روزهای آزمون همیشه در کنارش بودم
لطفاً خودتان را معرفی کنید.
پدر: من نوروز قوی، کارگر شهرداری هستم و در نهضت سوادآموزی درس خواندهام.
مادر: من زهرا صحراگرد هستم و تا پنجم ابتدایی درس خواندهام و خانهدار هستم.
چه شد که رضا به چنین رتبهای دست یافته است؟
پدر: وقتی یکساله بودم پدرم فوت کرد و نتوانستم ادامهی تحصیل بدهم. بنابراین سعی کردم برای فرزندانم جبران کنم. البته سعی و تلاش خودش خیلی مؤثر بوده است. پسر دیگرمان هم با رتبهی 381 در کنکور قبول شد و اکنون دانشجوی مهندسی برق دانشگاه فردوسی مشهد است. ما از اول فشاری روی رضا نداشتیم و خودش درس خواند و برایش مهم بود. سال کنکور گوشی هوشمندش را کنار گذاشته بود و وارد حواشی نمیشد. نیاز نداشت که ما چیزی به او بگوییم. وقتی به مدرسهاش میرفتم از اینکه معلمانش از او راضی بودند افتخار میکردم.
مادر: ما سعی کردیم هر امکاناتی را لازم دارد در اختیارش بگذاریم. از مهمانیها کم کردیم تا رضا بهتر و متمرکزتر درس بخواند. البته فامیل هم شرایط ما را درک میکردند. رضا هم سعی میکرد خودش را با شرایط تطبیق دهد و برنامهاش به هم نریزد. وقتی حواسش به درس بود چیزی نمیتوانست حواسش را پرت کند.
چند وقت یکبار به مدرسهاش میرفتید و جویای کارش میشدید؟
پدر: در اغلب جلسات مدرسه شرکت میکردیم.
وقتی از آزمون برمیگشت روز جمعه برای شما چگونه بود؟
پدر: روزهای آزمون همراه او به حوزه میرفتم و وقتی کارنامهاش را میگرفت در کنارش بودم و به مشاورههایی که به او میدادند توجه میکردم.
از بین این مشاورهها چیزی را به یاد دارید؟
پدر: یادم میآید یکی از مشاورهها به رضا این بود که به رتبهاش توجه چندانی نداشته باشد و تمرکزش را روی بهبود شرایط بگذارد و خودش را نگران رتبه نکند. ما هم وقتی تلاش او را میدیدیم اصلاً اصراری به کسب رتبهی خاصی از او نداشتیم. میدانستیم که موفق خواهد شد.
کانون چهقدر برای شما شناختهشده بود؟
پدر: سال گذشته از طرف کانون در شهر ما کتابخانهی بزرگی ساخته شد. رضا هم بورسیهی کانون بود و از این نظر به ما که خانوادهای با درآمد کم هستیم خیلی کمک کرد. اگر امکان بورسیه نبود رضا هیچ وقت در این آزمونها شرکت نمیکرد و نمیتوانست از کتابهای کمکآموزشی استفاده کند. البته ما سعیمان را برای تهیهی امکانات میکردیم اما رضا خودش راضی نبود به ما فشاری وارد شود. به نظر من کانون در این سالها خیلی موفق عمل کرده است.
رضا هیچ غیبتی در آزمونها نداشت. به نظر شما دلیل آن چیست؟
پدر: رضا وقتی تصمیم بگیرد به آن عمل میکند. او تصمیم گرفته بود موفق شود و برای آن هدف داشت.
چه اتفاقی میافتد که برخی از دانشآموزان در شرایط سخت به چنین موفقیتهایی دست پیدا میکنند؟
پدر: من همیشه سعی کردهام در راستای کار خودم درست عمل کنم و درآمدم حاصل زحمت و تلاش باشد. درآمدی که با تلاش به دست میآید برکت دارد. نان حلال سهم مهمی در موفقیت فرزندان یک خانواده دارد.
چهقدر به رضا افتخار میکنید؟
پدر: خیلی به او افتخار میکنم و از موفقیت او خیلی خوشحالم. همکلاسیهای او از امکاناتی برخوردار بودند که رضا از آنها محروم بود و ما افتخار میکنیم که در چنین شرایطی توانست به چنین جایگاهی برسد. در سال کنکور مادربزرگش مریض شد و رضا حتی از مادربزرگش هم مراقبت میکرد و به او کمک میکرد. امیدواریم همیشه موفق و بااخلاق باشد.
ما هم به شما افتخار میکنیم که با زحمت و تلاش چنین فرزندانی را تربیت کردهاید.