3 سال، 151 آزمون
عادت به پیشخوانی را در او تقویت کردیم
خودتان را معرفی کنید:
فاطمه نصیران خانهدار و دیپلم دارم و من هم محمدکریم منتظری کارمند آموزش و پروش و دارای مدرک دیپلم هستم. 3 فرزند پسر داریم؛ محمدمهدی که فرزند ارشد ما است، علی 14 ساله و محمد که امسال پیش دبستان میرود.
خانم منتظری آیا تفاوتی بین محمدمهدی و سایر همسن و سالهایش وجود داشت؟
محمدمهدی از کودکی بسیار فعال بود تا جایی که فکر میکردم بیشفعال است. اصلا یک لحظه نمیتوانست جایی بشیند!. وقتی وارد مدرسه شد بسیار سریع یاد میگرفت و همیشه هم معلمها از او راضی بودند. خودم تا چهارم دبستان با او ریاضی کار میکردم. همیشه زودتر از معلم درس را با محمدمهدی کار کرده و پیشخوانی میکردیم به طوری که گاهی معلم بیان میکرد که این کار باعث شده که سر کلاس محمدمهدی مطالب را هم زمان با من بیان کند و در روند تدریس اختلال ایجاد میکند!. این رفتار محمدمهدی تا سال دوازدهم هم ادامه داشت. یک مورد جالب در مورد پیشخوانی هم ذکر کنم که مثلا در تابستان ششم به هفتم محمدمهدی تمام درسهای سال هفتم را خوانده و تمام کرده بود.
محمد مهدی علاقهمند به پیشخوانی بود یا شما این عادت را در او ایجاد کرده بودید؟
مادر: وقتی شروع به پیشخوانی میکردیم علاقه و اشتیاق یادگیری را در محمدمهدی میدیدم. وقتی این خواستن و تلاش را میدیدم، من هم ادامه میدادم. البته من فقط با او ریاضی کار میکردم.
قبل از دوران مدرسه چه کارهای آموزشی برای او میکردید؟
مادر: قبل از مدرسه خیلی برای محمدمهدی کتاب داستان میخواندم. 5 سالش بود که علی به دنیا آمده بود. وقتی من کار داشتم محمدمهدی از حفظ این داستانها را برای علی میخواند که آرام بشود. علاقه شدیدی به کتاب خواندن داشت.
پدر: یکی از ویژگیهای محمدمهدی این بود که به مطالعه علاقه داشت. تلویزیون هم نگاه نمیکرد و در کناری مینشست و با این که خواندن و نوشتن بلد نبود، کتاب داستان را در دستش میگرفت و میخواند. میدانست که موضوع هر صفحه چیست.
این علاقه به کتابخوانی از کجا آمده بود؟
وقتی میخواست بخوابد باید برای او کتاب میخواندم. با خواندن کتاب آرام میشد و میخوابید. یعنی تا کتاب را نمیخواندم، نمیخوابید. تداوم کتابخواندن باعث شد که به کتاب علاقهمند شود و من مجبور میشدم کتابهای جدیدتری برای او بگیرم و بخوانم.
ارتباط شما با مدرسه چگونه بود؟
مادر: با توجه به این که خانهدار بودم خودم بیشتر با مدرسه در ارتباط بودم. بیشتر معلمهای محمدمهدی این یادگیری و پیشخوانی را تشویق میکردند.
پدر: محمدمهدی دبستان را در مدرسه دولتی بود. معلمها به ما پیشنهاد دادند که محمدمهدی را به مدرسه غیرانتفاعی ببرید که خلوتتر هست که ما مخالفت کردیم. محمدمهدی در سال ششم از قول معلمش آقای قاسمی به ما گفت که حتما در آزمون تیزهوشان شرکت کند. محمدمهدی در آزمون تیزهوشان قبول شد و وقتی وارد تیزهوشان شد تازه متوجه شد که دانشآموزان قوی دیگری مثل خودش در کلاس هستند. سال هفتم خودش را در سطح کلاس نگاه داشت ولی استارت برتری خودش را از سال هشتم و با شاگرد اول شدن زد.
چهطور با کانون آشنا شدید؟
مادر: دوستان محمدمهدی از سال نهم در آزمونهای کانون ثبت نام کرده بودند و محمدمهدی معترض این بود که چرا من را ثبت نام نمیکنید و الان دوستانم از من جلو میزنند. اصرار کرد و از سال دهم ما هم ثبتنام کردیم. آزمونها باعث شد که هدفمند مطالعه کند و با آزمونها متوجه نقاط قوت و ضعفش شود.
شرکت در این تعداد آزمون او را خسته نمیکرد؟
مادر: آزمونها را دوست داشت و تشنه یادگیری بود. معدل محمدمهدی همیشه بالا بود ولی گاهی اوقات تا ساعت 2 صبح هم درس میخواند و من نگران سلامتی او بودم.
پدر: گاهی اوقات نگران خستگی او بودیم اما جالب این بود که خستگی خودش را دوباره با درس خواندن برطرف میکرد. درسخواندن و رقابت برای او همه چیز بود و از این کار لذت میبرد. هیچ وقت نشد که از افتها ناامید شود، تلاش میکرد و در آزمون بعد، دوباره به جایگاه قبل خودش بازمیگشت.
فکر میکردید محمدمهدی رتبه تکرقمی کسب کند؟
مادر: میگفت باید تک رقمی شوم. دو سال پیش از مدرسه محمدمهدی، پارسا رجایی رتبهی 7 منطقه 2 را کسب کرده بود. محمدمهدی در دو سال گذشته با آقای رجایی در ارتباط بود و از ایشان راهنمایی میگرفت. محمدمهدی دوست داشت که دانشگاه شریف تحصیل کند.
چه توصیهای برای اولیا دارید؟
مادر: از ایجاد انگیزه در فرزندانشان غافل نشوند. به ویژگیها و علایق آنها توجه کنند. مثلا محمدمهدی به رشتهی ریاضی علاقه داشت و علی به رشتههای فنی علاقه دارد. حواسم هست که درس بخوانند ولی به علایق متفاوت آنها هم توجه میکنم.