صابر دينپژوه، رتبهي ۱ رياضي کشور سال ۹۶، مهندسي کامپيوتر دانشگاه صنعتيشريف
هميشه سعي کردهام با خودم روراست باشم و اين صداقتِ با خود هميشه به من کمک کرده است. هميشه خودم بودهام و سعي کردهام کمترين تأثير را از محيط بپذيرم. به صداي درونم گوش ميدهم و اين باعث ميشود خودم را بهتر بشناسم. وقتي اول دبيرستان بودم، دغدغهي اصليام المپياد بود. چون با خودم روراست بودم، ترجيح دادم المپياد را کنار بگذارم و کنکور را جدي بگيرم. اين ويژگي در سال کنکور هم به من کمک کرد که روشهايم را درست انتخاب کنم. بهطور مثال، ادبيات را درسبهدرس ميخواندم؛ اما متوجه شدم اگر موضوعي بخوانم، نتيجهي بهتري ميگيرم. يکي ديگر از چالشهاي بزرگ من، انتخاب رشتهي دانشگاهي بود و باز هم اين ويژگي به من کمک کرد که تصميم نهايي را بگيرم و کامپيوتر را انتخاب کنم. سال دوم و سوم دبيرستان ميخواستم مثل همه، رشتهي برق را برای دانشگاه انتخاب کنم. سال چهارم متوجه شدم بعضي از رتبههاي برتر، کامپيوتر را انتخاب کردهاند و همان جا جرقهي اين رشته در ذهنم زده شد. دربارهی اين رشته تحقيق کردم و بعد از کنکور هم به اين تحقيقات ادامه دادم. يک هفته قبل از انتخاب رشته، با چند نفر از رتبههاي برتر سالهاي گذشته مشورت کردم و متوجه شدم روحيهي من با رشتهي کامپيوتر سازگارتر است و درسهاي اين رشته را بيشتر دوست دارم. به درس گسسته علاقه داشتم و رشتهي کامپيوتر بر مبناي اين درس است. همين موضوع عامل مهمي در انتخاب من بود. بههرحال تا آخرين لحظه مشورت کردم تا در آينده پشيمان نشوم. من اولين کسي هستم که با رتبهي ۱ رياضي، رشتهي کامپيوتر را انتخاب کردهام. کلاسهاي مدرسه دو هفته بعد از امتحانات نهايي سال سوم شروع شد. همهي دوستانم از همان تابستان بهصورت جدي وارد فضاي کنکور شده بودند و من هم همراه با کلاس جديتر شدم. از ۲۴ نفر همکلاسيام، همه در کنکور موفق شدند. هفتهي اول شروع مدارس، منابعم را تهيه کردم. از تيرماه پيشخواني را شروع کردم و جلوتر از مدرسه بودم. بهطورکلي انگيزهام در تابستان خيلي زياد بود و درسهاي رياضي را خودم تمام کردم. در مهرماه برنامهي مدرسه جلوتر از برنامهي راهبردي آزمونها بود و دچار دوگانگي شده بودم که بايد با کدام برنامه پيش بروم. هم بايد براي درسهاي مدرسه درس ميخواندم و هم براي آزمونها مرور و تست انجام ميدادم. از طرفي، عادت نداشتم درسهاي پايه را در کنار پيشدانشگاهی بخوانم و حجم درسها زياد شده بود. کمي که گذشت، به اين برنامه هم عادت کردم. در تابستان با هفت ساعت درسخواندن به همهي مباحث ميرسيدم؛ اما از مهر به بعد مجبور شدم ساعت مطالعهام را بيشتر کنم.
