حسین بصیر، رتبهی 3 ریاضی منطقهی 3 سال 96 از روستای ترکمپور، دانشجوی مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف
نقش مدرسه
در خانوادهي ما عرف اين بود که وقتي کسي سوم راهنمايي را تمام ميکرد ديگر ادامهي تحصيل نميداد. من هم از دبستان به اين فکر ميکردم که تا همين مقطع درس ميخوانم و بعد کشاورز ميشوم. وقتي من و برادر دوقلويم در آزمون نمونهدولتي شرکت نکرديم يکي از مسئولان مدرسه تعجب کرد و دليل آن را پرسيد. وقتي فهميد ميخواهيم ترک تحصيل کنيم پيگير کارمان شد. پدر و مادرم هميشه دوست داشتند که آيندهي خوبي داشته باشيم اما هيچ وقت به ما فشار نميآوردند که درس بخوانيم. حتي مادرم وقتي ميديد من در خانه سه ساعت درس ميخوانم تعجب ميکرد و توقع داشت همهي درسها را در کلاس ياد بگيرم. سال کنکور شرايط را براي مادرم توضيح دادم و او هم کمکم به زياد درس خواندن من عادت کرد.
فريده مؤکدي، رتبهي 435 تجربی سال 96 از سمنان، دانشجوی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه سمنان
ارزیابی بعد از آزمون
من سال قبل فقط تست آموزشي ميزدم و متوجه نميشدم که ميتوانم در زمان محدود هم به سؤالات جواب بدهم يا خير. سال دوم تست زماندار هم کار ميکردم و نمرههايم را مينوشتم و با توجه به اين نمرات ميتوانستم در آزمون انتظار واقعبينانهاي از خودم داشته باشم و به نتيجهاي که در آزمون ميگرفتم اعتماد ميکردم. سال اول خيلي وقتها آزمون را تحليل نميکردم اما سال دوم اين کار را جدي گرفتم. اوايل فقط سؤالات بدون پاسخ و غلط را تحليل ميکردم اما در مجلهي آزمون خواندم که بهتر است سؤالات درست را هم تحليل کنم. اين کار را انجام دادم و متوجه شدم برخي از پاسخهاي درست من شانسي بوده و تصميم گرفتم تحليل آزمون را کامل انجام دهم. بعد از آزمون و تحليل آن، برنامهي دو هفتهي بعد را هم مينوشتم. سال اول به اين کار اعتقاد نداشتم و همچنين گاهي برنامهي مدرسه با برنامهي آزمون ناهماهنگ بود و نميتوانستم برنامهريزي خوبي داشته باشم. سال دوم برنامهاي که مينوشتم سهشنبهي هفتهي دوم کامل انجام شده بود. چهارشنبه آزمون غير حضوري را کار ميکردم و بر اساس آن پنجشنبه را به مرور اختصاص ميدادم.
محمد عزيزي رتبهي 5 تجربي منطقهي 2سال 96 از اردبيل، دانشجوی محمد عزیزی، رتبهی 5 تجربی منطقهی 2 از اردبیل، دانشجوی پزشکي دانشگاه علوم پزشکي تهران
متعادل باشیم
سوم دبيرستان متأسفانه برنامهي نامنظمي داشتم و اشتباهم اين بود که خودم را با ترازهاي خيلي بالاتر ميسنجيدم و به اين فکر نميکردم که هر آزمون در حال پيشرفت هستم. اين اشتباه باعث شد ساعت خواب و مطالعهام به هم بريزد. گاهي سه ساعت ميخوابيدم و اين کمخوابيها آسيب جدي به من زد و حدود دو ماه بعد از لحاظ جسمي در وضعيت نامناسبي بودم. در آزمونها هم افت کرده بودم. تأثيرات آن حتي تا اواخر سال چهارم هم با من بود و خيلي از من انرژي ميگرفت. درواقع کمخوابيها باعث استرس افراطي و در پي آن افت فشار و قند خون و کمخوني شده بود. تصميم گرفتم تابستان با کمي استراحت آزمون بدهم و سعي من پيدا کردن روشهايم بود و ديگر نميخواستم خودم را با بقيه مقايسه کنم. در تابستان سعي کردم انرژي ازدسترفتهام را جبران کنم. روزي حدود 10 ساعت مطالعه شروع کردم و آزمون بعد ترازم ثابت ماند ولي سعي کردم همان برنامه را ادامه بدهم. تجربه به من ميگفت تراز به صورت ناگهاني بالا نميرود و بايد تلاشم را بيشتر کنم.
