گفتوگو با پدر و مادر امیر معینی، رتبهی 2 ریاضی از اصفهان:
تلاش باعث پیشرفت میشود
امیر معینی، رتبهی 2 ریاضی ایثارگران و نیز رتبهی 7 زبان ایثارگران از شهر اصفهان است. پدرش، مهدی معینی، عضو هیئتعلمی دانشگاه هنر اصفهان و مادرش، مهری شریفی، دبیر معارف است. خواهر بزرگتر امیر فارغالتحصیل دانشگاه فرهنگیان در مقطع کارشناسی است. امیر دو سال در آزمونهای کانون شرکت کرده است. در ادامه گفتوگو با پدر و مادر و خواهرش را میخوانید.
از دوران کودکی و علاقهمندیهایش بگویید.
مادر: امیر در کودکی هر وسیلهای که خراب میشد با گوشتکوب روی آن میکوبید و کامل بازش میکرد تا ببیند داخل آن چیست. خیلی به میکروسکوپ علاقه داشت. سه تا میکروسکوپ را خراب کرد و باز هم از ما میخواست برایش بخریم. به دومینو هم خیلی علاقه داشت و در مسابقات آن شرکت میکرد.
پدر: امیر کنجکاوی زیادی داشت. گلخانه را زیر و رو میکرد و به دنبال کشف چیزهای جدید بود.
خواهر: به حیوانات خیلی علاقه نشان میداد. از جوجههای رنگی مراقب میکرد تا مرغ و خروس شوند. کبوترها را خیلی دوست داشت و مواظب آنها بود. بازیهای ساده را بازی محسوب نمیکرد و همیشه به دنبال کارهای خاص و خلاقانه بود.
از کودکی چنین نتیجهای را برای امیر پیشبینی میکردید؟
مادر: وقتی کلاس دوم دبستان بود، روزی بازرس به مدرسهشان آمده بود و از او سؤال ریاضی پرسیده بود. بعد از این جلسه به من گفتند امیر در حد کلاس پنجم ریاضی میداند. تشخیص آنها این بود که قدرت یادگیری امیر در درس ریاضی عالی است.
پدر: وقتی کودک بود او را با همکاران دانشگاه به سفر بردم. بعد از برگشت از سفر، با رئیس دانشگاه که همسفرمان بود، جلسهی کاری داشتم. به من گفت: «امیر بچهی بااستعدادی است.» او مقطع دکترای خود را در انگلستان در زمینهی استعداد و خلاقیت کودکان گذرانده بود و بر همین اساس با دیدن کارهای امیر، تشخیص داد که استعداد زیادی دارد.
از کودکی به دنبال علاقهمندی یا رشتهی خاصی بود؟
مادر: علاوه بر علاقه به گیاهان و حیوانات و کارهای عجیب و غریب، به مطالعه خیلی علاقه داشت. حتی در دورانی که خیلی کوچک بود و نمیتوانست خودش بخواند، کتابها را میآورد و به من میداد تا بخوانم. همیشه قبل از خواب برایش داستان میخواندم. گاهی دیگر نمیدانستم چه داستانی بگویم؛ چون اگر تکراری میگفتم گوشزد میکرد که تکراری است. برای داستان گفتن از ذهنم یا از پدرش کمک میگرفتم.
پدر: به کامپیوتر خیلی علاق داشت و الان هم رشتهِی کامپیوتر را دوست دارد. کلاس دوم دبستان تایپکردن را کامل یاد گرفت. روزی برای وارد کردن نمرات به اینترنت نیاز داشتم و به سراغ کامپیوتر رفتم. آن زمان امیر دوم دبستان بود. متوجه شدم امیر برای کامپیوتر رمز گذاشته است. مجبور شدم به مدرسهاش زنگ بزنم و رمز را از امیر بگیرم. در وقتی دبستانی بود مدرسه از او برای تایپکردن کمک میگرفت. از همان دوران دبستان کتابهای آموزش کامپیوتر و ICDL را تهیه کردیم. ابتدا فکر میکردیم برایش سخت است و یاد نمیگیرد؛ اما مطالعه میکرد و همهی کارهای کامپیوتر را خودش یاد گرفت.
از لحاظ تحصیلی مستقل بود یا نیاز به همراهی شما داشت؟
مادر: کاملاً مستقل بود. اصلاً دوست نداشت نتایج خود را مطرح کند یا پیشرفتش را خیلی بزرگ کند. بیشتر با خودش رقابت میکرد و کارهایش را خودش انجام میداد.
پدر: پیگیری زیاد ما نگرانش میکرد. او مستقل بود و ما هم اجازه میدادیم هر وقت خودش خواست نتیجهاش را به ما بگوید. ما فقط گوش میدادیم و سعی میکردیم زمینه را برایش فراهم کنیم. امیر خودش پیگیری میکرد که چه منابع جدیدی برایش مفید است. ما برایش تهیه میکردیم و هر کاری از دستمان برمیآمد انجام میدادیم.
چهقدر اهل رقابت بود؟
خواهر: امیر خیلی کمالگراست. همیشه باید اول باشد. در رقابت به دیگران کاری ندارد، بلکه خودش باید در بهترین جایگاه باشد و برترین نمره را کسب کند.
ویژگی فردی یا عامل اصلی موفقیت امیر را چه میدانید؟
پدر: ما همیشه در خانواده برای کارهایمان برنامه داریم. شبها زود میخوابیم و صبحها خیلی زود بیدار میشویم. این ویژگیها در خانوادهی ما تبدیل به سبک زندگی شده است.
مادر: امیر هیچ وقت در کلاس خصوصی یا مشاوره شرکت نکرد و متکی به خود بوده است. امیر حتی گاهی در حین غذاخوردن مطالعه میکرد.
امکانات خاص یا شرایط خاصی برای امیر فراهم کرده بودید؟
پدر: بچهها خودشان باید موفقیت را بخواهند. نباید توقع داشت که پدر و مادر همه چیز را فراهم کند. تلاش و خواست بچهها باعث پیشرفت میشود.
به عنوان اولیای یک دانشآموز موفق چه صحبتی با پدرها و مادرها دارید؟
پدر: نباید خیلی پیگیر نمرات و جزئیات باشند. باید با توجه به علاقه و توانایی بچهها، انگیزهشان را زیاد کنند و شرایطی فراهم کنند تا فرزندشان بتواند به کارش ادامه دهد.