فربد سمناني، رتبهي ۱۰ تجربي منطقهي ۲ سال ۹۶، پزشکي دانشگاه تهران
آقاي سروش سحابيمقدم، رتبهي ۶ منطقهي ۲، پشتيبانويژهام بود. با خودم گفتم اگر ايشان توانسته، من هم ميتوانم. از همان زمان تصميم قطعي براي یکرقميشدن گرفتم. سالهاي قبل در همهي درسها، بهجز زيست و ادبيات، خوب بودم و اگر اشتباهي هم داشتم، بهدليل بيدقتي بود. تحليل آزمون را سطحي انجام ميدادم و عميق نميشدم؛ اما سال چهارم با کمک پشتيبانويژهام، تحليل آزمون را دقيق انجام ميدادم. براي تمام بيدقتيهايم دفترچهای داشتم. معمولاً چون عجله داشتم که به سراغ درس بعدي بروم، سؤال آخر درسهاي اختصاصي را غلط ميجواب میدادم. اين نکات را مينوشتم و پنجشنبهي قبل از آزمون، تمام اشتباهاتم را مرور ميکردم. اين کارها باعث ميشد در جلسهي آزمون، ناخودآگاه، وقتي به سؤال آخر ميرسم، تمرکزم را بيشتر کنم. اشتباه ديگري که داشتم اين بود که چون دوست داشتم تمام مباحث را کامل بخوانم، گاهي شب آزمون دير ميخوابيدم تا چند صفحهي باقيمانده را هم بخوانم؛ اما آن چند صفحه کمکي به من نميکرد و درعوض کمبود خواب باعث ميشد تمرکزم در جلسهي آزمون کم شود و روي سؤالات وقت بيشتري بگذارم و زمان کم بياورم. اينها اشکالاتي بود که اوايل سال چهارم متوجه آنها شدم و بهسرعت براي رفع آنها چارهانديشي کردم. در اولين آزمون مهر، رتبهام ۱۵۰ و در دومين آزمون ۸۰ شد. در سومين آزمون رتبهي ۸ را به دست آوردم و بعد از آن به خودم قول دادم که وضعيتم را تثبيت کنم.
من خيلي به کمککردن علاقه دارم و همانطور که گفتم، رشتهي پزشکي را هم به همين دليل انتخاب کردم. در شرايط اقتصادي خوبي زندگي کردهام؛ اما نميتوانم سختي ديگران را ببينم و بيتفاوت باشم. هروقت کمکي از دستم بربيايد، دريغ نميکنم. وقتي در جشن نخبگان، رتبههاي برتر روستايي را ديدم، به خودم گفتم من کاري نکردهام. آنها شايستهي زندگي بهتر هستند که توانستند عليرغم کمبود امکانات، خود را به اين جايگاه برسانند. نمونهي آن آقاي حسين بصير است. ويژگي ديگري که از کودکي در من نهادينه شده است، تلاشگري است. هر سال سه ماه تابستان به شاهرود نزد مادربزرگ و داييام ميرفتم و آنها مرا تشويق ميکردند که يکبعدي نباشم و بنابراين در کلاسهاي مختلف شرکت ميکردم. بهمدت ۱۰ سال سياهقلم کار کردهام. هميشه اهل ورزش بودهام و تا قبل از کنکور روزي چند ساعت ورزشهاي مختلف ميکردم. حتي هنگام مطالعه هميشه راه ميروم و بهدليل انرژي زيادي که دارم، نميتوانم نشسته درس بخوانم. اينکه سه ماه تابستان هر سال از پدر و مادرم دور بودم، مرا متکيبهخود کرد.
اميررضا نشائيمقدم، رتبهي ۳ رياضي منطقهي ۲ سال ۹۶، مهندسي برق دانشگاه صنعتيشريف
کسي که میگوید در آزمون تشريحي عملکرد خوبی دارد اما نميتواند به سؤالات تستي پاسخ بدهد، کارش را توجیه میکند. کسي که ميتواند سؤال تشريحي حل کند، حتماً ميتواند سؤال تستي هم حل کند. تنها تفاوتي که اين دو با هم دارند، اين است که سؤالات تستي به مديريت زمان نياز دارد و بايد برای عکسالعمل محاسباتي تمرين کرد.
هرکس ميخواهد در کنکور موفق شود، بايد در سطح کنکور آماده شود؛ اما اگر کسي ميخواهد فراتر از آن برود، ميتواند از کتابهاي مرجع دانشگاهي استفاده کند. من به سؤالات کنکور اکتفا ميکردم؛ چون کنکور چيزي فراتر از آنها نيست و سبک سؤالات عوض نميشود. ابتدا مطمئن ميشدم که ديگر سؤال مشابه کنکور براي حلکردن ندارم و بعد به سراغ سؤالات سختتر ميرفتم تا بتوانم روي مديريت زمان کار کنم. براي اين کار هم از کتابهاي سهسطحي استفاده ميکردم. در کنکور سال ۹۶ سؤالات فيزيک سخت نبود؛ اما راهحلهاي وقتگير داشت. در عوض، سؤالات شيمي نسبت به سالهاي قبل آسان بود و ميتوانستيم از زمان آن براي فيزيک استفاده کنيم. من فيزيک را ۹۴درصد زدم و دو غلط داشتم.
