گفت‌وگو با اعظم برمکی، دبیر فیزیک

اعظم برمکی متولد تهران هستم. کارشناسی فیزیک از دانشگاه تربیت‌معلم اراک دارم. امسال 20 سال است که فیزیک درس می‌دهم.

گفت‌وگو با اعظم برمکی، دبیر فیزیک

آخر هر زنگ، فرصتی برای گفت‌وگو با دانش‌آموزانم است


لطفاً خودتان را معرفی کنید.

اعظم برمکی متولد تهران هستم. کارشناسی فیزیک از دانشگاه تربیت‌معلم اراک دارم. امسال ۲۰ سال است که فیزیک درس می‌دهم. وقتی فارغ‌التحصیل شدم محل خدمتم استان لرستان بود. سه سال به شهر دورود رفتم و تدریس کردم و بهترین خاطراتم از همین این سال‌هاست. سال‌های خیلی خوبی بود. وقتی ازدواج کردم، با همسرم به تهران آمدیم و محل خدمتم شهرری بود. شهرری مدرسه‌ها و دانش‌آموزان خوبی دارد و من هم ماندگار شدم.

چرا معلم شدید؟

از کودکی که می‌پرسیدند: «می‌خواهی چه‌کاره شوی؟» می‌گفتم می‌خواهم معلم شوم. این‌که چرا معلم فیزیک شدم، به تأثیر معلم فیزیک خودم مربوط است. معلم فیزیک دوم و سوم دبیرستان من فوق‌العاده بود. هرچند در تهران متولد شدم، بنا به شغل پدرم که چاپخانه داشت، به خوزستان رفتیم. آن‌ زمان در شهر گچساران درس می‌خواندم. این منطقه با این‌که سه‌چهارم چاه‌های نفت ایران را دارد، خیلی محروم است. فقط یک معلم خانم داشتیم و بقیه آقا بودند. در کل یک دبیرستان دخترانه و یک دبیرستان پسرانه در شهر بود که دبیران مشترکی با پسرها داشتیم. دبیر فیزیک ما فوق‌العاده بود؛ چه از نظر تدریس و چه از نظر اخلاق. بعد از آن تصمیم گرفتم معلم فیزیک شوم. در کنکور رتبه‌ام ۱۱۰۰ شد و می‌توانستم برخی از رشته‌های مهندسی را انتخاب کنم؛ اما انتخاب اولم دبیری فیزیک بود. وقتی کارنامه‌ام آمد، مهندسی عمران دانشگاه چمران قبول شده بودم؛ اما در اراک ماندم و دبیری فیزیک را خواندم.

گفت‌وگو با اعظم برمکی، دبیر فیزیک


در این بیست سال سابقه‌ی تدریس، شخصیت معلمی‌تان چقدر تغییر کرده است؟

همان سال که به دانشگاه رفتم، یعنی سال ۷۷، به استخدام آموزش‌و‌پرورش هم درآمدم. دانشگاه خیلی خوب بود و خیلی چیزها را به ما یاد داد؛ اما سال ۸۱ که از نزدیک با دانش‌آموزان روبه‌رو شدم و دیگر برای آن‌ها الگو بودم، احساس می‌کردم بار مسئولیت سنگینی بر دوشم گذاشته شده است. دوست داشتم جوری فیزیک را درس بدهم که آن‌ها به این درس علاقه‌مند شوند. فکر می‌کنم معلم موفقی بودم. وقتی از دورود به تهران آمدم، به مجتمع آموزشی در شهرری منتقل شدم. روزی متوجه شدم وسط کلاس صدایم می‌کنند. معمولاً مدرسه این کار را نمی‌کرد. فکر کردم برای دخترم که کم‌سن و سال بود، اتفاقی افتاده است. دوان‌دوان به دفتر مدرسه رفتم و به من گفتند خانمی با من کار دارد که از راه دوری آمده است. او یکی از دانش‌آموزانم در شهر دورود بود. او آمده بود تا بگوید دندان‌پزشک شده است و از من تشکر کند که آن‌قدر به او انگیزه داده بودم. برایم دعا کرد که هیچ‌وقت به او نیازمند نشوم؛ اما از من خواست که به مطبش بروم. برایم عجیب بود که چگونه من را پیدا کرده است.