امیرحسین قاسمینژاد، رتبهی 1 تجربی کشورسال 96 از سیرجان، دانشجوی پزشکي دانشگاه تهران
فراشناخت
مهمترين فايدهاي که آزمونها برايم داشت اين بود که به فضاي آزمون دادن عادت کردم و باعث شد بتوانم خودم را مديريت کنم و هر مشکلي که در جلسهي آزمون برايم پيش ميآمد راهحل آن را پيدا ميکردم. اين شامل شرايط محيطي جلسهي آزمون و همچنين نوع سؤالات ميشد. آيا بايد به همهي سؤالات به ترتيب پاسخ ميدادم يا بايد تشخيص ميدادم که از چه سؤالي بگذرم و بعداً به سراغ آن بروم؟ آزمونها باعث ميشد ارزيابي خوبي از مباحثي که خوانده بودم داشته باشم و کافي يا ناکافي بودن مطالعهام مشخص ميشد. موضوع ديگر، رقابت در آزمونها بود. رقابت هم البته بايد تعادل داشته باشد؛ نه آن قدر زياد باشد که به دانشآموز آسيب رواني بزند و نه آن قدر کم باشد که انگيزهي دانشآموز کمرنگ شود. رقابت بايد در حد نيروي محرکه براي ادامهي راه باشد. اگر در يک آزمون افت ميکردم انگيزهاي ميشد تا بيشتر تلاش کنم.
ياسمن مير، رتبهي 6 تجربي کشورسال 96 از بابل، دانشجوی یاسمن میر، رتبهی 6 تجربی کشور از بابل، دانشجوی پزشکي دانشگاه علوم پزشکي تهران
پیوستگی
چيزي که بيش از نتيجه برايم مهم بود استفادهي درست از وقت بود. استفاده از روش نادرست يا منبع نامناسب هم نوعي وقت تلف کردن است. از دوم دبيرستان تصميم گرفتم حداکثر تلاشم را بکنم و بهترينِ خودم باشم. بعد از اين تصميم بود که رتبههايم به ثبات رسيد. پيوستگي به آزمونها هم برايم خيلي مهم بود. به نظر من آزمونها مثل زنجير به هم وابستهاند و حتي نبودِ يک حلقه از اين زنجير، نتيجه را تحت تأثير قرار ميدهد. هر آزمون هدف خاص خودش را داشت و تمام تلاش من اين بود که به هدف هر آزمون دست يابم. به هر حال براي پيوستگي به آزمونها بايد برنامهي راهبردي را شناخت. من برنامهي راهبردي را خوب درک کرده بودم.
سيدمحمدعلي مرتضوي، رتبهی 606 تجربیسال 96 از زنجان، دانشجوی پزشکي دانشگاه علوم پزشکي زنجان
برنامهریزی شخصی
همان روز که تصمیم گرفتم دوباره کنکور بدهم دفترچهی کوچکی تهیه کردم تا برنامهریزیام را بنویسم. من هنوز آن دفترچه را دارم و احساس خوبی به من میدهد. من یک برنامهریزی کلی برای دو هفتهی بین آزمونها داشتم و یک برنامهی روزانه. هر شب قبل از خواب برای فردا برنامهریزی میکردم و درسها و ساعاتی را که میخواستم به آنها اختصاص دهم مشخص میکردم. نوشتن به من کمک میکرد که کارهای فردا را حتماً انجام دهم. شبهایی که برنامهام را نمینوشتم فردایش بیبرنامه بودم و ساعت مطالعهام کم میشد. من معمولاً از 8 صبح تا ظهر به مدت 4 ساعت مفید درس میخواندم و زمان استراحت هم داشتم. از ساعت 3 بعدازظهر تا 9 شب هم دوباره به مدت 5 ساعت کامل مطالعه میکردم. آخر شب هم مخصوص خواندن درسهای عمومی و درسهای آسانتر بود.