گفتگوی کاظم قلم چی با رتبه 9 کشوری کنکور ریاضی 1401 + فیلم

این مقاله اختصاص دارد به گفتگوی کاظم قلمچی با رتبه 6 منطقه 1 و 9 کشور در گروه ریاضی از مشهد. شایان بقائی نژاد همچنین قهرمان پیوستگی هم محسوب می‌شود...

گفتگوی کاظم قلم چی با رتبه 9 کشوری کنکور ریاضی 1401 + فیلم

شایان بقائی نژاد هستم رتبه 6 منطقه 1 و 9 کشور در گروه ریاضی فیزیک از مشهد. من از سال ششم دبستان به مدت 7 سال در 207 آزمون برنامه ای کانون شرکت کردم. 

آقای بقائی نژاد، بچه هایی که از ششم می آیند هفتم می روند یک استراحتی می کنند و از هشتم می آیند شما هفتم هم ادامه دادید. چرا؟ 

من در سال پنجم در هیچ آزمونی شرکت نمی کردم در سال ششم تاثیرش را به طور جدی در درس خواندنم مشاهده کردم و تصمیم گرفتم تاثیری که روی من می گذارد ادامه دار باشد. هفتم هم شرکت کردم و تا آخر هم ادامه دادم. 

 

تیزهوشان قبول شدید؟

ششم به هفتم نه قبول نشدم، نهم به دهم قبول شدم. 

 

وفتی تیزهوشان قبول نشدید حالتان گرفته نشد؟

بله. برای دو ماه تابستان بعد نتایج حس نامطلوبی داشتم وضعیت روحی خوبی نداشتم، نمونه دولتی را قبول شدم این یک مقدار بمن امیدی داد. سعی کردم قبول نشدن در تیزهوشان هرچی تاثیر منفی رویم گذاشته بود سال هفتم به مرور با آزمون هایی که می دهم از بین ببرم و انگار خیز برداشتم برای آزمون نهم به دهم که بتوانم آنجا دوباره خودم را محک بزنم و در مدارس تیزهوشان قبول شوم.

 

شما اشاره کردید که من برای اینکه وضعیت درسی ام بهتر شود در آزمون ها شرکت کردم. این را یک مقدار بیشتر توضیح می دهید؟

من آدمی نبودم که خیلی اهل درس خواندن باشم، حداقل در دبستان اهل درس خواندن و مطالعه نبودم. یک ویژگی ای که در من بود رقابت طلبی من بود که باعث می شد هی بخواهم خودم را بالاتر بکشم مثلا با یک فردی رقابت کنم شاید آن فرد هم نداند ولی من آن رقابت را ایجاد می کردم و من سعی می کردم پیشی بگیرم همین باعث شد وقتی در آزمون ها شرکت می کردم می دیدم چهار نفر در آزمون ها مثلا رتبه شان از من بهتر است در من انگیزه ایجاد می شد درس بخوانم که بتوانم رتبه ام را پیشرفت بدهم و آن چهارنفری که جلویم بودند نباشند. این بود که سعی کردم آزمون ها را ادامه بدهم که این حس رقابت و انگیزه در من ماندگار بشود که بتوانم در درس هایم پیشرفت کنم.

 

شما چطور می توانستید هم حس رقابت و هم رفاقت را با هم تلفیق کنید چون من قبل از این که با شما صحبت کنم متوجه شدم شما با آقای سرگران هم مدرسه ای هم هستید. حالا هم با هم دوست بودید هم رقابت داشتید چطوری می توانستید این دو ویژگی را با هم تلفیق کنید که سبب حسادت نشود و سبب دوستی و کمک هم باشد. چطور می شود هر دو را با هم تلفیق کرد؟

سعی می کردم کنار زمان هایی که رقابت درسی داشتم زمان هایی برای دوستی و رفاقت هم قرار بدهم، حتی در برنامه سال کنکورم هم با این که خیلی شلوغ بود سعی کردم این برنامه ها را قرار بدهم طوری که نه خودم از درس خواندن زده شوم نه حالت بغرنجی بین من و دوستانم به خاطر این رقابت به وجود بیاید. این رابطه ای که بینمان ماند باعث شد آن حس رقابت به سمت حسادت و بخل کشیده نشود و صرفا در حد رقابت باشد. سعی کنیم باعث پیشرفت خودمان بشویم نه این که به کسی حسادت کنیم. با برنامه هایی که می چیدم با دوستانم می رفتم بیرون بالاخره این پیوند دوستی را محکم تر می کرد و سبب حسادت نمی شد.

