پاییز که آغاز میشود حال و هوای تازهای دارم. در دلم شور و غوغایی دیگری وجوددارد. روز اول مهر برای من روز شروع خاطرات تازه با دوستیهای تازه است. وقتی به اول مهر فکر میکنم، یاد کتابهای جدید و دفترهای رنگارنگ، لبخندی از شادی بر لبانم مینشاند.
با خودم میگویم الان که یک سال بزرگتر شدم از همین ابتدای سال هدف خودم را مشخص میکنم و برای رسیدن به هدفم تلاش و برنامهریزی میکنم.
با شروع سال جدید افکار جدیدی در ذهنم زنده میشود و همین افکار من را به هدفم نزدیک میکند.
با شروع مهر همه چیز با مهر و مهربانی شروع میشود. یاد معلم مهربانی که همچون اولیای دلسوز در کنار در کلاس ایستاده و به بچهها نگاه میکند، مهربانی را در دل زنده میکند.
خیره میشوم به تخته سیاه کلاس و معلم با نام خدا اولین درس از کتاب را شروع میکند. من با همان اشتیاق به درس توجه میکنم و معلم با دادن تکلیف برای روز بعد به درس خود خاتمه میدهد. من با خوشحالی با شنیدن صدای زنگ آخر کلاس دوان دوان به سمت در مدرسه میدوم و در منزل تکالیف خود را با علاقه برای روز بعد آماده میکنم.
کاش همیشه دانشآموز بمانیم و قدر این روزها و معلمهای زحمتکش و دوستان صمیمی خود را بدانیم و هر سال که اول مهر میشود همینطور هیجانزده منتظر صدای زنگ آغاز سال تحصیلی جدید باشیم.