وقتی کسی جوانههای انگیزه و امید را پرپر نمیکند یعنی زمستان بدون برف را باور نمیکند؛ یعنی باورهای کوچکی ندارد که تسلیم شود.
باید دغدغههایش را بنویسد و درگیر اجرای تصمیم شود. در روزگاری که زمین و زمان، سپید میپوشید تن کدام رؤیا لباس امید میپوشید؟ این سپیدی، ما و قصههایمان را به کجا وصل میکند؟ انگیزههایمان را در قابهای خالی، شبیه کدام فصل میکند؟
در دومین نیمه از سال بلند خواستن و توانستن، راهبردیهای ارغوانی، طلا میشوند. حالا تمام چرکنویسهای پراکنده و پنهان، بیخطا میشوند. در بهروزترین صفحههای شخصیشده در ضیافت نور و صدا، به جشن بهترین اردونشین بیا. در حافظهی سبز این نوروزها بهار از دستهای تو آغاز میشود. دوباره از این ضیافت ناب، از اینجا که ایستادهایم تو میمانی و بهار میرود. تازه شو و فکر اندوختههای بکر کن. کمی به بهار فکر کن.