پدرم مهندس سازمان جهاد کشاورزي و مادرم کارمند شرکت برق منطقهاي است. هميشه سعي ميکردم به هر موفقيتي ميرسم، با اتکا به تواناييهاي خودم باشد؛ اما در جلسهای که آقاي قلمچي حضور داشتند، به نکات ريزي از نقش پدر و مادر اشاره کردند که تا آن زمان به آنها توجه نکرده بودم. متوجه شدم اگر در محاسبات قوي هستم، به اين دليل است که پدرم از کودکي براي اين مهارتِ من وقت صرف کرده است يا علاقهي من به مطالعه، ريشه در کودکيام و نقش مهم خانواده دارد. حتي آمدن به کانون هم پيشنهاد آنها بود.
اميررضا پاشاپور، رتبهي ۸ تجربي کشور سال ۹۶، دکتراي پزشکي دانشگاه تهران
در دورهي دبستان هميشه برتر بودم. وقتي وارد مقطع راهنمايي شدم، نيمسال اول در رياضي نمرهي ۱۵ آوردم و در بقيهي درسها ۲۰ شدم. همان سال در مدرسه، کلاسهاي پيشرفته برگزار ميشد و فقط کساني ميتوانستند شرکت کنند که نمرهي علوم و رياضي آنها بالاي ۱۸ بود. معلم رياضيام قبول کرد که در اين کلاسها شرکت کنم. نيمسال دوم نمرهي رياضيام ۱۸ شد. سال دوم به تدريس معلم رياضيام، آقاي عادلي، خيلي علاقهمند بودم. روش تدریس ایشان به اين صورت بود که سؤالي را مطرح ميکرد و هرکس زودتر پاسخ ميداد، پاي تخته ميرفت. اين موضوع مرا به درس رياضي علاقهمند کرد و باعث شد خودم هم مطالعات زيادي داشته باشم. در آخر سال دوم دبیرستان، در کلاسهاي پيشرفته، نفر دوم شدم. معلم رياضيام پيشنهاد داد که در تابستان درس رياضي سال بعد را پيشخواني کنم. من هم با علاقهاي که به ايشان داشتم، کتاب رياضي سال سوم را در تابستان تمام کردم و در اين درس خيلي قوي شده بودم. آخر سال سوم دبیرستان هم المپيادي براي نوجوانان برگزار شد که نفر اول کشور شدم و براي مسابقات جهاني اعزام شدم. ميخواهم بگويم حرفهاي معلمم در روند پيشرفت من تأثير زيادي داشت. سال اول دبيرستان هم در المپياد رياضي شرکت کردم و مدال برنز کشور را به دست آوردم. با توجه به علاقهاي که به زيست داشتم، رشتهي تجربي را انتخاب کردم و سال دوم دبيرستان در المپياد زيست شرکت کردم و در نهايت، با مشورت خانواده تصميم گرفتم کنکور را جدي بگيرم.
حسن ذاکر زواردهي، رتبهي ۸ رياضي منطقهي ۲ سال ۹۶، کامپيوتر دانشگاه صنعتيشريف
تصميمی که براي شيمي گرفتم مربوط به نتيجهي آزمون جامع پايهي يکي از مؤسسات در عيد ميشود. در سه آزمون کانون، نمرهام در شيمي بالاي ۹۶ بود و انتظار داشتم در اين آزمون هم نتيجهي خوبي بگيرم؛ اما برخلاف انتظارم، نمرهام ۱۵ شد. اين موضوع خيلي نگرانم کرد که مبادا در کنکور هم چنين اتفاقي بيفتد. روشم را تغيير دادم و به اين صورت بود که کتاب درسي را ورق ميزدم و هر جا تصور ميکردم ممکن است سؤال طرح شود، با مداد مينوشتم. وقتي هر سه کتاب شيمي را خواندم، نکات آنها را بهصورت ترکيبي هم نوشتم. مثلاً اگر از شيمي (۲) مطلبي ميخواندم مطالب مرتبط با آن را که در کتابهاي ديگر بود، در کنار آن مينوشتم. اين روش را برای درس دينوزندگي هم انجام دادم. در مبحث اسيد و باز شيمي نيز مشکل داشتم و سؤالات سادهي مفهومي آن برايم سخت بود. منبع خود را تغيير دادم و در اسفندماه هم چهار جلسه به کلاس رفتم. توانستم با اين کار در دو آزمون بعدي، به تمام سؤالات اسيد و باز پاسخ درست بدهم و اين موضوع خيلي خوشحالم کرد. در واقع، موضوعي که نميفهميدم، تبديل به نقطهي قوتم شده بود.
