گفت‌وگو با وحید بالازاده ، رتبه‌ی 3 ریاضی کنکور 94

مهم‌ترین ویژگی آزمون‌های کانون از نظر من برنامه‌ریزی آن است. این برنامه‌ریزی کلی قابلیت آن را دارد که تبدیل به یک برنامه‌ی شخصی و جزئی شود.

گفت‌وگو با وحید بالازاده ، رتبه‌ی 3 ریاضی  کنکور 94

در خانواده، درس خواندن همیشه یک ارزش است

چه‌ شد که رشته‌ی کامپیوتر را انتخاب کردی؟ معمولاً رتبه‌های زیر 10 در رشته‌ی ریاضی، رشته‌ی برق را انتخاب می‌کنند!

من از کودکی به ریاضی علاقه داشتم. سال اول دبیرستان تصمیم داشتم ریاضی محض بخوانم اما با صحبت‌هایی که با دوستان، خانواده و معلمانم داشتم به این نتیجه رسیدم که این کار را نکنم و رشته‌ای را ادامه دهم که شامل آن بخش از ریاضیات باشد که من به آن علاقه دارم. بین رشته‌ی برق و کامپیوتر باید یکی را انتخاب می‌کردم. تصمیم گرفتم کامپیوتر را انتخاب کنم چون مباحث ریاضی را در این رشته بیش‌تر می‌توان یافت. من البته به برنامه‌نویسی هم خیلی علاقه داشتم.

آیا در این تصمیم و انتخاب از کسی هم مشورت گرفتی؟

من با افراد زیادی در این مورد صحبت کردم. تعدادی از دانشجویان رشته‌های برق و کامپیوتر را می‌شناختم و از آن‌ها کمک گرفتم.

وحید بالازاده، رتبه‌ی 3 ریاضی کشور


ریاضی را در کنکور چند درصد زدی؟

85 درصد

خودت را در شناخت و درک مباحث ریاضی چگونه ارزیابی می‌کنی؟

من از درصد ریاضی‌ام در کنکور خیلی راضی نبودم؛ چون همیشه در آزمون‌های کانون درصدهایم بالای 90 می‌شد ولی سؤالات هندسه‌ی کنکور بیش از حد سخت بود و نمی‌توانستم در آن مدت‌زمان محدود به آن‌ها جواب بدهم ولی در مقایسه با دیگران درصد خوبی آوردم.

کدام سؤالات مباحث ریاضی را بدون پاسخ گذاشتی و از آن‌ها رد شدی؟

در مبحث دیفرانسیل یک سؤال و در هندسه سه سؤال را جواب ندادم. در مبحث گسسته نیز یک سؤال را رها کردم. البته در پاسخ‌هایی که داده بودم غلط هم داشتم. من انتظار نداشتم که در مبحث دیفرانسیل غلط داشته باشم اما عجله کردم و اشتباه محاسباتی داشتم.

آیا برایت سخت نبود که از بعضی سؤالات بگذری آن‌هم با علاقه‌ای که به ریاضی داشتی؟

من در آزمون‌های کانون این کار را خیلی تجربه و تمرین کرده بودم. خیلی وقت‌ها وقتی به سؤال برمی‌گشتم می‌توانستم آن را جواب بدهم. در کنکور هم همین اتفاق افتاد. من از سؤالات هندسه گذشتم و در وقت اضافه به آن برگشتم و توانستم به 5 سؤال پاسخ دهم. من بار اول حدود 11 سؤال را بدون پاسخ گذاشتم و در وقت اضافه به آن‌ها برگشتم.

رتبه‌ چه‌قدر برایت اهمیت داشت؟

امسال شرایط قبولی در رشته‌ی نرم‌افزار کمی فرق کرده بود. دانشگاه 20 نفر از قبولی‌های کنکور سراسری و 40 نفر نیز از المپیادی‌ها پذیرش داشت. من می‌دانستم که قبولی در این رشته، به رتبه‌ی خوبی نیاز دارد. من چون با دانشجویان صحبت کرده بودم می‌دانستم که قبولی در این رشته فرقی با رشته‌ی برق ندارد. سال دوم دبیرستان که بودم آقای سینا ملکیان، رتبه‌ی 2 شد. معلمانم مرا تشویق می‌کردند که به رتبه‌های خیلی خوب فکر کنم. سال چهارم این تصمیم تقویت شد و به رتبه خیلی فکر می‌کردم. وقتی نزدیک به کنکور شد با رتبه‌های برتر مشورت کردم و همه می‌گفتند به رتبه فکر نکنم و بیش‌تر به خوب دادن آزمون فکر کنم. دو سه هفته مانده به کنکور سعی می‌کردم فکر به رتبه‌ را از خودم دور کنم.

