از جادهی خلخال و اردبیل که گذشتیم وسوسهی یک استراحت خوب در هوای خنک سرعین خستگی جاده را از تنمان به در کرد. سرعین (سریین) در زبان ترکی به معنای خنک است. با ورود به شهر، اولین موردی که توجه ما را جلب کرد، اسامی چشمههای آبگرم و معدنی بود که از سنتیترین آنها (گاومیش گلی) تا مدرنترینشان بر روی تابلوها و بیلبوردها خودنمایی میکردند. سفری تمیز و سلامت در پیش داشتیم؛ چون خیلی از گردشگران با هدف درمان و بهبود سلامتی به این چشمههای ارزشمند آمده بودند.
عصر همان روز به یکی از آنها رفتیم و بهحق که بوی املاح معدنی و بخار خاصی که از آنها منتشر میشود و صحنهی زیبای آن، حس غریبی به گردشگران میدهد. البته آبتنی در این چشمهها به علت جذابیت بالای آن تبدیل به تفریح هر روزهی ما هم شده بود.
سومین قلهی بلند ایران و طبیعت بکر سبلان در روز دوم، پیست اسکی آلوارس و هیجان سوار شدن تلهسیژ، سکوت و آرامش بینظیر منطقه در ارتفاعات بالا و تپههای سرسبز آن تجربهای وصفناپذیر برایمان به جا گذاشت. سکوت آنجا که آمیخته با صدای پرندگان بود، دلنشینتر از هر نوع موسیقی گوش را نوازش میداد.
در طول مسیر، پر کردن بطریهایمان از آب معدنی که از دل زمین میجوشید هم خالی از لطف نبود.
صبح روز سوم پس از صرف صبحانهی لذیذ مخصوص سرعین شامل نان فتیر محلی، سرشیر تازه و عسل طبیعی سبلان رهسپار بهشتی شدیم به نام جنگل فندقلو؛ مسیری خاطرهانگیز و پر از مه که تا بلندای دامنههای سرسبز ادامه داشت. نوازش نسیم خنک و حرکت ابرها منظرهی مسحورکنندهای را تداعی میکرد.
آش دوغ معروف سرعین و کبابهای خوشطعم حتی تا پاسی از شب در رستورانهای مختلف شهر آمادهی سرو شدن است و با سرزندگی و اخلاق خوش مردمانشان، شبهای خنک سرعین تفریح بسیار خوبی برایمان بود.
سرعین از جمله شهرهایی است که یک بار دیدن آن کفایت نمیکند و هر تعداد روزی هم که در آنجا باشید هنگام بازگشت باز هم دلتان تنگ میشود.
مسیر بازگشت و فروش خشکبار از قبیل بادام و تخمههای متنوع هم به نوبهی خود ما را سرگرم کرد.
در آخر اینکه سرعین را نهتنها باید دید بلکه باید حس کرد.