گفتوگو با:
امیررضا پاشاپور یگانه، رتبهی 8 تجربی کشور از تهران
فربد سمنانی، رتبهی 10 تجربی منطقهی 2 از سمنان
امیرحسین قاسمینژاد، رتبهی 1 تجربی کشور از سیرجان
امیرحسین قویدل، رتبهی 2 تجربی کشور از تبریز
حسین بصیر، رتبهی 3 ریاضی منطقهی 3 از بستانآباد
عرفان عزیزخانی، رتبهی 5 ریاضی منطقهی 2 از ابهر
مبینا آقارکاکلی، رتبهی 8 تجربی منطقهی 3 از گنبدکاووس
فاطمه آزرمان، رتبهی 4 انسانی منطقهی 3 از تنکابن
هفتهی آخر، روز قبل از کنکور و روز کنکور چهکار کردید؟
امیرحسین پاشاپور: در آزمون جامع آخر رتبهی 19 کشور شدم. وقتی رتبههای دیگران را هم بررسی کردم متوجه شدم رتبههای برتر در این آزمونها نوسان دارند و به این باور رسیدم که اگر هفتهی آخر را هم تلاش کنم میتوانم رتبهی تکرقمی کسب کنم. در دوران جمعبندی یک دفترچهی 100 صفحهای شامل نکات همهی درسها تهیه کرده بودم. حتی سؤالات سخت ریاضی و فیزیک را همراه راهحلهایشان در آن نوشته بودم. هفتهی آخر همهی نکات را با استفاده از آن مرور کردم. برای اینکه تواناییام حفظ شود کنکور تجربی 95 را شبیهسازی کردم. کا ویژهام برای زیست بود. تک تک سؤالات کنکور تجربی را تجزیه و تحلیل کردم و برای هر گزینهای از آن به کتاب درسی مراجعه کردم. خیلی برای آن وقت گذاشتم و در مدت 10 ساعت جمعبندی خوبی داشتم. این یک هفته بیش از هر وقت دیگر به آرامش نیاز داریم. من در این یک هفته برای حفظ این آرامش با خانوادهام، بهویژه مادرم، خیلی صحبت کردم. در این یک هفته درسهای متنی را هم مرور کردم و توصیهام به دیگران این است که به سراغ تستهای سخت نروند. خودم وقتی یک آزمون سخت کار کردم و نتوانستم چند سؤال را پاسخ بدهم نگران شدم و سعی کردم روزهای بعد از سؤالات متوسط استفاده کنم.
روز آخر چگونه بود؟
روز آخر منتظر سؤالات کنکور ریاضی بودم. صبح به محل آزمون رفتم و با فضای آنجا آشنا شدم. تا ظهر هم سه فصل آخر زیست چهارم را مرور کردم. وقتی سؤالات کنکور ریاضی آمد آنها را تحلیل کردم و متوجه شدم شیمی آسان طرح شده اما دین و زندگی سخت است. آن قدر نگران شدم که میخواستم تا شب یک بار دیگر کل کتابهای دین و زندگی را بخوانم اما به توصیهی خانوادهام این کار را نکردم. این تحلیل باعث شد برای سؤالات سخت دین و زندگی آمادگی داشته باشم. شام سبکی خوردم و ساعت 10 خوابیدم و خواب خوبی هم داشتم.
