نمی‌دانم چطور آن چهار ساعت سپری شد (خاطرات کنکور)

از چند هفته قبل از کنکور، انواع اتفاقاتی را که ممکن بود در جلسه‌ی کنکور بیفتد، پیش‌بینی کرده بودم تا برای هرکدام راه‌حلی از قبل داشته باشم.

نمی‌دانم چطور آن چهار ساعت سپری شد (خاطرات کنکور)

ثمین داوودی، رتبه‌ی ٨٦ تجربی منطقه‌ی ۱ سال ٩٧، دانشجوی پزشکی دانشگاه شهید بهشتی

از چند هفته قبل از كنكور، انواع اتفاقاتي را كه ممكن بود در جلسه‌ی كنكور بيفتد، پيش‌بيني كرده بودم تا براي هركدام راه‌حلی از قبل داشته باشم. مي‌دانستم اتفاقات غيرمنتظره محتمل‌اند و اگر قرار بود تازه در جلسه‌ی کنکور برای آن‌ها تصمیم بگیرم، احتمال زیادی داشت که اشتباه کنم و تصمیم شتابزده‌ا‌ي بگیرم. با خودم قرار گذاشته بودم که مثلاً اگر سؤالات زيست و شيمي سخت طرح شد، چه‌كار کنم یا اگر سؤالات شمارشي زيست زياد بود، زمان را با چه روشی مديريت كنم یا اگر سؤالات فيزيك خيلي مفهومي بود چه كنم. راه‌حل همه‌ي آن‌ها را هم در ذهنم داشتم.

يكي از مهم‌ترين دلایل استرس، پيش‌بيني‌ناپذيربودن اتفاقات است. چون همه‌ي حالت‌هاي ممكن و راه‌حل‌هاي آن‌ها را در نظر داشتم، در جلسه‌ی كنكور استرس كمي داشتم.

آزمون‌های سه‌‌روزيك‌بار را در شرايط سختي تمرین کرده بودم. مثلاً يكي از آن‌ها را ٢٠ دقيقه ديرتر شروع كردم تا ببينم اگر مجبور شدم كنكور را ٢٠ دقيقه ديرتر شروع كنم چه اتفاقی می‌افتد. يكي از آزمون‌ها را در انباري و جاي تاريك از خودم گرفتم. يكي ديگر را در سالن شلوغ امتحان دادم؛ بنابراین کنکور برایم ایدئال‌ترین آزمون بود.

روز قبل از كنكور، فقط دو ساعت درس خواندم. عصر همراه خانواده به پياده‌روي رفتم. در پارك بودم که معلم شيمي‌ام تحليل سؤالات شيمي كنكور رياضي را برايم فرستادند و آن را مطالعه كردم. از اینکه در كنكور هنر شرکت نکردم و سؤالات كنكور رياضي را هم تحليل نكردم خوش‌حالم.

شب كنكور، نتايج آزمون دستياري (تخصص) آمد و از آن‌جا كه دخترخاله و پسرخاله‌ام كنكور دستياري داده بودند، مادرم با خوش‌حالي رتبه‌هاي دورقمي آن‌ها را مژده داد و كمي استرس گرفتم. چون عصر پياده‌روي كرده بودم و صبح هم زود از خواب بيدار شده بودم، شب خوابم می‌آمد. با دعا و مناجات خوابم برد و راحت خوابيدم تا روز واقعه فرارسيد.

اولين نفر وارد حوزه‌ی آزمون شدم. صندلي‌ام را پيدا كردم. جاي خيلي خوبي بود. از مراقب آزمون خواستم پنجره را باز نكند و او هم با گشاده‌رويي پذیرفت. هيچ‌كدام از افرادي را كه در حوزه بودند، نمي‌شناختم و اين موضوع باعث شد کمی استرس بگیرم. به خودم مسلط شدم و گفتم اين چيزهای جزئی و بی‌اهمیت، ارزش تباه‌كردن زحمات من را ندارد.

صندلي‌ام كنار پنجره بود. از پنجره پدر و مادرم را قرآن‌به‌دست در ماشين مي‌ديدم. يادم مي‌آيد وسط جلسه‌ی كنكور لحظه‌ای سطح استرسم خيلي بالا رفت. نمي‌توانستم سؤالات شيمي را حل كنم. وقتی پدر و مادرم را داخل ماشين ديدم كه برايم قرآن مي‌خواندند، آرام شدم. هرچقدر از پدر و مادرم تشكر كنم، كم است.

چون قبل از كنكور آزمون‌های زيادي تمرین کرده بودم، جلسه‌ي كنكور برايم ناآشنا نبود. البته سؤالاتش كمي غريب بود. با اينكه از كتاب‌هاي متعدد و متنوع تست کار کرده بودم، باز هم ایده‌های جدیدی در سؤالات ديدم. به همه‌ی دانش‌آموزان، به‌ویژه يازدهمي‌ها توصیه می‌کنم حتماً تست‌هاي متعدد و متنوع حل كنند.

در ماه‌هاي آخر، تمام مجموعه‌هاي كتاب زرد عمومي را آزمون دادم. بنابراین در جلسه‌ی کنکور از ساعت ۸ صبح تا ۹:۳۰ به سؤالات عمومی پاسخ دادم و همه‌چیز مطابق انتظارم پيش ‌رفت. ٥ دقيقه بين عمومي‌ها و اختصاصي‌ها استراحت كردم. سؤالات زيست برايم آسان‌تر بود؛ اما احساس کردم سؤالات شيمي خيلي سخت‌اند و نمي‌توانم خوب حل كنم. تصمیم گرفتم ٥ دقيقه از وقت سؤالات زيست را به درس شيمي اختصاص بدهم.

در آخر، نمی‌دانم آن چهار ساعت چطور سپری شد. بزرگ‌ترين درسی که از جلسه‌ي كنكور گرفتم اين بود كه جلسه‌ي كنكور آن‌قدرها كه مي‌گويند ترسناك نيست. آزمونی است مثل تمام آزمون‌هاي ديگر.

Menu