لطفاً خودتان را معرفی کنید.
من محمدرضا صفاییراد متولد 1336 هستم. در شهرستان ورامین به دنیا آمدم و تحصیلاتم را تا مدرک دیپلم همان جا گذراندم. سال 1354 دیپلم تجربی گرفتم و در ورامین شاگرد اول شدم. آن سال اولین سالی بود که برای شرط معدل هم برای قبولی در کنکور اضافه شد و دانشگاهها هر کدام به طور جدگانه انتخاب رشته داشتند. من از کودکی به زمینشناسی علاقه داشتم و فیلمهای علمی مربوط به این موضوع را میدیدم و به هیجان میآمدم؛ بنابراین زمینشناسی دانشگاه تهران را انتخاب کردم.
چه شد که معلمی را انتخاب کردید؟
من به طبیعت خیلی علاقه داشتم و میخواستم زمینشناس شوم اما وقتی ازدواج کردم چون همسرم هم دبیر زبان بود تصمیم گرفتم همین مسیر را ادامه دهم. از سال 69 به استخدام آموزش و پرورش درآمدم و چند سال قبل از آن هم به طور حقالتدریس خدمت کردم. من در تمام مدارس دخترانه و پسرانهی شهر ورامین زمینشناسی درس دادم و درواقع تنها معلم زمینشناسی آنجا بودم و در سه شیفت کار میکردم. از اینکه زمینشناسی را به دیگران هم آموزش میدادم خیلی لذت میبردم. این درس چون ضریب کمی در کنکور دارد معمولاً برخی از دانشآموزان به آن اهمیت نمیدهند. بعضی البته مانند خودم به این درس علاقه دارند و خارج از کتاب درسی سؤال میکنند و من هم سعی میکنم اطلاعاتم را بهروز کنم تا در آموزش به آنها قوی و مسلط باشم.
در این 27 سال سابقهی معلمی چه خاطراتی دارید؟
اوایل کار معلمی اشتیاق زیادی داشتم و دانشآموزان را به گردش علمی میبردم. به طور مثال منطقهی سیاهکوه در ورامین مربوط به دورهی دوم زمینشناسی و مملو از فسیل است. من چندین بار دانشآموزان را به آنجا بردم. گاهی به عنوان سرپرست دانشجویان تربیت معلم انتخاب میشدم و آنها را هم به اردوهای علمی میبردم و این اردوها خیلی برایم جذاب بود. به مدت یک ترم هم به کسانی درس دادم که مدرک فوق دیپلم داشتند و میخواستند برای لیسانس درس بخوانند.
چه شد که با کانون آشنا شدید؟ از چه زمانی همکاری با کانون را آغاز کردید؟
من و آقای قلمچی از دوران دانشجویی همدیگر را میشناسیم. سال 68 روز به طور اتفاقی آقای قلمچی را دیدم و متوجه شدم دفتری دارند و مشغول تدریس خصوصی هستند. از من هم خواستند که با ایشان همکاری کنم اما آن زمان مصادف بود با خدمت سربازیام. بعد از برگشت از خدمت سربازی دوباره با آقای قلمچی دیداری داشتم. وقتی موضوع آزمونها به میان آمد متوجه شدم نیاز به طراحی سؤالات زمینشناسی دارند و من هم طرح سؤالات را بر عهده گرفتم. بعد از مدتی مرحوم عبدلزاده پیشنهاد داد که نمایندگی ورامین را راهاندازی کنم اما تصور من این بود که کسی استقبال نمیکند اما متوجه شدم در همان زمان حدود 50 نفر از ورامین به طور مکاتبهای در آزمونها شرکت میکردند. سال 1376 نمایندگی کانون را در ورامین راهاندازی کردم.
کار در کانون چه تأثیری در حرفهی معلمیتان داشت؟
وقتی مسئولیت طرح سؤال را به عهده گرفتم لازم بود که دقتم را بیشتر کنم. سعی میکردم سؤالاتی طرح کنم که هم آموزشی باشد و هم مفهومی. از سال 1373 تا 1384 سؤال طرح میکردم و تقریباً سؤالاتم تکراری نبود. سال 1376 اولین سالی بود که مقطع پیشدانشگاهی ایجاد شد. قرار بر این بود دانشآموزان سال سوم برای ورود به این مقطع در آزمون ورودی آن قبول شوند. آقای قلمچی از من خواست که کتابی در زمینهی تست زمینشناسی تهیه کنم و تا زمان برپایی نمایشگاه کتاب تهران آماده شود. چون زمان کمی داشتم فقط توانستم پاسخها را به صورت کلید تهیه کنم. اتفاقاً استقبال خوبی از آن شد و بعد از نمایشگاه کتاب پاسخنامهی تشریحی را هم به آن اضافه کردم و بارها تجدید چاپ شد.
به عنوان یک معلم در طول این سالها چهقدر تغییر کردهاید؟
وقتی تدریس میکردم گاهی دانشآموزان سؤالات جالبی میکردند که نکتههایی را در ذهنم ایجاد میکرد. همان لحظه آن نکات را مینوشتم تا در طراحی سؤالات آزمون از آنها استفاده کنم. معلمی حرفهی سختی است و بدون علاقه نمیتوان در آن موفق بود. معلم همیشه باید اطلاعاتش را جدید و بهروز کند. دانشآموزان سؤالات جدی میپرسند و باید بر مطالب مسلط بود. در این سالها سعی من در بهروز کردن اطلاعاتم بوده است.