روز کنکور چگونه گذشت؟
کنکور جزء معدود آزمونهایی بود که آن قدر آرامش داشتم و دلیل آن را شبیهسازیهای متعدد میدانم. وقتی در جلسهی کنکور نشستم فرد کناریام همکلاسیام بود و اتفاقاً یکی از کسانی بود که با هم رقابت داشتیم. پشت سرم هم یکی از دوستانم بود. این موضوع باعث شد احساس کنم در کلاس خودم نشستهام و فضا برایم ناآشنا نبود. با توجه به اینکه در عمومیها به اندازهی اختصاصیها مسلط نبودم روش خودم را برای پاسخگویی داشتم. با درس دین و زندگی شروع کردم تا بتوانم زمان بیشتری ذخیره کنم. 8 سؤال را نتوانستم پاسخ بدهم اما برای سخت بودن آمادگی داشتم و روحیهام را حفظ کردم. به سراغ ادبیات رفتم و به همهی سؤالات پاسخ دادم. در سؤالات عربی طبق روشی که در آزمونها داشتم پیش رفتم و سؤالات درک مطلب را برای آخر گذاشتم. در زبان انگلیسی هم مشکلی نداشتم. درنهایت 15 دقیقه وقت اضافه آوردم و به سؤالات عربی و دین و زندگی برگشتم. در اختصاصیها ترتیب دفترچه را تغییر ندادم. هرچند به ریاضی مسلط بودم اما اگر به سؤال وقتگیر میرسیدم آن را کنار میگذاشتم تا اگر سؤالات زیست و شیمی سخت طرح شده بودند برای آنها وقت کم نیاورم. در سؤالات زیست طبق زمان استاندارد با دقت جواب دادم. سؤالات فیزیک را هم با همان روشی که برای ریاضی داشتم پیش رفتم و در وقت اضافه به سؤالات وقتگیر برگشتم و درنهایت باز هم 20 دقیقه وقت اضافه آوردم.
فربد سمنانی: در آزمون جامع آخر رتبهی 9 کشور شدم و راضی بودم اما چون رتبههای دانشآموزان برتر سالهای قبل را دنبال میکردم گاهی رتبهها جابهجا شده بود و این موضوع نگرانم میکرد. معمولاً وقتی نگران میشدم با آقای عنایتی تماس میگرفتم و صحبتهای ایشان به من آرامش میداد. در هفتهی آخر تورق سریع داشتم. با شناختی که از خودم داشتم چند صفحه از بعضی از مباحث را نخوانده بودم که تا روز کنکور درسها را کنار نگذارم. آنها را هم خواندم. در شیمی هنوز مشکل داشتم و برای آن چند کنکور جامع کار کردم و خیلی کمک کرد. نکاتی که در مورد زیست نوشته بودم مرور کردم و تا روز آخر به همین منوال پیش رفتم. فشار اطرافیانم برای کسب رتبهی برتر اذیتم میکرد. هر وقت اعتمادبهنفسم کم میشد با دوستانم صحبت میکردم و از آنها انرژی میگرفتم.
روز آخر چهکار کردی؟
روز آخر کمی ادبیات خواندم و با دوستانم در تماس بودم. بعدازظهر سؤالات ریاضی را بررسی کردم و باعث شد در کنکور غافلگیر نشوم. من دفتر مخصوص برای بیدقتیهایم داشتم که آن را در دو سال اخیر تهیه کرده بودم. شب آن را هم مرور کردم. طبق ساعت همیشگی خوابیدم اما ساعت 4 صبح با صدای خروس همسایه بیدار شدم و دیگر نتوانستم بخوابم و چون خواب کامل برایم خیلی اهمیت داشت این موضوع نگرانم کرد.
صبح کنکور چه احساسی داشتی و در جلسهی کنکور چه گذشت؟
وقتی به حوزهی آزمون رسیدم با دیدن جمعیت زیادی که همه منتظر نتیجهی کنکور من بودند مضطرب شدم. وقتی آزمون شروع شد در عمومیها بیش از همیشه آرامش داشتم. ادبیات نقطهی ضعف من بود اما نمرهی کامل را گرفتم. عربی هم مشکل نداشتم. مشکل من در جلسهی آزمون سروصدای زیاد آنجا بود و نظارتی بر جلسه نبود. وقتی به دین و زندگی رسیدم نمیتوانستم تمرکز کنم و همهی شکدارها را غلط زدم. معمولاً آخر آزمون عمومی قند خونم پایین میآمد و خرما میخوردم اما در کنکور این کار را نکردم و باعث شد پایان آزمون، حال خوبی نداشته باشم. در اختصاصیها چون زمینشناسی را خوانده بودم آن را جواب میدادم ولی چون بیش از هدفگذاریام برایش وقت گذاشتم آخر آزمون به زمانی که برایش نیاز داشتم نرسیدم. شیمی را خوب شروع کردم اما یکی از مراقبان به من تذکر داد که چرا نگرانم و این حرف باعث شد تمرکزم از بین برود و نتوانستم به دو سؤال جواب بدهم. به هر حال توانستم خودم را مدیریت کنم.
