ادب پارسی - چراغ خاموش

حالا من این اصطلاح را برای اشعاری به کار می‌برم که یافتن آرایه‌ی تشبیه در آن‌ها به این آسانی‌ها نیست.

ادب پارسی - چراغ خاموش

مفرّح‌نامه‌ی1 جان‌هاست نامش                        سرِ فهرست دیوان‌هاست نامش


حسین‌آقا که قبلاً ذکر خیرش را برای‌تان گفته‌ام، راننده‌ی یکه‌تاز جاده‌ها، آن قدر خاطره داشت که می‌توانست چندین ساعت بی‌وقفه برایت تعریف کند و از بس شیرین‌‌بیان بود، اصلاً خسته نمی‌شدی و گذر زمان را احساس نمی‌کردی.

حسین‌آقا تعدادی اصطلاح هم داشت که خاصّ صنف خودش بود. مثلاً وقتی می‌خواست بگوید فلانی آدم بی‌ملاحظه‌ای است، می‌گفت: «آقا اصلاً ترمز ندارد» یا اگر می‌خواست بگوید عجله کن، می‌گفت: «تخته‌گاز بیا.» وقتی به تعارف کردن می‌افتاد و می‌خواست راحت و آسوده باشی، با لحنی دلنشین و از سرِ آرامش می‌گفت: «خلاص کن بابا» و وقتی هم که غمگین و غصه‌دار بود، اگر از حالش می‌پرسیدی می‌نالید که: «به روغن‌سوزی افتاده‌ام!»

از بین همه‌ی اصطلاحات حسین‌آقا، از «چراغ‌خاموش» خوشم می‌آمد. خودش با شور و حرارت تعریف می‌کرد که شبی در یک تونل طولانی گوش‌های تیزش او را از یک تصادف وحشتناک نجات داده است. قضیه از این قرار بود که راننده‌ی مقابل با سرعت می‌آمد و حسین‌آقا اصلاً او را ندید؛ ولی از صدای موتور توانست تشخیص دهد که راننده‌ای با چراغ خاموش، از روبه‌رو می‌آید. حسین‌آقا فرز و چابک خودروی خود را جمع‌وجور کرد تا به قول خودش با ارّابه‌ی مرگ برخورد نکند.

حالا من این اصطلاح را برای اشعاری به کار می‌برم که یافتن آرایه‌ی تشبیه در آن‌ها به این آسانی‌ها نیست. این ابیات گاهی ادات تشبیه ندارند یا ادات تشبیه‌ آن‌ها کمیاب و ناآشناست یا این‌که یک تشبیه چراغ‌خاموش در خود دارند. مثلاً در بیت زیر:

فغان که شمع‌صفت زین بهارِ نومیدی                ندید کس گلِ انجام بر سرِ آغاز

گلِ انجام اضافه‌ی تشبیهی است؛ اما تشبیه دیگر بیت، شمع‌صفت است که شاعر واژه‌ی صفت را در جایگاه ادات تشبیه به کار برده است. یا در بیت زیر:

تیرقدی، کمان‌کشی، زهره‌رخی و مهوشی           جانت فدا که بس خوشی، جان و جهانِ کیستی؟

قد چون تیر، رخ چون زهره و مثل ماه (مهوش) بودن، تشبیهات بیت است که در تشبیه اول ادات و وجه شبه نداریم و در تشبیه سوم، وش ادات تشبیه است.

اما تشبیهات زیر، چراغ‌خاموش‌اند و لازمه‌ی تشخیص آن‌ها، درست خواندن بیت و درک معنای آن‌هاست:

اگر کساد شکر بایدت، دهن بگشای                  ورت خجالت سرو آرزو کند، بخرام

منظور شاعر این است که دهان تو به شیرینی شکر و قامتت به راستی سرو است.

یا در بیت زیبای زیر:

آتش چگونه دست و گریبان شود به خار            عشق ستیزه‌خوی، چنانم گرفته است

همان طور که آتش در میان خس و خاشاک شعله‌ور می‌شود، عشق گریبان مرا گرفته است.

در بیت زیر شاعر طرفین تشبیه را با فاصله آورده است:

دل من در هوس روی تو ای مونس جان                      خاک راهی است که در دست نسیم افتاده است

شاعر دل خود را به خاکِ راه، مانند کرده است.

یا در بیت زیر هر یک از طرفین تشبیه (مشبه و مشبهٌ‌به) یک مجموعه‌اند که تشبیه مرکب به وجود آورده‌اند:

شقایق بر یکی پای ایستاده                  چو بر شاخ زمرد، جام باده

شقایق سرخ و ساقه‌ی سبزرنگ آن (مشبه) مانند جام شراب سرخ‌رنگ است که روی پایه‌ای از زمرد سبز قرار گرفته است (مشبهٌ‌به).

برای تشخیص تشبیهات چراغ‌خاموش باید گوش‌های‌مان را مثل حسین‌آقا تیز کنیم.

پاورقی:

1. شادی‌بخش

Menu