به زحمت و تلاش فرزندمان باور داشتیم
5 سال، 111 آزمون
خانم بهرامی از کودکی فاطمه برایمان بگویید
طبیعی است که آرزوی هر پدری و مادری موفقیت فرزندانشان میباشد و ما هم از این امر مستثنی نبودیم. فاطمه فرزند اول ما است و سعی کردیم قبل از دوران مدرسه و در حدود 3 تا 4سالگی، با استفاده از آموزش الفبای عمو فردوس، خواندن و نوشتن را یاد بگیرد. قبل از ورود به دوران دبستان هم فاطمه را به کلاس حفظ قرآن فرستادیم که تا سوم دبستان 7 جز قرآن را حفظ کرده بود.
شما در امر آموزش در دوران کودکی چه کمکی به فاطمه میکردید؟
در دوران کودکی با فاطمه املا زیاد کار میکردم، یادم هست که در سوم دبستان جدول ضرب موردی بود که زمان زیادی را برای آموزش آن با فاطمه گذراندم. درسهایش را میخواند اما من هم پیگیری لازم را انجام میدادم. وقتی به انتخاب رشته در متوسطه 1 رسید، هم من و هم پدرش علاقه داشتیم که فاطمه رشتهی تجربی را انتخاب کند اما از آن جایی که بسیار به ادبیات علاقه داشت، در نهایت رشتهی انسانی را انتخاب کرد.
فاطمه پایه ششم به کانون آمد. دلیل آن چه بود؟
کانون شناخته شده بود و ما بچههایی که از طریق کانون موفق شده بودند را میشناختیم. در پایه ششم به دلیل این که می خواستیم در تیزهوشان قبول شود، کانون را انتخاب کردیم. فاطمه در راهنمایی نمونه دولتی خواند. ششم و هفتم آزمونها را ادامه داد و دوباره برای قبولی تیزهوشان، سال نهم هم به کانون آمد. زمانی که فاطمه کارنامهی آزمون را میگرفت و مشغول تحلیل آن میشد، من هم کنار او بودم. فاطمه با تحلیل آزمون نقاط قوت و ضعف خودش را میشناخت. فاطمه دوباره برای سال یازدهم و دوازدهم هم در آزمونهای کانون شرکت کرد.
شما به عنوان مادر چه نقشی در این موفقیت داشتید؟
فاطمه به درسخواندن علاقه داشت و ما این را میدیدیم و در تمام سالها از او حمایت میکردیم. سعی میکردیم در تمام لحظات در کنار او باشیم. یادم هست در دبیرستان تا دیروقت درس میخواند و من هم تا زمانی که درسخواندن او تمام میشد در کنار او مینشستم. وقتی خسته میشد به اندازه یک ربع تا بیست دقیقه میخوابید و از ما میخواست که بعد این زمان او را بیدار کنیم. سعی میکردم محیط خانه آرام باشد و رفت و آمد کمی داشته باشیم.
از نتیجه کنکورش راضی بود؟
فاطمه از نتیجه کنکور دی راضی بود اما در کنکور تیر به دلیل سختی سوالات ریاضی ناراحت بودند. احساس شکست به او دست داده بود که با هم صحبت کردیم و حالش بهتر شد
در کودکی غیر از کتاب آموزشی عمو فردوس آیا کتاب دیگری برای او تهیه میکردید؟
برای او کتاب داستان میخریدیم و در طی روز برای او کتاب میخواندیم. دوست داشت که برای او قصه بخوانیم. به همین دلیل تا قبل از دوران مدرسه تا حدودی خواندن و نوشتن را یاد گرفته بود
ارتباط شما با مدرسه چگونه بود؟
پدرشان درگیر کار بودند و من بیشتر با مدرسه در ارتباط بودم. در اکثر جلسات مدرسه شرکت میکردم و پیش نیامد که جلسهای را از دست بدهم. یک مورد را اضافه کنم و این که فاطمه و یا بچههایی مثل فاطمه با تلاش به اینجا رسیدهاند و ما به عنوان اولیا وظیفه داشتیم که در کنار آنها باشیم.
پدر فاطمه بهرامی:
گاهی اوقات که فرصت داشتم من هم به مدرسه فاطمه مراجعه میکردم، گاهی اوقات که وقت داشتم خودم فاطمه را به مدرسه میبردم. موضوع فقط خرید کتاب نبود بلکه به همراه فاطمه برای خرید کتاب مراجعه میکردیم. همیشه سعی میکردم فاطمه را تشویق کنم. زمانی که خسته میشد به او میگفتم تو تلاش کن حتما میتوانی. در سال دوازدهم فاطمه با این که مدرسه میرفت 7 تا 8 ساعت روزانه درس میخواند. من هم همیشه به همراه فاطمه برای دریافت کارنامهی آزمون به نمایندگی مراجعه میکردم.
خانم فاطمه بهرامی چون خودتان حضور دارید این سوال را از شما میپرسم. اولیای شما چه نقشی در موفقیت شما داشتند؟
مادرم فردی حساس هست و همیشه نگران وضعیت من بود. ترازهای من معمولا بین 6800 تا 7300 بود، گاهی که ترازم زیر 7هزار میآمد این موضوع ایشان را نگران میکرد. اما پدرم همیشه امید را به من تزریق میکردند که تو حتما موفق میشوی و میتوانی در رشتهای که علاقه داری تحصیل کنی. در سال کنکور با توجه به شرایط آن، استرسهای مختلفی وجود دارد که همراهی خانواده در این سال خیلی تاثیرگذار است.
فکر میکنی مهمترین عامل موفقیت تو چه بود؟
در کنار تلاش، این عامل که پدرومادرم همیشه دوست داشتند من یک دانشگاه خوب قبول شوم، انگیزه مضاعفی به من میداد. علاوه بر پدرومادرم، از کادر مدرسه هم تشکر میکنم که در این مسیر به من کمک زیادی کردند.