امیرحسین قاسمینژاد: من برنامهی مشخص و تدریجی داشتم و اولین آزمون جامع به بعد رتبهام بهتر شد. برای آخرین آزمون جامع تصمیم عجیبی گرفتم و در درسهای اختصاصی روشم را در مدیریت زمان عوض کردم و خوشبختانه نتیجهی خوبی هم گرفتم و رتبهی 3 کشور شدم. با این تغییر روش انگیزهی بیشتری پیدا کردم. زیست و دین و زندگی را در یک هفتهی آخر به طور کامل خواندم و برای بقیهی درسها تورق سریع داشتم. چون روشم را تغییر داده بودم برای تمرین آن، هفتهی آخر سه کنکور جامع کار کردم. بعد از آن مطمئن شدم که تغییر روشم مؤثر بوده است. لغات و تاریخ ادبیات قسمت ویژهای از برنامهی هفتهی آخرم بود. اشکالاتی که از همهی آزمونهای کل سال نوشته بودم مرور کردم.
برای روز آخر چه برنامهای داشتی؟
روز آخر همان طور که گفتم یک کنکور جامع کار کردم و عصر که سؤالات کنکور ریاضی به دستم رسید آن را تحلیل کردم. فیزیک و دین و زندگی دشوارتر از بقیه خواهد بود؛ به همین دلیل در کنکور برای این درسها آمادگی داشتم. شب بهموقع خوابیدم و خواب خوبی داشتم؛ اما پدرم شب تا صبح بیدار بود و مراقب بود خواب راحتی داشته باشم. مادرم هم از قبل برای تغذیهام برنامه داشت و مراقبم بود.
روز کنکور چگونه گذشت؟
وقتی به جلسهی کنکور رفتم با اینکه چپدست هستم صندلی راستدستها را به من داده بودند؛ اما چون در دوران جمعبندی همهی شرایط را برای خودم شبیهسازی کرده بودم مشکلی با این موضوع نداشتم. از طرف دیگر صندلیام دقیقاً زیر بلندگوی سالن بود و این مورد را هم قبلاً با شرایط بدتری تمرین کرده بودم و مشکلی پیش نیامد. در عمومیها مشکلی نداشتم و طبق روال آزمونهای کانون پیش رفتم. فقط دین و زندگی سخت و استدلالی طرح شده بود. درنهایت 15 دقیقه وقت اضافه آوردم. اول به عربی و بعد به سراغ ادبیات رفتم. در اختصاصیها همیشه از ریاضی شروع میکردم. سؤالات ساده بود. من قبلاً تجربه کرده بودم که وقتی سؤالات آسان باشد بیدقتیام زیاد میشود؛ بنابراین از این تجربه استفاده کردم و آرامشم را حفظ کردم. با وقت زیادی که از ریاضی ذخیره کرده بودم به سراغ زیست رفتم. با اینکه در آزمون آخر آن را کامل جواب داده بودم اما بار اول 9 سؤال را برای انتهای آزمون گذاشتم؛ چون میدانستم که در بازگشت میتوانم پاسخ بدهم. من در دوران جمعبندی مهارت رد کردن سؤالات را تمرین کرده بودم و در کنکور بدون نگرانی از کنار سؤالات وقتگیر میگذشتم. در فیزیک که نقطهی قوتم بود از وقت ریاضی استفاده کردم و کامل جواب دادم. چند سؤال از شیمی باقی ماند و درنهایت 35 دقیقه وقت اضافه آوردم. در بازگشت به سؤالات اول به سراغ زیست و بعد شیمی رفتم. در آخر هم زمینشناسی را پاسخ دادم که چون سخت بود کمتر از هدفگذاریام جواب دادم. در کل آن قدر تمرکزم زیاد بود که وقتی تعدادی از داوطلبان از جلسه خارج شده بودند متوجه نشده بودم.
