عادی برگشتم.
پدر و مادرت در دوران جمع بندی چه کمکی به تو کردند؟
حقیقتش من در سال دوازدهم از روستا به شهر آمده بودم و به همراه دوستانم خانه داشتیم. نزدیک به کنکور هم دوستانم رفتند و خودم به تنهایی زندگی میکردم. خانوادهام در روستا بودند. اما از راه دور هم برای من منبع عظیم آرامش بودند. من تحت فشار بودم و از من برای کسب نتیجهی خوب توقع زیادی میرفت. اطرافیان وقتی من را میدیدند متوجه توقع کسب رتبهی خوب میشدم. اما این توقع را پدر و مادرم نداشتند. به من میگفتند خدا بزرگ است، سخت نگیرم و آن چه که دوست دارم برایم اتفاق می افتد.
چرا این رشته و دانشگاه را انتخاب کردی؟
من از کلاس نهم به معلمی علاقه داشتم. برای معلمی وارد رشتهی انسانی شدم. به رغم مخالفتهایی که شد و تأکیدی که برای انتخاب رشتهی ریاضی یا تجربی داشتند، من انسانی را انتخاب کردم. با پدرم مشورت کردم و ایشان به من گفتند که کار کردن روی روح و روان افراد خیلی ارزشمند است. این حرف حکیمانه من را روی انتخابم به یقین رساند. به همین خاطر به رشتهی روان شناسی خیلی علاقهمند شدم. در کلاس دهم با یک روانشناس خوب آشنا شدم و روی این رشته مطالعه کردم و با این رشته آشنا شدم. در نهایت تلفیقی از این دو هدف برای من در انتخاب رشتهی مشاوره دانشگاه فرهنگیان خلاصه شد و از انتخابم بسیار راضی هستم.