ادب پارسی - خیال

می‌گویند در سبزه‌زار زیبایی مرغابی گرسنه‌ای بر لب برکه‌ای نشسته بود و می‌خواست ماهی بگیرد.

ادب پارسی - خیال

به نام خدا قصه آغاز شد                              دل بندگان مخزن راز شد


می‌گویند در سبزه‌زار زیبایی مرغابی گرسنه‌ای بر لب برکه‌ای نشسته بود و می‌خواست ماهی بگیرد. همین‌که تصویر ستاره بر آب افتاد، مرغابی فکر کرد ماهی براقی در آب شنا می‌کند. خواست آن را شکار کند، ولی هر چه کرد موفق نشد. بعد از آن حتی اگر ماهی در آب می‌دید، فکر می‌کرد نمی‌تواند شکار کند و اقدامی نمی‌کرد.

حالا این شده بود حکایت من. فکر می‌کردم تمام واژه‌های «نمکدان، کاردان، ریاضی‌دان، گلدان، جامه‌دان» واژه‌های مشتق (وندی) هستند؛ اما وقتی پس از آزمون، پاسخ‌هایم را بررسی و تحلیل کردم، متوجه شدم گاهی «دان»، بن مضارع از مصدر دانستن است و کلمه‌های «ریاضی‌دان، فیزیک‌دان و کاردان»، ساختمان مرکب دارند؛ در حالی که همین «دان» در بعضی کلمات، وند است و واژه‌ی وندی (مشتق) می‌سازد. مانند «نمکدان، گلدان.»

Menu