اولیای کانونی
زهره جباریمقدم، مادر غزل قنبری، دانشآموز یازدهم ریاضی از تهران
مادر 20 سال پیش کانونی بود و امروز دخترش کانونی است
دخترتان از چه سالی در آزمونهای کانون شرکت میکند؟
غزل الان کلاس یازدهم است. فقط ششم دبستان در کانون شرکت کرد و دوباره امسال در آزمونها ثبتنام کرد. ششم دبستان برای قبولی در آزمون تیزهوشان به کانون آمد؛ اما با اختلاف خیلی کمی نتوانست قبول شود. ترازش خیلی خوب بود؛ اما در آزمون تیزهوشان قبول نشد. البته بهتر بود بعد از ششم دبستان هم ادامه میدادیم و قطع نمیکردیم تا آزموندادن برایش عادت شود.
دخترتان هم راضی بود که به کانون بیاید یا بهاصرار شما کانونی شد؟
خودش هم راضی بود. ما یک دختر دیگر هم داربم که پنجم دبستان است و او هم عضو کانون است و آزمونها را دوست دارد. حتی وقتی به ساوه رفتیم، برگهی مهمان گرفت و در آزمون شرکت کرد.
شما هم با علاقهی خود به کانون آمده بودید؟
من درسخواندن را خیلی دوست داشتم و بهدنبال کلاسهای مختلف بودم. به من پیشنهاد دادند که با شرکت در آزمونها برای کنکور آماده میشوم. من هم ثبتنام کردم. پدرم خیلی حمایتم میکرد و جمعهها مرا به محل آزمون میبرد و منتظر میشد تا آزمون تمام شود.
وقتی دخترتان را به کانون آوردید خاطرات کانونیبودن خودتان را هم به یاد داشتید؟
تجربهای که خودم از کانون داشتم، باعث شد دخترم را هم به کانون بیاورم. آن زمان از بودجهبندی برنامهی راهبردی خیلی راضی بودم و هر آزمون شامل مباحث خاصی بود که برنامهریزی را به دانشآموز یاد میداد. در زمان ما این کارنامههایی که الان هست، نبود. فقط کارنامهی آزمون را دریافت میکردیم. برایم مهم بود که دخترم هم برنامهریزیکردن و مهارتهای تستزدن را یاد بگیرد.
فکر میکنید دخترتان در درسهایش پیشرفت داشته است؟
بله. نسبت به قبل در تستزدن خیلی بهتر شده است.
شما هم آن زمان پیشرفت درسی داشتید؟
سال اولی که در کنکور شرکت کردم، کانونی نبودم؛ اما وقتی برای سال دوم در کنکور شرکت کردم در آزمونهای کانون هم شرکت کردم و باعث شد رتبهام سهبرابر بهتر از سال قبل شود؛ یعنی از رتبهی ۲۲هزار به رتبهی ۸هزار رسیدم. البته در انتخاب رشته اشتباه کردم و آن زمان هم امکانات الان نبود. ما پشتیبان نداشتیم؛ اما دخترم با وجود پشتیبان خیلی حمایت میشود. امسال خانم احمدی پشتیبان اوست و خیلی راضی هستیم. دخترم حرفشنوی خوبی از ایشان دارد.
آن زمان دفتر برنامهریزی هم داشتید؟
چیزی که امروز به نام دفتر برنامهریزی میشناسیم، زمان ما وجود نداشت. ما خودمان دفترچهای را خطکشی میکردیم و برنامهریزیهایمان را مینوشتیم. پیوسته آن را مینوشتم؛ اما کسی نبود که نظارت کند. شاید اگر پشتیبان داشتم، از آن بهتر استفاده میکردم.
آیا بودن در فضای برنامهریزی در کانون تأثیری در زندگی شخصی شما داشته است؟
هرچند الان دفتر برنامهریزی ندارم، تقویمی دارم که هر روز قبل از هرچیز کارهایی را که باید انجام دهم، مینویسم. این کار باعث شده هیچ کاری را فراموش نکنم. این برنامهریزی روی دختر کوچکم هم تأثیر داشته است. کانون باعث شده آنقدر بادقت شود که جاهایی به وسواس دچار میشود و گاهی از طرح سؤالات هم اشکال میگیرد.
فکر میکنید چه امکاناتی در کانون بهتر از قبل شده است؟
کارنامههای آزمونها خیلی تغییر کرده و متنوع شده است. وقتی دخترم از آزمون میآید، کارنامههایش را در سایت کانون میبیند. من کارنامهی ۵ نوع درس را خیلی دوست دارم؛ چون خیلی اهل این نیستم که در جزئیات کار او وارد شوم و بررسی نقاط قوت و ضعف او در کارنامهی ۵ نوع درس کار را برایم راحت کرده است.
اینکه شما خودتان روزی دانشآموز کانون بودهاید، چه تأثیری بر دخترتان دارد؟
چون من هم مثل خودش میدانم تراز و نمره و آزمون چیست و من هم پشت این نیمکتها نشستهام و ساعتها آزمون دادهام، دلیلی برای بهانهتراشی ندارد.
مهمترین تأثیری که آزمونها روی دخترتان داشته است، چیست؟
نظم در درسخواندن.
چه پیشنهادی برای اولیا دارید تا آنها هم فرزندان موفقی داشته باشند؟
من و دو دخترم رابطهی صمیمانهای با هم داریم. اگر اشتباهی بکنند آنها را سرزنش نمیکنم و اجازه میدهم با من و همسرم صحبت کنند. هر شب وقتی را برای بازیکردن با آنها در نظر گرفتهایم و با آنها دوست هستیم.