کمی از خانواده‌ات بگو. آن‌ها چگونه همراهی‌ات کردند؟

پدرم لیسانس دارند و در حال حاضر مدیر مدرسه هستند. مادرم هم خانه‌دار هستند. آن‌ها می‌دانستند که توانایی رتبه‌ی خوب را دارم اما هیچ گاه مرا ملزم به نتیجه نکردند و تلاشم برای‌شان مهم بود.

سال 91 سینا ملکیان و سال 93 میعاد لقایی رتبه‌ی زیر 10 شدند. امسال هم شما این موفقیت را تکرار کردی و این‌که هر سه شما از یک مدرسه هستید. نقش مدرسه را در این موفقیت‌ها چگونه می‌بینی؟

مدرسه‌ی ما رتبه‌ی تک‌رقمی داشت و ما در تماس مستقیم با ‌آن‌ها بودیم و می‌توانستیم از تجربیاتشان یاد بگیریم. هم‌چنان معلمان خوبی داشتیم و من از دوم دبیرستان سعی می‌کردم همراه با مدرسه پیش بروم. در سال چهارم البته تمرکزم روی برنامه‌ی راهبردی کانون بود ولی از برنامه‌ی مدرسه هم غافل نمی‌شدم. من با سینا ملکیان و میعاد لقایی رابطه‌ی نزدیکی داشتم اما بیش‌تر با سینا مشورت می‌کردم و او به خوبی مرا راهنمایی می‌کرد. حتی گاهی خودش به من زنگ می‌زد و نکته‌ها را به من گوشزد می‌کرد. من هم به‌دقت گوش می‌دادم و عمل می‌کردم. مثلاً به من می‌گفت قبل از آزمون به درصدها فکر نکنم و روی یک مبحث وقت بیش‌ از حد آن نگذارم.

خانواده در موفقیت تو چه نقشی داشت؟

من از وقتی به یاد دارم در خانه‌ی ما به درس و مدرسه خیلی اهمیت داده شده است و درس خواندن همیشه یک ارزش بوده است. من از اول دبستان به این فکر می‌کردم که در درس‌ها از همه بهتر باشم. پدرم به این موضوع خیلی اهمیت می‌داد. مثلاً برای آزمون تیزهوشان مرا تشویق می‌کرد و به من اعتمادبه‌نفس می‌داد. منابع را برایم تهیه می‌کرد و حتی در حل تمرین‌ها به من کمک می‌کرد.

سال کنکور آیا چالش خاصی داشتی؟

انتظاری که کل مدرسه از من داشت که رتبه‌ی تک‌رقمی شوم فضای نگران‌کننده‌ای را برای من به وجود آورده بود. مثلاً اگر در یک آزمون از رتبه‌ی یک به هفت افت می‌کردم عکس‌العمل‌ها شدید بود. این موضوع حتی در شهر هم مطرح بود و مرا تحت فشار می‌گذاشت. من با افراد زیادی صحبت کردم و همه به اتفاق به من گفتند که به انتظار دیگران فکر نکنم و بر کارم متمرکز شوم.

این‌که مدرسه‌ات تا خانه دور بود مشکلی برایت ایجاد نکرد؟

من هر روز تقریباً از بابلسر تا بابل 25 کیلومتر در رفت‌وآمد بودم. از اول راهنمایی تا سال کنکور این مسیر را می‌رفتم و تقریباً برایم عادت شده بود. البته طولانی بودن این مسیر را با صحبت و شوخی کردن با دوستان آسان می‌کردم.

از کی در آزمون‌های کانون شرکت کردی؟

از تابستان سال چهارم عضو کانون شدم.

منحنی ساعات مطالعه‌ی تو از تابستان تا پایان سال چه‌طور بود؟

من اوایل تابستان مطالعه برایم سخت بود و تقریباً 6 ساعت در روز درس می‌خواندم. اواخر تابستان هفته‌ای 45 ساعت مفید درس می‌خواندم. وقتی مدرسه‌ها شروع شد دوباره ساعت مطالعه‌ام کم شد و به 35 ساعت در هفته رسید. سعی کردم کم کم آن را افزایش دهم و اواخر زمستان دوباره آن را به 45 ساعت در هفته رساندم. دوران نوروز هم به مرز 50 ساعت در هفته رسید. در دوران جمع‌بندی نیز کنکورهای شبیه‌ساز را کار می‌کردم و خیلی خسته می‌شدم و ساعات مطالعه‌ام به 25 ساعت در هفته رسیده بود.

