گفت‌وگو با پدر و مادر ملیکا دادخواه، رتبه‌ی 10 انسانی کشور

ملیکا از بچگی کنجکاوی زیادی داشت. کنجکاوی‌‌هایش با آن سن کم، بین فامیل و دوست و آشنا زبانزد بود.

گفت‌وگو با پدر و مادر ملیکا دادخواه، رتبه‌ی 10 انسانی کشور

کتاب داستان خیلی دوست داشت


ملیکا دادخواه، رتبه‌ی 7 انسانی منطقه‌ی 1 و رتبه‌ی 10 کشور از شهر اصفهان است. پدرش، مهندس مکانیک و مادرش، پزشک متخصص است. در ادامه، گفت‌وگو با پدر و مادر او را می‌خوانید.


از دوران کودکی ملیکا بگویید.

مادر: ملیکا از بچگی کنجکاوی زیادی داشت. کنجکاوی‌‌هایش با آن سن کم، بین فامیل و دوست و آشنا زبانزد بود. شناخت رنگ‌ها و بازی‌های بچگی و سؤالات او برای همه جالب بود. با وجود سن کم، سؤالات عمیقی می‌پرسید و معمولاً با پاسخ کوتاه و ساده قانع نمی‌شد. مدام در حال چراگفتن و پرسش بود تا به جواب درستی برسد.

پدر: بچه‌ها در کودکی مدام در حال کنجکاوی‌اند و ملیکا هم مثل بقیه‌ی بچه‌ها بود. او را که با هم‌سن و سالانش مقایسه ‌کردیم تا حدودی متوجه استعدادش شدیم. راجع به همه‌ی موضوعات و هرچه می‌دید سؤال می‌کرد.


دوران کودکی و قبل از ورود به مدرسه، خواندن و نوشتن را می‌دانست؟

مادر: هم حروف فارسی و هم حروف انگلیسی را با پازل یاد گرفته بود. اعداد را هم بلد بود. ما بیشتر برای بچه‌ها کتاب‌های مفهومی می‌گرفتیم که کمکشان کند.

گفت‌وگو با پدر و مادر ملیکا دادخواه، رتبه‌ی 10 انسانی کشور


علاقه‌ای هم به کتاب داشت؟

مادر: کتاب داستان خیلی دوست داشت و هر وقت بیرون می‌رفتیم، برایش کتاب داستان می‌خریدیم. هر شب می‌بایست برایش کتاب داستان می‌خواندیم تا بخوابد. زمانی هم که به مدرسه رفت و خواندن و نوشتن را یاد گرفت، خودش کتاب می‌خواند و این علاقه برای ما جالب بود.


الان بیشتر به چه کتاب‌هایی علاقه دارد؟

مادر: از بچگی به کتاب‌های داستان و ادبیات علاقه داشت. کتاب شعر زیاد می‌خواند. همین طور علاقه‌مند به کتاب‌های فلسفه و مطالعه‌ی آن‌ها بود. علت این‌که رشته‌ی ‌انسانی را انتخاب کرد، مباحث مربوط به فلسفه و منطق و ادبیات بود که خیلی برایش جالب بود. جامعه‌شناسی را هم دوست داشت. کاملاً آگاهانه رشته‌ی انسانی را انتخاب کرد.


راجع به این موضوع بیشتر برایمان بگویید.

مادر: ملیکا به این مباحث و مطالعه‌ی آن‌ها علاقه داشت. حتی وقتی در آزمون تیزهوشان قبول شد، اصلاً در کلاس یا دوره‌ی خاصی شرکت نکرد. با علاقه‌مندی خودش این مباحث را خواند و موفق شد. وقتی تلاش خانواده‌ها را برای شرکت بچه‌ها در کلاس‌های تقویتی می‌دیدم، نگران می‌شدم که ملیکا عقب نماند؛ اما او ترجیح می‌داد بر اساس علاقه‌اش تلاش کند و با مطالعه و تلاش خودش نتیجه گرفت.

گفت‌وگو با پدر و مادر ملیکا دادخواه، رتبه‌ی 10 انسانی کشور


از توانمندی‌های دیگر ملیکا بگویید.