ياسمن مير، رتبهي ۶ تجربي کشور سال ۹۶، پزشکي دانشگاه تهران
پدر و مادرم هميشه حمايتم کردند. در همهي تصميمگيريها با آنها مشورت ميکردم و به نظر آنها اعتماد داشتم و آنها هم خيلي به من کمک کردند. محيط خانه براي درسخواندن کاملاً مهيا بود. آنها مرا تنها نميگذاشتند و امکانات لازم را فراهم کرده بودند. مهمتر از هر چيز، حمايت عاطفي آنها بود که باعث شد اين مسير سخت و طولاني را با موفقيت طي کنم. در برنامهريزي بهطور ويژه با مادرم مشورت ميکردم و دربارهی جزئيات آن با هم صحبت ميکرديم. هميشه از مشورت مادرم بهره ميبردم؛ اما دو سال آخر همهي برنامهريزي من با همراهي مادرم انجام شد. آنها در تحليل همهي آزمونها با من همراه بودند. دليل تمام اشتباهاتم را براي آنها توضيح ميدادم و اين موضوع خيلي به من کمک ميکرد تا وضوح پيدا کنم و از راهنماييهاي آنها براي رفع اشکال استفاده ميکردم. بهطور مثال، در شيمي بيدقتي میکردم. به پيشنهاد آنها سرعتم را در محاسبات کم کردم تا دقتم بيشتر شود يا اينکه زير نکات صورت سؤال خط ميکشيدم. گاهي دربارهی مديريت زمان در جلسهي آزمون هم از آنها نظرخواهي ميکردم. در ماههاي آخر دربارهی استراتژي بازگشت و زمانهاي نقصاني، خيلي با آنها صحبت کردم و تصميم نهايي را بر اساس تجربهام از آزمونها و پيشنهادهای پدر و مادرم گرفتم. بعد از هر آزمون، اشکالات برنامهريزيام را با مادرم در ميان ميگذاشتم و با کمک او براي دو هفتهي بعد، برنامهريزي ميکردم. مادرم هميشه رعايت تعادل بين درسها را به من یادآوری میکرد. در درکمطلب عربي مشکل داشتم و به پيشنهاد مادرم هرشب يک درکمطلب کار کردم و باعث شد در کنکور هيچ مشکلي در این مبحث نداشته باشم.
قبل از کانون با روش مخصوص به خودم بازیابی میکردم؛ اما از آن آگاهي نداشتم. در کانون بود که با اين آموزه بهطور کامل آشنا شدم. فهميدم اگر مرحلهي بازيابي انجام نشود، مرحلهي اول که خواندن است، نميتواند نتيجهي مطلوب بدهد. يادگيري در مرحلهي اول، کامل نيست و بازيابي باعث ميشود نکات گُنگ، واضح و شفاف شوند و از فراموشي نيز جلوگيري ميکند.
شقايق بناوند، رتبهي ۲ تجربي منطقهي ۳ سال ۹5، پزشکي دانشگاه علومپزشکی شيراز
برخي فکر ميکنند اگر در تابستان درس بخوانند، خسته ميشوند و رمقي براي شروع سال تحصيلي نخواهند داشت. این اشتباه است. تابستان بههرحال فرصت مغتنمي است. هرچه زودتر شروع کنند، فشار کمتري را متحمل ميشوند. کساني که از اول مهر شروع ميکنند، زحمت بيشتري ميکشند؛ در حالی که ميتوانند از تابستان براي کاهش اين فشار استفاده کنند. در تابستان ميتوان سال دوم و سوم را تثبيت کرد و سال چهارم را از مهرماه با خيال آسوده شروع کرد. از اول مهر، آزمونها در مباحث پيشدانشگاهي سرعت کم و معقولي دارد؛ اما مباحث پايه پيشروي زيادي دارند و اگر دانشآموز پايهي قوي نداشته باشد، عقب ميماند. من در تابستان مباحث پايه را کاملاً جمعبندي کردم و به پيشنهاد خواهرم، برخي از مباحث پيشدانشگاهي را هم پیشخوانی کردم.