وحید بالازاده، رتبه‌ی 3 ریاضی کشور


آزمون‌های برنامه‌ای کانون چه دستاوردی برایت داشت؟

مهم‌ترین ویژگی آزمون‌های کانون از نظر من برنامه‌ریزی آن است. این برنامه‌ریزی کلی قابلیت آن را دارد که تبدیل به یک برنامه‌ی شخصی و جزئی شود.

چگونه برنامه‌ی راهبردی را شخصی‌سازی کرده و با برنامه‌ی مدرسه منطبق می‌کردی؟

یکی از ویژگی‌های برنامه‌ی راهبردی این بود که مباحث در بازه‌های زمانی مختلف تکرار و مرور می‌شد. من سعی می‌کردم هفته‌ی اول یک برنامه‌ی کلی تهیه کنم. در کنار آن درس‌های مدرسه را هم می‌گنجاندم تا برای کلاس هم آماده باشم. ویژگی تکرار مباحث در آزمون‌ها باعث می‌شد اگر نتوانم مبحثی را بخوانم نگران نباشم و برای آزمون دیگر جبران کنم. من برنامه‌ام را بیش از توانایی‌ام تنظیم می‌کردم و نمی‌رسیدم که کامل به برنامه‌ی آزمون برسم. البته این کار را عمداً انجام می‌دادم که همیشه از برنامه عقب باشم که تکرارها مرا کسل و خسته نکند و همیشه مبحثی برای مطالعه داشته باشم.

البته بعضی‌ها معتقدند برنامه را تا قبل از عید تمام کنند. تو کاملاً برعکس این موضوع عمل کردی.

به نظر من کسانی که تا قبل از دوران نوروز مباحث را تمام می‌کنند برنامه‌شان از بقیه جدا می‌شود؛ زیرا دیگران با برنامه‌ی آزمون‌ها پیش می‌روند و اردیبهشت تمام می‌کنند. وقتی مباحث قبل از عید تمام می‌شود تکرار آن بعد از عید کسل‌کننده خواهد شد.

وقتی مدارس شروع شد چگونه توانستی بین مباحث پیش و پایه تعادل برقرار کنی؟

در پاییز و زمستان، مباحث پیش مهم‌تر است. من در تابستان سعی کرده بودم تا حدودی خیالم از مباحث پایه راحت شود. با شروع مدارس و هم‌زمان آزمون‌های برنامه‌ای تمرکزم در هفته‌ی اول خواندن مباحث پیش بود و بعد به سراغ تست زدن برای مباحث پایه می‌رفتم.

روزهایی که به مدرسه می‌رفتی یا تعطیل بودی چه برنامه‌ای داشتی؟

روزهایی که به مدرسه می‌رفتم ساعت 3 خانه بودم. بعد از ناهار و استراحت از ساعت 5 عصر درس را شروع می‌کردم. نیم‌ساعت اول مخصوص مرور مباحثی بود که در مدرسه تدریس شده بود. بعد از آن طبق برنامه‌ریزی‌ای که اول هفته کرده بودم پیش می‌رفتم. تقریباً تا 12 شب برنامه را تمام می‌کردم. البته بین درس‌ها استراحت هم داشتم. روزهایی که تعطیل بودم ساعت 8 صبح درس خواندن را شروع می‌کردم و تا 12:30 ادامه می‌دادم. دوباره از بعدازظهر ساعت 3:30 تا 12 شب درس می‌خواندم و بین آن استراحت هم داشتم. روزهایی که به مدرسه می‌رفتم تقریباً 4 ساعت و در روزهای تعطیل حدود 8 ساعت درس می‌خواندم.

گرایش دانش‌آموزان در اوایل سال به درس‌های عمومی غالباً کم است. تو چگونه بودی؟

من سعی می‌کردم در خودم علاقه ایجاد کنم. حداقل در مورد ادبیات سعی می‌کردم ارتباطی با مفاهیم برقرار کنم. به هر حال وظیفه می‌دانستم که در همه‌ی زمینه‌ها خودم مرا بهبود بخشم. اواخر هفته‌ی اول و تا حدودی اوایل هفته‌ی دوم درس‌های جدید مباحث عمومی را بخوانم. هفته‌ی دوم مخصوص مرور آن درس‌ها بود. به‌خصوص در مورد دین و زندگی سعی می‌کردم تست‌های کنکور را کار کنم.

