ادب پارسی / دیدن و بینش

بعد به اطرافم نگاه می‌کردم و همه چیز را می‌دیدم. پیش خودم می‌گفتم من که همه جا را می‌بینم، چرا باباجان می‌گوید بینایی داشته باش.

ادب پارسی / دیدن و بینش

به نام آن که مُلکش بی‌زوال است                    به وصفش نطق صاحب عقل، لال است


باباجانِ ما تکیه‌کلام‌های زیادی دارد. خداوکیلی وقتی به عمق هر کدام دقت می‌کنی یا حکمتش را از خودش می‌پرسی، می‌بینی در یک اشاره‌ی کوتاه یا یک جمله‌ی نغز، دریای معرفت نهفته است. مثلاً باباجان هر وقت می‌خواهد برایت دعا کند، می‌گوید: «پیر شوی فرزندم!» یا اگر کاری برایش انجام دهی از خدا می‌خواهد که عاقبت‌به‌خیر باشی. یکی دیگر از تکیه‌کلام‌های باباجان این بود که هر وقت شدّتی یا گیر و گرفتاری در زندگی پیش می‌آمد به جوان‌ها می‌گفت: «پدرجان! بابصیرت باشید. ببینید حکمت خدا چه بوده است.» از او می‌پرسیدم: «باباجان! بصیرت یعنی چه؟» و باباجان سرفه‌ای می‌کرد و دستی به محاسن سپیدش می‌کشید و می‌گفت: «جان پدر! بصیرت یعنی دیدن.»

بعد به اطرافم نگاه می‌کردم و همه چیز را می‌دیدم. پیش خودم می‌گفتم من که همه جا را می‌بینم، چرا باباجان می‌گوید بینایی داشته باش. حالا که بزرگ‌تر شده‌ام، می‌فهمم که مقصود پیرمرد حکیم، این بوده است که: «بچه‌جان! چشم دلت را باز کن. همه چیز با چشم سَر دیده نمی‌شود. دیده‌ی دل بیناتر است.»

حالا لابد می‌پرسید چه شد که یاد پدربزرگم افتادم. می‌دانم خبر دارید که من آدمی خاطره‌بازم و هر نکته و حرف و صحنه‌ای مرا به یاد خاطره‌ای می‌اندازد. راستش را بخواهید «حذف» و انواعش مرا به یاد توصیه‌های باباجانم انداخت.

حذف در یک جمله یا عبارت ممکن است به هر دلیلی اتفاق بیفتد. گاهی ضرورت ایجاب می‌کند بخشی از کلام را حذف کنیم؛ مثل این‌که اگر جایی آتش بگیرد، ساکنان آن مکان فقط فریاد می‌زنند: آتش... آتش و دیگر توضیحی نمی‌دهند. گاهی حذف برای پرهیز از تکرار بی‌مورد است. مثلاً در بیت زیر از حافظ چنین کاربردی دارد:

دردم از یار است و درمان نیز هم (از یار است)               دل فدای او شد و جان نیز هم (فدای او شد)

به همین ترتیب گاهی برای زیباتر کردن کلام از حذف بهره می‌بریم یا برای رعایت وزن در شعر.

بر اساس این‌که بخشِ حذف‌شده ردّ پایی از خود در جمله گذاشته باشد یا نه، حذف به دو قرینه رخ می‌دهد: لفظی و معنوی.

مثلاً در بیت زیر:

یاد باد آن کاو به قصد خون ما                                      زلف را بشکست و پیمان نیز هم

فعل «بشکست» از انتهای مصراع دوم حذف شده است و چون نمونه‌اش را در جمله داریم، «حذف به قرینه‌ی لفظی» رخ داده است؛ اما در مصراع «ای گل، تو دوش داغ صبوحی کشیده‌ای»، درواقع مقصود حافظ این بوده که بگوید: «ای گل، تو را مخاطب قرار می‌دهم...» اما فعل، در این ندا و منادا نیامده و ما از روی مفهوم و معنای ترکیب، پی به بخش حذف‌شده می‌بریم؛ بنابراین این‌جا «حذف به قرینه‌ی معنوی» داریم. علاوه بر ندا و منادا، در موارد زیر نیز حذف به قرینه‌ی معنوی وجود دارد:

  • شبه‌جمله‌ها: دریغ (دریغ است، تأسف می‌خورم)، سلام (بر تو درود می‌فرستم، برایت سلامتی می‌خواهم)، آه (درد می‌کشم، ناراحتم)، افسوس (تأسف می‌خورم)، به‌به (لذت می‌برم) و...

  • فعل در جملات پرکاربرد: ساکت (ساکت باشید)، به سلامت (بروید) و...

وقتی مبحث حذف به قرینه‌ی معنوی را می‌خواندم، یاد سفارش باباجان افتادم و درک کردم بین «دیدن» و «بینش» تفاوت زیادی وجود دارد.

Menu