برای اولیا: گفت‌وگو با اولیای امیرحسین اسلامی رتبه‌ی 2 تجربی

معمولا قشم هوای گرمی دارد و آخر هفته‌ها اگر فرصتی پیش می‌آمد، آن هم شب‌ها، با امیرحسین به دریا می‌رفتیم...

برای اولیا: گفت‌وگو با اولیای امیرحسین اسلامی رتبه‌ی 2 تجربی


6 سال، 141 آزمون

روزانه در مورد اتفاقات مدرسه با هم گفت‌وگو می‌کردیم

 

خودتان را معرفی کنید:

من علیرضا اسلامی، پدر امیرحسین و پزشک عمومی هستم و من هم نیره جعفری لیسانس مامایی دارم. هر دوی ما هم شاغل هستیم.


از کودکی امیرحسین برایمان بگویید:

مادر: امیرحسین از کودکی علاقه‌ی زیادی به خواندن کتاب توسط من داشت تا جایی که کتاب‌ها را حفظ می‌کرد. قبل از دوران مدرسه هم خواندن و نوشتن را یاد گرفته بود. این یادگیری توسط من انجام می‌شد و طبیعی بود که پیشرفت این کار با علاقه امیرحسین دنبال می‌شد.

پدر: من به دلیل وضعیت شغلی که داشتم بیشتر در بخش تدارکات حامی خانواده بودم! و در این موفقیت بیشتر نقش خودشان و همسرم پررنگ‌تر بود. معمولا ساعت 11 شب به خانه می آمدم که امیرحسین خواب بود.


آقای اسلامی در روزهای تعطیل چگونه همراه امیرحسین بودید؟

معمولا قشم هوای گرمی دارد و آخر هفته‌ها اگر فرصتی پیش می‌آمد، آن هم شب‌ها، با امیرحسین به دریا می‌رفتیم. گاهی اوقات هم با گروهی از بچه‌ها که هیات داریم، به هیات رفته یا با هم فوتبال بازی می‌کردیم. معمولا در مورد همه‌ی موارد با امیرحسین صحبت می‌کردم، ممکن بود اختلاف سلیقه هم رخ بدهد اما با هم کنار می‌آمدیم. طبیعی است که اختلاف نسل وجود دارد ولی موضوع این است که ما بزرگترها باید بچه‌ها را درک کنیم و تجربیات خودمان را در اختیار آن‌ها قرار دهیم. الان هم درباره انتخاب رشته دانشگاه، اختیار انتخاب رشته را به خودش واگذار کردیم. ولی به وی می‌گویم هر چیزی را انتخاب کردی باید تا انتهایش بروی.


ارتباط شما با مدرسه چگونه بود؟

مادر: با معلم‌هایش همیشه در ارتباط بودم و در مورد وضعیت درسی او پرس‌وجو می‌کردم.


خانم اسلامی امیرحسین چالش هم داشت؟

معمولا مسائل و موارد را خودش به تنهایی حل می‌کرد و شاید بعدا آن موضوع را به ما هم انتقال می‌داد. هر زمان که احتیاج به راهنمایی داشت ما دریغ نمی‌کردیم.

امیرحسین: معمولا وقتی از مدرسه به خانه می‌آمدم تمام اتفاقات مدرسه را برای مادرم تعریف می‌کردم؛ هر موضوعی، درسی یا غیردرسی.


این ویژگی گفت‌وگو را از کجا یاد گرفتید؟

امیرحسین: پدرم هم همین اخلاق را دارند و درباره موضوعات مختلف با ما صحبت می‌کنند.


درمورد چالش‌های خانوادگی با هم صحبت می‌کنید؟

پدر: بهترین زمان گفت‌وگو، در اوقاتی که در منزل بودم، هنگام صرف شام بود که این گفت‌وگوها شکل می‌گرفت. 


برای اولیا: گفت‌وگو با اولیای امیرحسین اسلامی رتبه‌ی 2 تجربی


خانم اسلامی از نظر شما امیرحسین باهوش بود یا سخت کوش؟

من تا سال هشتم در درس‌ها به امیرحسین کمک می‌کردم ولی از سال هشتم به بعد امیرحسین خودکار شده بود. در مورد سوال شما بگویم که هر دو وجه را امیرحسین دارد. به‌نظرم سختکوشی مهم‌تر و بخش غالب‌تر امیرحسین بود.

پدر: من اعتقاد دارم هوش بی تاثیر نیست اما در کنارهوش، اگر تلاش نباشد، اگر علاقه نباشد، این استعداد تحلیل خواهد رفت.


خانم اسلامی شما متوجه ایرادات درسی امیرحسین می‌شدید؟

امیرحسین در تخصصی ها مشکلی نداشت ولی بیشتر در عمومی‌ها به مشکل برمی‌خورد.

امیرحسین : مادرم درست می‌گویند ولی در همان تخصصی‌ها هم من با زیست مشکل داشتم. اصلا به دلیل این‌که ریاضی و فیزیک من قوی بود می‌خواستم رشته‌ی ریاضی را انتخاب کنم. شاید به جرات بگویم من در تابستان‌ها ریاضی و فیزیک را کامل جمع می‌کردم. دلیل ضعف من در زیست به سال‌های قبل برمی‌گردد که آنچنان درس‌خوان نبودم و با دروس حفظی مشکل داشتم. آزمون را دوست داشتم اما به سراغ کتاب‌ها نمی‌رفتم. کم کم راه و روش خواندن زیست را یاد گرفتم تا توانستم با این درس کنار بیایم.


امیرحسین تا دقیقه 90 تصمیم داشت که رشته‌ی ریاضی را انتخاب کند. نظر شما چه بود؟

مادر: اتفاقا وقتی امیرحسین گفت که می‌خواهد رشته‌ی ریاضی را انتخاب کند ما مخالفتی نداشتیم. از کودکی به رشته‌های مهندسی علاقه داشت و ما این علاقه را می‌دیدیم. 

پدر: من تجربیات شغلی خودم را در اختیار او قرار داده بودم؛ به او می‌گفتم که روش زندگی من که پزشک هستم را ببین و بعد تصمیم بگیر.

مادر: یک روز پیش ما آمد و گفت که تصمیمش را گرفته و می‌خواهد رشته‌ی تجربی را انتخاب کند. البته یک ویژگی که امیرحسین دارد این است که در مورد همه چیز تحقیق می‌کند برای همین به تصمیمش احترام گذاشتیم.


چه اتفاقی افتاد که امیرحسین سال ششم به کانون آمد؟

مادر: برای قبولی تیزهوشان امیرحسین را در کانون ثبت نام کردیم. سال هفتم کمی استراحت کرد و دوباره از سال هشتم به کانون آمد. کم‌تر پیش آمد که در آزمونی غیبت کند و حتی در مسافرت‌ها هم آزمون‌ها را آنلاین می‌داد و آزمون‌ها برای امیرحسین مهم بود و من هم در کنار امیرحسین به درصدهای هر درس در کارنامه توجه می‌کردم.


رابطه امیرحسین با دوستانش چگونه بود؟

همیشه با دوستانش ارتباط داشت اما در سال دوازدهم این ارتباط کم‌تر شده بود و فقط هفته‎ای یک بار به همراه دوستانش بیرون می‌رفت. البته در حد گفت‌وگو با هم‌کلاسی‌هایش ارتباط داشت.


 

Menu