پدر و مادرم توقع بالایی از من نداشتند
از چه زمانی به کانون آمدی و در چند آزمون برنامهای کانون شرکت کردی؟
پنجم دبستان و از چهارم دبیرستان در 34 آزمون برنامهای کانون بدون غیبت شرکت کردم.
چه شد که در آزمونها غیبت نمیکردی؟
بودن در فضای آزمونها و تجربههای جلسهی آزمون خیلی ارزشمند است. بیدقتیهایی داشتم که فقط در آزمونها متوجه آنها میشدم و روش برطرف کردن آنها را یاد میگرفتم.
اگر در آزمونی نتیجهی خوبی نمیگرفتی یا به برنامهی آزمون نمیرسیدی به غیبت کردن فکر نمیکردی؟
این موارد مانعی برای شرکت در آزمونها نبود. من دوست داشتم بدانم در بدترین شرایط هم چه نتیجهای خواهم داشت.
با تشخیص خودت به این نتیجه رسیدی که در بدترین شرایط هم خودت را ارزیابی کنی؟
اوایل مشاورم تأکید زیادی بر شرکت در آزمونها داشت اما بهتدریج خودم به اهمیت آن پی بردم.
از چه ترازی شروع کردی و چهقدر پیشرفت داشتی؟
در اولین آزمونی که در تابستان شرکت کردم ترازم 6700 شد. در سومین آزمون به 7900 رسیدم و آن را ثابت نگه داشتم.
چه عاملی باعث شد که بعد از سه آزمون چنین پیشرفتی داشته باشی؟
من همیشه درس میخواندم اما نظم و انسجامی در مطالعه نداشتم. در تابستان تصمیم گرفتم نظم بیشتری در مطالعه داشته باشم و آن را ادامه دادم. من ساعت مطالعهی خیلی بالایی نداشتم اما سعی کردم آن را ثابت نگه دارم.
مهمترین ویژگی برنامهی راهبردی را در چه میدانی؟
مرور و تکرار مباحث برنامه خیلی خوب بود.
در موفقیت خودت هوش و استعداد ذاتی را بیشتر مؤثر میدانی یا تلاش و پشتکار و مهارتهای فراشناختی را؟
از نظر من مهمتر از همه تلاش و پشتکار است و بعد از آن مهارتهای فراشناختی. من در یک مدرسهی عادی درس خواندم و خودم را فرد باهوشی نمیدانم. گاهی برخی مطالب را نمیفهمیدم اما با تلاش خیلی زیاد کم کم آن را یاد میگرفتم.
وقتی مطلبی را یاد نمیگرفتی چه احساسی پیدا میکردی؟
ابتدا احساس بدی پیدا میکردم ولی میدانستم که اگر تلاش کنم میتوانم. گاهی مطلبی را با دو بار خواندن یاد میگرفتم و گاهی با ده بار خواندن. مهم این بود که یاد میگرفتم.
پدر و مادرت از نظر آموزشی چه کار خاصی برایت انجام دادهاند؟
من در درس خواندن خیلی مستقل بودم. من حتی نتایجم را با پدر و مادرم در میان نمیگذاشتم و نمیخواستم انتظار آنها را بالا ببرم. پدر و مادرم حتی از رتبهی 100 من خیلی خوشحال میشدند. از اینکه هیچ فشاری به من وارد نکردند و توقع بالایی از من نداشتند و هیچ وقت مرا زبانزد اطرافیان نکردند، از آنها سپاسگزارم. من واقعاً در آرامش درس خواندم.
شغل و تحصیلات پدر و مادرت چیست؟
هر دو مدرک دیپلم دارند. پدرم شغل آزاد دارد و مادرم خانهدار است.
چه زمانی به روشهای خاص خودت در درسها رسیدی؟
حدود دی تا بهمن بود که در درس زبان عمومی و ریاضی به روشهای خوبی دست پیدا کردم. در زبان عمومی ضعیف بودم و روشهای مختلف را امتحان کردم. درنهایت به این نتیجه رسیدم که باید دایرهی لغاتم را بیشتر کنم. من قبل از آن بالاتر از 40 درصد نمیزدم اما نمرهام در کنکور 80 شد.
خودت را در یک جمله تعریف کن.
من به این موضوع اعتقاد دارم که اگر مسئولیت همهی کارهایمان را به عهده بگیریم دیگر هیچ عامل و شرایط بیرونی نمیتواند در رسیدن به هدف مانعی ایجاد کند. سرآغاز رسیدن به موفقیت، خودباوری است. من به خودباوری رسیده بودم.