وقتی به زندگی حرفهای یک ورزشکار نگاه میکنیم، هرگز ورزشکاری را نمیبینیم که از خودش انتظاراتی فراتر از حد معقول داشته باشد. به عنوان مثال یک وزنهبردار در مسابقات وزنههایی را انتخاب میکند که در تمرینات موفق به بلند کردن آنها شده باشد و گام اول در موفقیتش، بلند کردن وزنههای تمرینی است. پس اگر حتی یک کیلو بیشتر از تمرینات در مسابقات وزنه بلند کند، برایش پیشرفت محسوب میشود.
وقتی کارنامهی بسیاری از دانشآموزان را میبینیم، تعداد غلطها در یکی از درسها بسیار زیاد است و اتفاقاً این درس، دقیقاً همان درسی است که بیش از همه مطالعه شده است. پس مشکل کار کجاست؟ مشکل کار در وسواس است. بسیاری از دانشآموزان با این استدلال که «چون این درس را خیلی خواندهام، باید بتوانم به همهی سؤالات جواب بدهم» در یک تلهی بزرگ میافتند. این استدلال باعث میشود دانشآموزی که در آزمونهای قبل به این درس به طور میانگین 3 تا از 10 سؤال جواب داده، به یکباره در این آزمون 8 یا 9 تا از 10 تا را جواب میدهد و نتیجه همانی میشود که نباید بشود: «مطالعهی زیاد و نتیجهی کم» و درنهایت یأس و ناامیدی از مطالعه. گام اصلی در پیشرفت، حفظ جایگاه خودتان است. در گام نخست باید بتوانید تراز آزمون قبل خود را حفظ کنید، سپس در گام بعدی اگر حتی به یک سؤال بیشتر از 10 سؤال جواب بدهید، این یعنی پیشرفت. ابتدا به سراغ سؤالاتی بروید که ساده هستند و مطمئن هستید که میتوانید به آنها پاسخ درست بدهید. این توانایی نیاز به دو ابزار بسیار قدرتمند دارد: اول تستزنی و دوم استفاده از تکنیک ضربدر و منها.
وسواسی و عجول نباشید. پیشرفتی معقول است که تدریجی باشد؛ پیشرفت غیر معقول مانند دوپینگ کردن همان وزنهبردار است.