از متوسطهی اول تا دانشگاه
هر تلاشی بالاخره نتیجه میدهد
اسما پوزش در یک نگاه
شهر: دهدشت (استان کهگیلویه و بویراحمد)
سالهای حضور در کانون: از هفتم تا دوازدهم بهمدت 6 سال
میانگینتراز: 7576
رتبهی کنکور: 41 تجربی ایثارگران (5درصد)
رشتهی قبولی: پزشکی دانشگاه علومپزشکی ایران
تحصیلات و شغل پدر: کارشناسیارشد مدیریت صنعتی، دبیر کار و فناوری متوسطهی اول
تحصیلات و شغل مادر: کارشناسیارشد روانشناسی، دبیر کار و فناوری متوسطهی اول
چه سالی در آزمون تیزهوشان شرکت کردی؟
در پایهی ششم در آزمون تیزهوشان شرکت کردم و قبول شدم؛ اما چون مدرسهی تیزهوشان در شهر ما نبود و باید برای تحصیل به یاسوج میرفتم، ترجیح دادم در شهر خودم و در مدرسهی شاهد درس بخوانم. این آزمون برایم نوعی سنجش عملکردم بود. دلم میخواست به خودم ثابت کنم که اگر تصمیمی بگیرم، میتوانم آن را عملی کنم. در پایهی نهم دوباره آزمون دادم و به مدرسهی فرزانگان در شهر خودمان رفتم.
چرا در پایهی هفتم تصمیم گرفتی در آزمونهای کانون شرکت کنی؟
قبل از من، دوستانم در آزمونهای کانون شرکت کرده بودند و به من گفتند که این آزمونها نظم درسخواندن و برنامهریزی را به دانشآموز یاد میدهد. فکر میکردم اگر از متوسطهی اول آزمون بدهم، پایهی درسیام برای متوسطهی دوم قوی میشود و در متوسطهی دوم، کارم خیلی راحتتر خواهد بود.
پدر و مادرت در مسیر پیشرفت چه کمکی به تو میکردند؟
در درسخواندن خیلی مستقل بودم؛ اما پدر و مادرم همیشه نقش نظارتی داشتند و بر تراز و کارنامههایم نظارت میکردند و اگر در درسی افت میکردم، برای پیشرفتم راهکار میدادند. پدر و مادرم محیط خانه را برای درسخواندنم آرام نگه میداشتند و به من روحیه و انگیزه میدادند.
از دوران متوسطهی اول، در کدام درسها قویتر بودی؟
در متوسطهی اول در تمام درسها قوی بودم؛ اما همیشه در ریاضی عملکرد خیلی خوبی داشتم و در کنکور هم این درس را خیلی خوب پاسخ دادم. رشتهی تجربی را بهدلیل علاقهای که داشتم و تنوعی که در درسهایش وجود دارد، انتخاب کردم.
چرا پایهی ریاضیات خیلی قوی بود؟
در آزمونها همیشه توجه ویژهای به درس ریاضی داشتم و سؤالات زیادی برای این درس حل میکردم. این درس از همان متوسطهی اول برایم به نقطهقوت پایدار تبدیل شد و تا متوسطهی دوم تأثیر مثبتش مشهود بود. در کنکور، نمرهام در این درس، 95/6 شد. ریاضی را در متوسطهی اول بالاتر از 8 از 10 میزدم. وقتی دبیر درس میداد، تکرار و تمرین زیادی انجام میدادم و تمرینات تستی زیادی کار میکردم. این روش موجب تقویت پایهام در این درس شد.
چه شد که رشتهی تجربی را انتخاب کردی؟
به ریاضی علاقهی زیادی داشتم. در دورهی متوسطهی اول، کتابهای رشتهی ریاضی، مثل حسابان و هندسه را بررسی کردم؛ اما احساس کردم دوست دارم در رشتهای درس بخوانم که کاربردیتر باشد و تنوع بیشتری داشته باشد و در زندگی، بیشتر با آن سروکار داشته باشیم. به همین دلیل رشتهی تجربی را انتخاب کردم و توانستم با این رشته ارتباط برقرار کنم.
حالا که دانشجو شدهای، چه اطلاعاتی کسب کردی که میتوانی برای انتخاب آگاهانهتر در اختیار دانشآموزان متوسطهی اول بگذاری؟
پزشکی رشتهی بسیار حساسی است و به سرعتعمل و دقت زیاد نیاز دارد. تحصیل در این رشته سخت است و برای کسانی که به دنبال زندگی راحتی هستند، انتخاب مناسبی نیست. بعضی وقتها پیش میآید که پزشک برای نجات جان مردم لازم است از آسایش خودش و جسم و روحش مایه بگذارد. این رشته درسهای سنگینی دارد؛ اما معاشرت با بیمار و درمان و کمک به او بسیار لذتبخش است. دانشآموزان باید قبل از انتخاب رشته، تمام جنبهها را بسنجند.
شش سال آزموندادن چه مهارتهایی را در تو پرورش داد؟
این فرصت را به من داد تا روشهای مختلفی را برای یادگیری و تسلط بر درسها امتحان کنم و روشهای مناسب خودم را پیدا کنم. شش سال زمان داشتم تا مدیریت زمان را تمرین کنم. شش سال زمان داشتم تا آزمون و خطا کنم. در زمان طولانی، تجربه و مهارتهای بیشتری به دست میآید.
در این مدت کارهای غیردرسی هم انجام میدادی؟
در این سالها طراحی و نقاشی کار میکردم. در زمینهی کار با کامپیوتر و بهویژه فتوشاپ فعالیت میکردم. این کارها در اوقات فراغت، آرامش خاصی به من میداد.
چه ویژگی شخصیتی خاصی داری که تو را به موفقیت رسانده است؟
خیلی سمج هستم و وقتی هدفم را انتخاب میکنم، واقعاً تلاش میکنم تا به آن برسم. این باعث میشود که پیوسته تلاش کنم و هرگز ناامید نشوم. انگیزهام این است که هر تلاشی بالاخره روزی نتیجه میدهد. شاید نتوانیم نتیجهی تلاشمان را در کوتاهمدت ببینیم؛ اما قطعاً در طولانیمدت به هدف خواهیم رسید.
از کدامیک از خدمات کانون استفاده میکردی؟
در سایت کانون، به صفحهی مقطع سر میزدم و در بخش نظرات با بچههای دیگر در ارتباط بودم. در صفحهی شخصی از کارنامهی پروژهای و 5نوعدرس استفاده میکردم. نفرات برتر را در سایت کانون و مجلهی آزمون دنبال میکردم. با استفاده از کارنامههایم، آگاهانهتر برنامهریزی میکردم. مصاحبهها را در مجلهی آزمون میخواندم. بخش مقالات مشاورهای را هم دوست داشتم. دفتر برنامهریزی را هم با توجه به نظم و انگیزهای که به من میداد، تکمیل میکردم. در دفتر برنامهریزی، نکات مثبت و منفی خودم را مینوشتم تا خودم را بهتر بشناسم.