امیرحسین قویدل: لغات ادبیات و برخی از موارد متنی را برای هفتهی آخر گذاشته بودم. دفترچهای هم برای جمعآوری نکات آزمونها داشتم که آنها را هم هفتهی آخر مرور کردم. مقداری هم تست زدم. چند روز قبل از کنکور به همراه خانوادهام به محل حوزه رفتیم تا با فضای آنجا آشنا شوم. از ورودی دانشگاه تا محل آزمون مسافت زیاد بود و به ما اجازه دادند که با ماشین داخل برویم اما روز کنکور اجازه ندادند و مجبور شدم کل مسیر را پیاده بروم. هفتهی آخر هر وقت خسته میشدم با خانوادهام بیرون میرفتیم. صحبتهای خانواده و استادانم روحیهام را تقویت میکرد.
یک روز قبل از کنکور چهکار کردی؟
یک روز قبل از کنکور نکات را مرور مختصر کردم. وقتی میخواستم به سؤالات کنکور ریاضی جواب بدهم سروصدای محیط زیاد شد و نتوانستم حل کنم. به گردش رفتم و ساعت 8 شب برگشتم و دوباره به سراغ کنکور ریاضی رفتم. عمومیها را حل کردم اما در اختصاصیها فقط ریاضی را حل کردم و چون خسته بودم بیدقتی کرده بودم. شب مشکلی نداشتم و صبح زود بیدار شدم.
روز کنکور اتفاق خاصی برایت نیفتاد؟
ویژگی من این است که نگرانیام برای قبل از آزمون است و وقتی آزمون را شروع میکنم چون فکرم مشغول پاسخ دادن میشود نگرانیام برطرف میشود. در جلسهی کنکور مشکل سروصدا داشتم و ازطرفی عمومیها هم با تأخیر شروع شد. دین و زندگی هم سختتر از معمول بود اما به هر صورت خودم را برای سؤالات سخت آن آماده کرده بودم. در اختصاصیها فیزیک سخت طرح شده بود اما چون برای آن خیلی زحمت کشیده بودم مشکلی نداشتم. من فقط در سؤالات درک مطلب عربی غافلگیر شدم. لغات آن برایم ناآشنا بود و همهی سؤالات را برای پایان آزمون گذاشتم. در آزمونهای کانون اختصاصیها را به ترتیب دفترچه پاسخ میدادم و در کنکور هم همین رویه را داشتم. سؤالاتی که زمانبر بود اما میتوانستم پاسخ بدهم همان بار اول پاسخ میدادم؛ چون معمولاً زمان کم نمیآوردم. تنها مشکلی که برایم پیش آمد این بود که وقتی به سؤالات زیست رسیدم سروصدای حوزه زیاد شد و تمرکزم را به هم زد.
