در نگاه نوین امروزی به مقولهی آموزش، حیطههای شناختی طبقهبندی کاربردی را ارائه میکنند. طبقهبندیهایی از این دست باعث شکلگیری ذهنیتی با قابلیت فراگیری راههای مختلف آموزش میشود. به تعبیر دیگر نگاهی آموزشی به روشهای یادگیری در راستای آموختن را تداعی میکند. حیطههای شناختی بلوم که بر شش بخش طبقهبندی میشوند شامل موارد زیر هستند:
1. دانش، 2. فهمیدن، 3. به کار بستن، 4. تحلیل و تفسیر، 5. ترکیب و 6. داوری و ارزیابی
بحثهای فراوانی در توضیح و تفسیر این شش شاخه میتوان داشت اما در اینجا نگاه ویژه به بحث یادگیری از روشهای آموزش، خود به معنای نوعی مانیتورینگ عملکرد و ارتقای سطح عملگرهای مطالعاتی است. با نگاهی به حیطههای شناختی بلوم درمییابیم رویکردی که با شیوههای درک درست از متون کتاب و فرمولها و مدلهای ذهنی آغاز میشود و در مرحلهی بعد درک و فهم مطالب را به صورت شهودی و تصویرسازی اجرا میکند، یقیناً در حیطهی کاربردی هم به تأمل و تدبر میرسد و هم به عمقیسازی مطلب کمک میکند که خود نشانهی دیگری از ارتقای سطح آموختههاست. در ادامه، تحلیل دادهها و کشف ارتباط مطالب با یکدیگر، ترکیبی شگفتآور از علوم فراگیریشده در ذهن را خلق میکند. در انتها با استناد به نتایج آزمونها و ارزیابی دادهها میتوان داوری صحیحی نسبت به کلیات عملکرد مطالعاتی و بهینهسازی آن داشت.
به عبارت دیگر یک تصور بیرونی از خود، خودی که میآموزد، تحلیل میشود و درنهایت با داوری به سطوح بالاتر یادگیری دست مییابد. ایرادها و اشتباهات غربال شده و مهارتهای فراشناختی به کمک آموزش و خودآموزی میآید.
به عنوان نتیجه میتوان اظهار داشت استفاده از همهی حواس و ابزارها در جهت ایجاد مهارتهای دانستن، نوعی قابلیت است که با ابتکار و خلاقیت و رویکرد یادگیری روشهای یادگیری به پیشرفت منتهی میشود.