تا قبل از سال چهارم دانش‌آموزان با امتحانات تشریحی سروکار دارند و سال چهارم تست زدن اهمیت پیدا می‌کند. آیا تو در سال چهارم به اندازه‌ی کافی به این موضوع اهمیت می‌دادی؟

من در سال دوم و سوم هم تست می‌زدم اما سال چهارم این موضوع برایم خیلی مهم شده بود. تست‌های چهارگزینه‌ای به نظر من پیچیده کردن مباحث ساده است و باید به مهارت آن دست یافت؛ بنابراین برای بالا رفتن سرعت و هم‌زمان دقت باید تست زیادی تمرین کرد.

برای دست‌یابی بهتر به این مهارت از چه توانایی فردی استفاده می‌کردی؟

من از کودکی محاسبات خوبی داشتم. دوم دبستان معلمی داشتیم که ما را تشویق می‌کرد که محاسبات را ذهنی انجام دهیم. البته محاسبات ذهنی باعث افزایش درصد خطا هم می‌شود. من با تست‌زنی یاد گرفتم که باید محاسبات را بنویسم تا درصد اشتباهاتم کم‌تر شود. دیگر این‌‌که باید در پاسخ به بعضی سؤالات صبوری کرد.

چگونه توانستی بین تستی خواندن و تشریحی خواندن تعادل برقرار کنی؟

در رشته‌ی ریاضی، درس‌های اختصاصی نیاز به تمرین و حل مسئله دارد. من در درس‌های اختصاصی سعی می‌کردم تمرکزم بر تست زدن باشد؛ یعنی مفاهیم را می‌خواندم و با تست زدن مهارت و تسلطم را بر آن مبحث زیاد می‌کردم؛ اما در درسی مثل شیمی که بخشی از آن حفظی است نیاز تشریحی خواندن پررنگ می‌شود. در درس‌های عمومی هم مطالعه و تشریحی خواندن بیش‌تر از تست زدن اهمیت دارد.

وحید بالازاده، رتبه‌ی 3 ریاضی کشور


جمعه‌های آزمون را چگونه می‌گذراندی؟

هدف من از آزمون دادن رقابت بود حتی در دو هفته‌ای که درس می‌خواندم بیش‌تر به رقابت فکر می‌کردم و هدف‌گذاری می‌کردم که بهتر از آزمون‌های قبل شوم؛ بنابراین تلاشم را بیش‌تر می‌کردم. البته اگر به هدف‌گذاری‌ام نمی‌رسیدم ناراحتی‌ام زیاد طول نمی‌کشید و تلاشم را دوباره از سر می‌گرفتم. هر آزمون از نظر علمی و مهارتی چیزهای جدید یاد می‌گرفتم و انگیزه‌ی خوبی برای شرکت در آزمون‌ها بود. مثلاً در یک آزمون روی بعضی سؤالات زیاد وقت گذاشتم و وقت زیادی از دست دادم. من در درس‌های عمومی نزده‌های بیش‌تری داشتم اما در سؤالات اختصاصی کم‌تر بود. اگر به سؤالی جواب نمی‌دادم اغلب به دلیل وقت‌گیر بودن آن بود. اوایل در مورد سؤالاتی که غلط می‌زدم خیلی ناراحت می‌شدم. به‌تدریج یاد گرفتم که مشکلاتم را دسته‌بندی کنم و بی‌دقتی‌هایم را کم‌تر کنم. با این روش‌ غلط‌هایم کم‌تر می‌شد.

در کدام درس‌ها چالش بیش‌تری داشتی؟

من برای ادبیات مشکل داشتم. اوایل مبحثی نمی‌خواندم و وقتی آزمون می‌دادم متوجه می‌شدم که مثلاً از مبحث آرایه تستی طرح شده که من اصلاً تمرین نکرده بودم. یاد گرفتم که ادبیات را مبحثی بخوانم و برای هر مبحث آن، وقت جداگانه‌ای در نظر بگیرم. آزمون‌ها در این زمینه به من کمک کرد و یاد گرفتم چگونه چالش با ادبیات را برطرف کنم.

