یکی از مسائلی که دانشآموزان در دوران مطالعهی خود برای کنکور با آن روبهرو هستند، عدم شناخت نیازهای درسیشان است. برنامهریزی درسی مجموعهای از اصول کلی را در خود دارد که میتوان از آنها برای برنامهریزی شخصی استفاده کرد، اما در این قیبل برنامهها ظرافتهایی وجود دارد که عدم توجه به آنها موجب دوری از هدف میگردد. یکی از اشتباهات متداول کسانی که ساعت مطالعهی بالا دارند ولی تراز دلخواه را کسب نمیکنند، گذشته از کیفیت و نحوهی مطالعه، عدم توجه به تعادلهاست.
مساله را کمی سادهتر بررسی کنیم. تصور کنید دانشآموز رشته تجربی در درس شیمی که یکی از مهمترین درسهای این رشته است، دارای نقاط ضعف فراوان است، اما درس زیست نقطهی قوت اوست. در چنین شرایطی برای برهههای زمانی خاص، به دانش آموز توصیه میشود که برای درس زیست، حتی بیشتر از شیمی زمان صرف کند و وقت نسبتا زیادی را صرف بهبود پایهی درس شیمی خود کند. اما این دانشآموز کمی بیشتر از ریاضی و فیزیک و بسیار کمتر از زیست، به مطالعهی درس شیمی میپردازد و مشخص است که در طولانی مدت قطعا نتیجهی مناسبی را کسب نخواهد کرد.
نکتهی طلایی در مورد این دانش آموز این است که، تنها تا بازهی زمانی مشخصی میتواند مشکلات بنیادی خود را رفع کند و بعد از آن این زمان با ارزش از دست میرود.
اما کسی که از عدم تعادل خود در تناسب ساعت مطالعه و استعداد خود در هر درس اطلاعی ندارد، چگونه می تواند نسبت به رفع آن اقدام کند؟
دانشآموزان کانونی میدانند که با تکمیل دفتر برنامهریزی به مرور و هفته به هفته پیش میروند. این پیشروی موجب میشود که اطلاعات بسیار گرانبهایی از عملکرد خود را ثبت کنند. چکیدهی این اطلاعات در صفحهی 182 دفتر برنامهریزی ثبت می شود.
صفحهی 182 تنها یک جدول ساده نیست، بلکه نتیجهی سالها تجربهی مشاورهای است که در یک صفحه خلاصه شده است. در صورتی که دانشآموزان این صفحه را تکمیل کنند، میتوانند به مرور، تعادلها و عدم تعادلها را شناسایی کنند. شناسایی عدم تعادلهای موجود میتواند به رفع آنها کمک کند.
پس از 3 یا 4 هفته متوجه میشوید که آیا هر درس را در حدی که برایتان لازم است مطالعه کردهاید یا اینکه افراط یا تفریط داشتهاید؟ آیا بعضی درسها را به طور نوسانی مطالعه کردهاید؟ آیا به بعضی درسها کمتوجهی یا بیتوجهی داشتهاید؟
صفحهی 182، آیینهای است که تعادلها و عدم تعادلهایتان را به خودتان نشان میدهد.
در نهایت به عنوان آخرین جمله، برای درک بهتر تعادلها، به این جمله فکر کنید که آیا تعادل یک دانشمند در ورزش کردن مشابه تعادل یک ورزشکار حرفهای است؟