نامه‌ای به معلم کلاس اول

‌چه دلنشین بود وقتی اولین بار اسمم را بر کاغذ دفتر نوشتی و چه ذوقی کردم که می‌توانستم اسمم را بنویسم!

نامه‌ای به معلم کلاس اول

سلام معلم عزیزم!

سالیان سال از روزهایی که در کلاس درس شما می‌نشستم می‌گذرد؛ اما هر سال در روزهای بهاری نزدیک هفته‌ی معلم غریبانه دلم برایت تنگ می‌شود؛ برای صدای دلنشین مادرانه‌ات، برای خنده‌هایی که همراه من زدی؛ قدم‌هایی که با قدم‌های کودکانه‌ی من همراه شد تا مرا به سرزمین نور هدایت کنی؛ سرزمین خواندن و نوشتن.

چگونه باید سپاست گویم و بر رنج‌های که بر من کشیدی ارج نهم؟

‌چه دلنشین بود وقتی اولین بار اسمم را بر کاغذ دفتر نوشتی و چه ذوقی کردم که می‌توانستم اسمم را بنویسم!

یاد روزهایی که دستانم را به دستانت گره می‌زدی و آرام آرام بر تخته‌سیاه حروف الفبا را می‌نوشتی.

آن‌قدر با انرژی می‌خواندی و تکرار می‌کردی که جملات بر وجودمان حک می‌شد.

یاد بسته‌های ده‌تایی چوب‌ها به‌خیر که جمع و تفریق را به ما یاد می‌دادی. با لبخند مهربانی‌ات جمع‌ها را با دادن چوب‌ها و تفریق را با کم کردن چوب‌ها یاد می‌دادی و چه صبورانه می‌شمردی 1 و 2 و 3...

چگونه سپاست گویم! از خدای خودم می‌خواهم زیر این آسمان کبود هر کجا هستی تنت سالم و لبت خندان باشد.

ز بوسیدنی‌های این روزگار                  یکی هم بود دست آموزگار

Menu