روش مخصوصی برای تدریس دارید؟

در دوسه‌ سال اول تدریس فکر می‌کردم برای موفق‌شدن در تدریس باید خیلی خشک و جدی باشم تا حرف‌شنوی داشته باشند. اتفاقی افتاد که باعث شد روشم را تغییر دهم. حالا دیگر با بچه‌ها دوست هستم و سعی می‌کنم همه‌چیز به موقع خودش انجام شود. معمولاً آخر هر کلاس به آن‌ها وقت می‌دهم درباره‌ی آن روز خود صحبت کنند. این صحبت‌ها باعث شد بچه‌ها به من احساس نزدیکی کنند و من هم در کارم موفق‌تر باشم. وقتی بچه‌ها می‌دانند که آخر کلاس فرصت برای حرف‌زدن دارند، موقع تدریس خوب گوش می‌کنند.

در این فرصت‌های آخر کلاسی راجع به چه چیزهایی صحبت می‌کنید؟

درباره‌ی هر چیزی که بچه‌ها دوست دارند، صحبت می‌کنیم. این صحبت‌ها فقط پنج دقیقه طول می‌کشد؛ اما هر جلسه آن را داریم. روش دیگرم این است که بچه‌ها را گروه‌بندی می‌کنم و بچه‌ها مسائل را در گروه حل می‌کنند. وقتی کارمان را در کلاس به‌خوبی انجام می‌دهیم، بچه‌های قوی کلاس هم از این پنج‌دقیقه‌های آخر کلاس راضی هستند. حتی وقتی بحثمان ناتمام می‌ماند، بچه‌ها یادآوری می‌کنند که در پنج‌ دقیقه‌ی جلسه‌ی بعدی درباره‌ی ادامه‌ی آن صحبت کنیم. این صحبت‌ها دوستی من و آن‌ها را دوطرفه کرده است و حتی اگر نخواهند فیزیک بخوانند، از من خجالت می‌کشند. می‌دانم هر مشکلی برایم پیش بیاید و از آن‌ها کمکی بخواهم، دریغ نمی‌کنند و مثل دوستانم هستند.

از کتاب و تکنولوژی‌های آموزشی در پیشبرد تدریس خود استفاده می‌کنید؟

کتاب‌های کمک‌درسی مهم است؛ اما به‌نظرم کسی که بخواهد می‌تواند با همان کتاب درسی هم موفق شود. دبیرستان فاطمیه که در آن تدریس می‌کنم، در منطقه‌ی محروم شهرری واقع است و وضعیت اقتصادی خانواده‌ها خوب نیست و توان خرید کتاب‌های کمک‌درسی برای همه‌ی درس‌ها را ندارند. دوستانی دارم که از این لحاظ به مدرسه کمک می‌کنند؛ اما من بچه‌ها را مجبور نمی‌کنم کتاب بخرند. کتاب را خودم دارم و به کلاس می‌برم. یا سؤال‌به‌سؤال برایشان می‌خوانم و می‌نویسند یا برایشان کپی می‌گیرم تا در کارهای گروهی از آن‌ها استفاده کنند.


شما چند سال هم همکار ما در کانون بودید. درباره‌ی این موضوع هم بگویید.

سال ۸۳ تا ۸۷ با کانون همکاری کردم. اول پیشتیبان بودم و سال بعد مدیر مدارس جنوب شدم. وقتی دخترم به دنیا آمد، از کانون بیرون آمدم.

گفت‌وگو با اعظم برمکی، دبیر فیزیک


Menu