حسین بصیر: هفتهی آخر را مخصوص مرور گذاشته بودم. یادداشتهایم در شیمی، فیزیک و ریاضی خیلی به من کمک کرد. لغات ادبیات و دین و زندگی را دوباره خواندم. روز آخر چهار ساعت دوباره لغات ادبیات و دین و زندگی را مرور کردم. بعدازظهر با دوستانم بیرون رفتم و وقتی به خانه برگشتم خسته بودم و خواب راحتی داشتم. چون مسافت روستا تا بستانآباد زیاد بود صبح زود بیدار شدم. وقتی به محل حوزه رسیدم اغلب مرا میشناختند و توقع نتیجهی خوب از من داشتند. آزمون با 10 دقیقه تأخیر شروع شد و کمی نگرانم کرد. مراقبان جلسه هم با هم حرف میزدند و وقتی به دین و زندگی رسیدم نتوانستم آن طور که باید جواب بدهم. وسط دین و زندگی بودک ه اعلام کردند 10 دقیقه تا پایان آزمون عمومی باقی نمانده است. سرعتم را زیاد کردم و چهار سؤال آخر زبان را شانسی زدم و تعداد اشتباهاتم زیاد شد. وقتی به اختصاصیها رسیدم چون برای مدیریت زمان خیلی تمرین کرده بودم نگران نبودم. ریاضی را بهراحتی جواب دادم و فقط یک سؤال را نزدم. فیزیک برایم خیلی راحت بود. سؤالات شیمی هم خیلی آسان طرح شده بود و باعث شد دستکم بگیرم و بیدقتی کنم.
عرفان عزیزخانی: هفتهی آخر بازدهیام خیلی زیاد شد. ادبیات و دین و زندگی را به طور جدی مرور کردم. مرور متن فیزیک را هم در برنامه داشتم. کار عجیبی انجام ندادم و یک هفته را معمولی پشت سر گذاشتم. روز آخر روز خیلی خوبی بود. صبح تاریخ ادبیات و لغت خواندم و مرور سریع بر دین و زندگی داشتم. بعدازظهر به دیدن دوستانم رفتم و مدت کوتاهی پیادهروی کردیم و روحیهی خوبی پیدا کردم. صبح زود از خواب بیدار شدم و به جلسهی کنکور رفتم. دوستانم را دیدم اما در مورد کنکور با هم صحبت نکردیم. من نفر آخر سالن بودم و اطرافم هم دوستانم نشسته بودند و موقعیت خوبی داشتم. خیلی خوب شروع کردم اما چهارمین سؤال ادبیات غلط بود و 5 دقیقه وقتم را گرفت. در آزمونهای کانون هم در ادبیات مشکل داشتم و این موضوع نگرانم نکرد. سه درس دیگرم را سریع جواب دادم و دوباره به ادبیات برگشتم. وقتی به سراغ اختصاصیها رفتم خیالم از عمومیها راحت بود. به ترتیب دفترچه حل کردم. از ریاضی دو سؤال را برای پایان آزمون گذاشتم. فیزیک هرچند سخت بود جواب دادم. در جلسهی کنکور بزرگترین مشکلم این بود که نمیخواستم سریع جواب بدهم که خیلی زود تمام شود. بین سؤالات استراحت میکردم. وقتی به فیزیک رسیدم خیلی سریع جواب دادم؛ چون حدس میزدم سؤالات شیمی سخت باشد. این عجله باعث شد اشتباهاتم زیاد شود. شیمی هم آن قدر ساده بود که فکر میکردم اشتباه میکنم و دوباره همهی سؤالات را جواب دادم و وقتم را گرفت. در پایان به ریاضی برگشتم و فقط یک سؤال باقی ماند.