مادر: سال‌های دهم و یازدهم، در مرحله‌ی اول المپیاد ادبی قبول شد. در سال‌های قبل، مقام اول استان در رشته‌ی تئاتر، مقام دوم استان در مسابقات وبلاگ‌نویسی و مقام اول منطقه در مسابقات احکام را به دست آورد.


شرایط یا امکانات خاصی را برای او فراهم کرده بودید؟

مادر: نظر کلی من این است که هرکس باید روش درس‌خواندن مناسب خودش را پیدا کند. یکی ممکن است با کلاس‌رفتن دچار استرس شود و دیگری از کلاس‌رفتن نتیجه‌ی خوبی می‌گیرد. نباید بچه‌ها را با هم مقایسه کرد. درباره‌ی ملیکا متوجه شده بودم که اصلاً نباید او را تحت فشار قرار بدهم و باید بگذارم تا حدی که خودش مایل است و می‌خواهد کار کند و بدون این‌که نگرانش کنم، او را هدایت کنم. اگر خودش نیاز به کلاس داشت، به ما می‌گفت؛ ولی اصلاً اجباری روی کلاس و کتاب نداشتیم.


از نظر رقابت با دیگران چطور بود؟

مادر: با رقابت دچار استرس می‌شد. گاهی رقابت ناسالم بین دوستانش می‌دید. مثلاً بچه‌ها کتابی را مطالعه می‌کردند؛ ولی آن را پنهان می‌کردند یا آن را جلد می‌کردند که مشخص نباشد. دیدن این کارها برایش خوشایند نبود و معمولاً دنبال اول‌شدن نبود. می‌خواست با توجه به علایقش تلاش کند تا در بهترین سطحِ آن قرار بگیرد.

گفت‌وگو با پدر و مادر ملیکا دادخواه، رتبه‌ی 10 انسانی کشور


برای درس‌خواندن مستقل بود یا به همراهی شما نیاز داشت؟

مادر: کاملاً مستقل عمل می‌کرد. از همان دوران دبستان، خودش درس می‌خواند. من دخالتی در مطالعه یا حل‌کردن سؤال‌ها نداشتم و خودش کارهایش را انجام می‌داد.


علاقه‌مندی یا هدف خاصی از کودکی داشت که آن را ادامه بدهد؟

مادر: علاقه‌مندی‌هایی از بچگی داشت که گاهی هم تغییر کرد؛ اما ادبیات کهن علاقه‌ی همیشگی او بوده است. درباره‌ی مولانا و سعدی و حافظ، از بچگی تا به‌ امروز، مطالعه و تحقیق کرده است.


در دوران دبستان، معلمان راجع به توانایی‌های ملیکا چیزی گفته بودند؟

مادر: چند ماه برای گذراندن دوره‌های طب سوزنی به چین رفتم و از ملیکا جدا بودم. بعد از طی این دوران و مراجعه به مدرسه، معلمان می‌گفتند آن‌قدر مستقل بوده و روحیه‌ی خوبی داشته و با نظم و ترتیب بوده که تا مدت‌ها متوجه نبودند که او تنهاست و از مادرش دور است. برای بار دوم که می‌خواستم بروم، همه‌ی معلمان می‌گفتند هیچ نگران او نباشم. از پس خودش برمی‌آید.


چه صحبتی با اولیای دانش‌آموزان دارید؟

مادر: بهترین کاری که پدرها و مادرها می‌توانند انجام دهند، احترام به علاقه‌ی بچه‌هاست. اجازه بدهند به دنبال علایقشان بروند. اجباری برای انتخاب رشته‌ها نداشته باشند. ملیکا معدل بالایی در مدرسه‌ی تیزهوشان داشت و به او گفتند رشته‌های تجربی و ریاضی را انتخاب کند. خودش دوست داشت رشته‌ی انسانی را ادامه دهد. ما هم اصلاً اجبار نکردیم و گفتیم هرچه دوست دارد، بخواند. بچه‌ها اگر باعلاقه درس بخوانند، نهایت تلاش خود را می‌کنند.

پدر: من هم معتقدم اولیا اجازه دهند بچه‌ها خودشان راهشان را انتخاب کنند و به دنبال علاقه و انگیزه‌ی خود بروند.

گفت‌وگو با پدر و مادر ملیکا دادخواه، رتبه‌ی 10 انسانی کشور

گفت‌وگو با پدر و مادر ملیکا دادخواه، رتبه‌ی 10 انسانی کشور


Menu