بعد از آزمون چه‌کار می‌کردی؟

وقتی به خانه می‌آمدم استرسم از جلسه‌ی آزمون بیش‌تر بود. درواقع سر جلسه‌ خیلی آرامش داشتم اما بعد از آن نگرانیِ رتبه به سراغم می‌آمد؛ چون تمام مدرسه منتظر نتیجه‌ی من بودند. بعد از نتیجه‌، بررسی آزمون را شروع می‌کردم و غلط‌هایم را تحلیل می‌کردم و در کتاب خودآموزی می‌نوشتم. بعد از آن هم استراحت می‌کردم و شب برای دو هفته‌ی بعد برنامه‌ریزی می‌کردم.

روش خاصی برای برنامه‌ریزی شخصی داشتی؟

اوایل هفته‌ی اول سعی می‌کردم اختصاصی‌ها را بخوانم و تا حدودی تست‌‌های آموزشی می‌زدم تا بر مفاهیم تسلط بیش‌تری پیدا کنم. اواخر هفته نیز عمومی‌ها را می‌خواندم. هفته‌ی دوم تمرکزم روی تست بود و مباحثی را که از هفته‌ی قبل مانده بود می‌خواندم و عمومی‌ها را مرور می‌کردم. روز قبل از آزمون، آزمون غیر حضوری می‌زدم.

چه پیشنهادی برای سال سومی‌ها داری؟ خودت چه اهمیتی به سال سوم می‌دادی؟

نظر من این بود که امتحانات نهایی سال سوم نسبت به کنکور آسان‌تر است و با تسلط نسبی بر مفاهیم کتاب می‌توان معدل خوبی کسب کرد؛ یعنی با تسلط نسبی بر مفاهیم و تمرین امتحانات نهایی سال‌های گذشته می‌توانستم معدل خوبی داشته باشم. می‌دانستم که معدل نهایی اهمیت زیادی دارد و به مفاهیم اهمیت می‌دادم. البته تست هم می‌زدم و خلاصه‌نویسی می‌کردم و تصمیم داشتم که از معدل نهایی به عنوان یک برگ برنده برای کنکور استفاده کنم. وقتی معدل نهایی خوب باشد روحیه‌ی دانش‌آموز برای سال چهارم بهتر می‌شود و از جنبه‌ی دیگر وقتی معدل نهایی خوب می‌شو نشان‌دهنده‌ی این است که مباحث سال سوم به یک جمع‌بندی و تسلط خوبی رسیده‌ است. کار برای سال چهارم آسان‌تر می‌شود. البته در کل نباید هیچ سال تحصیلی را با یادگیری ناقص مباحث تمام کرد و اگر این اتفاق افتاد تابستان فرصت خوبی برای جبران است.

وحید بالازاده، رتبه‌ی 3 ریاضی کشور


غیر از درس خواندن چه کارهای دیگری می‌کردی؟

من سال چهارم تمرکزم بر درس خواندن بود. سال‌های قبل از آن هم درس خواندن برایم ارزش و اعتبار بود و ضعف‌هایم را با آن پوشش می‌دادم. سال سوم به این نتیجه رسیدم که باید به ابعاد دیگر زندگی هم توجه داشته باشم. من به موسیقی و ورزش علاقه دارم اما تصمیم دارم در آینده این دو کار را در برنامه‌ی زندگی‌ام داشته باشم.

در خانواده تو را به چه ویژگی‌ای می‌شناسند؟

من به باهوش بودن و سرعت در کارها معروف هستم.

درصدهای کنکورت چند شد؟

ادبیات 87 درصد، عربی 100 درصد، دین و زندگی 96 درصد، زبان انگلیسی 94 درصد، ریاضی 85 درصد، فیزیک 100 درصد و شیمی 78 درصد.

چرا شیمی را کم زدی؟

یک دلیل آن این بود که از این درس خوشم نمی‌آمد و سؤالات کنکور برایم سخت بود و دلیل دیگر این بود که وقت زیادی برای سؤالات فیزیک گذاشتم؛ چون می‌دانستم که می‌‌توانم فیزیک را 100 درصد بزنم.

و حرف آخر...

آقای لقایی، پدر میعاد و همراه او، امسال نیز بعد از آزمون‌ها در نمایندگی کانون بابلسر حضور داشتند و برخی از راهکارهایی که میعاد از آن‌ها استفاده کرده بود به ما می‌گفتند. گاهی حتی کارنامه‌ام را بررسی می‌کردند و راهنمایی می‌دادند.

Menu