مبینا آقارکاکلی: من از قبل برای هفتهی آخر برنامهریزی کرده بودم که فرمولهای فیزیک را مرور کنم. از مادرم هم خواستم که آیات دین و زندگی را از من بپرسد. برای ادبیات تا آن زمان آزمون نداده بودم و چند آزمون سخت هم کار کردم. همهی کتابهای زیست را مرور کردم و متن کتابهای دین و زندگی را هم کامل مرور کردم. روز قبل از آزمون به محل حوزه رفتم. بعدازظهر سؤالات شیمی کنکور ریاضی را حل کردم و برایم آسان بود. عمومیها را هم کار کردم. روز قبل از کنکور یک کلاس برای ادبیات و یک کلاس هم برای فیزیک رفتم. چون سال قبل از کنکوریها شنیده بودم که ممکن است سروصدای حوزه زیاد باشد با دوستانم قرار گذاشتیم اگر کسی نظم جلسه را به هم زد همه با هم تذکر بدهیم. روز کنکور صبحانهام را مثل قبل خوردم و چون با چند نفر از دوستانم در یک حوزه آزمون داشتیم آرامش خوبی گرفتم. وقتی آزمون شروع شد در عمومیها خیلی تمرکز داشتم و وقت اضافه آوردم و به سراغ سؤالات نزده رفتم. همیشه 15 دقیقه برای زمینشناسی در نظر میگرفتم که این کار را در کنکور هم انجام دادم. بعد به سراغ ریاضی رفتم و میخواستم بار اول 6 از 10 جواب بدهم و بقیه را برای پایان آزمون بگذارم. بعد از زیست وقتی به سراغ فیزیک رفتم از صفحهی اول فقط به 3 سؤال جواب دادم و کمی نگرانم کرد اما تصمیم گرفتم روحیهام را حفظ کنم و در وقت ذخیره به آنها برگردم. اتفاقاً در بازگشت به سؤالات توانستم به همهی سؤالات فیزیک جواب بدهم. وقتی به شیمی رسیدم تصمیم داشتم از سؤالات وقتگیر صرف نظر کنم و اگر وقت اضافه داشتم به آنها برگردم که همین کار را هم کردم و درکل مشکل خاصی نداشتم.
فاطمه آزرمان: در آزمون جامع آخر رتبهی 25 کشور شدم در حالی که در آزمون اول رتبهام 150 شده بود و کار راحتی نبود که در مدت دو هفته از آن رتبه به چنین رتبهای برسم. من بیش از ظرفیتم تلاش کرده بودم. درواقع یک هفته مانده به کنکور خیلی فراتر از تورق سریع میخواندم. دو روز مانده به کنکور نکتهای را که در کتاب خودآموزی نوشته بودم کامل مرور کردم. دو هفته مانده به کنکور ساعت خواب و بیداریام را تنظیم کردم. روز قبل از کنکور تا ساعت چهار بعدازظهر درس خواندم و بعد با مادرم بیرون رفتیم و وسایل مورد نیاز برای جلسهی کنکور را تهیه کردم. آرامش زیادی داشتم و شب هم راحت خوابیدم. روز کنکور از خانوادهام خواستند اجازه بدهند خودم به جلسه بروم و کسی همراهیام نکند. چون نمایندگی کانون در شهر ما هر سال آزمونهای جامع را در حوزههای مربوط به کنکور برگزار میکند از قبل به حوزه آشنایی داشتم. قبل از شروع آزمون، قسمتهایی از تاریخ ادبیات را مرور کردم و این کار آرامشم را بیشتر کرد. شرایط حوزه خیلی خوب بود و هیچ مشکلی نداشتم. عمومیها را خیلی خوب پاسخ دادم ولی وقتی به دین و زندگی رسیدم تمرکزم کم شد. در پنج سؤال پشت سر هم بین گزینههای شک داشتم اما به خودم روحیهام دادم که بقیه هم شرایط مرا دارند. در پایان عمومیها 10 دقیقه وقت اضافه آوردم و به سؤالاتی که جواب نداده بودم برگشتم. در اختصاصیها ریاضی را بهتر از همیشه پاسخ دادم و خیلی امیدوارم کرد. در اقتصاد هم خیلی خوب عمل کردم. دو سؤال اقتصاد اشتباه بود و بعد از کنکور حذف شد. من سعی کردم آنها را حل کنم. یکی را نتوانستم و دیگری را حل کردم اما جوابم بین گزینهها نبود و نزدیکترین گزینه را انتخاب کردم. فلسفه و منطق سختتر شده بود. عربی اختصاصی هم خوب بود. درکل کنکور خیلی خوبی داشتم.