 

شما از کی به برنامه راهبردی دقت کردید؟

من از سال ششم تا دوازدهم در تمام سال ها تابستان ها هم در آزمون ها شرکت کردم و دلیلش این بود که برنامه تابستان یک بخش به نام نگاه به آینده داشت، من کل ابتدایی فقط تابستان ها خوشگذرانی می کردم و در سال تحصیلی یهو وارد فضای درسی می شدم که برایم خیلی خوشایند نبود. وقتی آزمون های تابستان را می دادم و می دیدم که بخشی به نام نگاه به آینده وجود دارد و من این فرصت را پیدا می کنم که درس های سال آینده ام را یک پیش خوانی کنم دیدم چقدر از وقتی که 1 مهر وارد مدرسه می شوم فهم آن درس ها برایم راحت تر است و برنامه هایم تلنبار نمی شود. این یکی از ویژگی های مهمی بود که در آزمون های تابستان دیدم و این که برنامه های طول سال انگار پوششی بود این طوری نبود که فصل اول را بخوانم برای آزمون بعد بروم فصل دوم بلکه باز هم آن فصل مرور می شد و باعث می شد کل درس هایی که در طول سال می خواندم ملکه ذهنم شود و چیزی از یادم نرود   از درس هایی که شاید اول سال می خواندم آخر سال هنوز در ذهنم دور می شد و تسلط کافی روی آن ها داشتم.

 

راجع به ایستگاه های جبرانی نظر شما چیست؟

به نظرم هم این که آدم چند فرصت پیدا کند برای محک زدن خودش خیلی فوق العاده است بالاخره هر چه تعداد آزمایش ها روی یک مبحث بیشتر شود نتیجه دقیق تر می شود در آزمون های جبرانی هم همین اتفاق می افتد و این که خیلی موقع ها ممکن است آزمون اول را مثلا من به بودجه بندی نرسم و آزمون را خیلی خوب ندهم و این باعث احساس نا امیدی افسردگی در من شود وقتی می بینم برای این آزمون یک ایستگاه جبرانی وجود دارد که من می توانم دوباره در این آزمون خودم را محک بزنم و خودم را به خودم ثابت کنم که من می توانم دوباره این درس ها را آزمون دهم و در آن ها پیشرفت داشته باشم یک حس انگیزه مضاعفی می دهد که برای آن آزمونم دوباره تلاش کنم و نگویم این مرحله شکست خورده و تمام شده است.


آیا این که شما می دانستید چند وقت بعد در برنامه راهبردی ما ایستگاه جبرانی داریم، باعث تنبلی شما می شد یا نه؟

نه اتفاقا این بستگی به اراده دانش آموز دارد باید تلاشش را بکند در تک تک آن آزمون ها که ایستگاه جبرانی هم شامل آن ها می شود خودش را اثبات کند. نه من برای اولین آزمونی که بود کامل می خواندم و سعی می کردم یک جورهایی خودم را برای آزمون های بعدی آماده کنم یعنی اینجوری نباشد که من فقط بروم آزمون بدهم یک حالت فقط در فضای آزمون قرار گرفتن باشد. درسش را کامل می خواندم حتی اگر مدرسه از بودجه بندی عقب تر بود سعی می کردم خودم را به آن بودجه بندی برسانم که بتوانم در آن درس در آن مباحث نتیجه بگیرم، بالاخره ایستگاه جبرانی مباحث مهمی را هم مرور می کرد بتوانم در آن مباحث خودم را چندین و چندین بار ارزیابی کنم که دانش بهتری از خودم داشته باشم و خوب کیفیتم در آن مباحث بهتر باشد. از تک تک آزمون ها استفاده می کردم.

 

این که شما 7 سال متوالی در آزمون ها شرکت می کردید هر دو هفته یک بار می آمدید این زندگی را برای شما کسل کننده نمی کرد؟

نه اتفاقا برای من که شاید قبلا خیلی زندگی با برنامه ای نداشتم باعث می شد خارج از برنامه درسی یک برنامه ای وارد زندگی من شود و با برنامه ریزی درست تری پیش بروم، این تاثیر را برای من داشت و این که دو هفته یک بار آنقدر تاثیرگذار نیست، شاید برخی آزمون ها بوده بیش از یک هفته فاصله بوده و آزمون های نیم سال اول. این ها هست یک گپی می افتد و انگار شخص می تواند بازیابی دوباره شود. این وقفه ها که بین آزمون ها می افتد به موقع و به جا است و به نظر من باعث کسلی نمی شود و حتی اگر کسی احساس کسلی کند می تواند یک بخشی از برنامه اش را به تفریح اختصاص دهد تا خودش را به این فضا برگرداند چون دو هفته یک بار فاصله اش مناسب است، نه خیلی کم است نه خیلی زیاد. شخص با این برنامه پیش برود می تواند موفق شود.

 

موقعی که یک ناهماهنگی ایجاد می شد بین برنامه مدرسه و برنامه آزمون ها چطور این را تلفیق می کردید؟

 شاید زیاد پیش نیامد ولی وقتی پیش می آمد من بالاخره می دانستم این معلم در هفته آینده این مباحث را قرار است تدریس کند و می دانم آن مطالب آزمون مطابق نیست با مباحثی که مدرسه دارد درس می دهد می توانستم در آن پنج شنبه و جمعه (پنج شنبه و جمعه را فرصت داشتم) خودم یک توازنی برگزار کنم. اگر برنامه مدرسه عقب بود سعی می کردم در آن پنج شنبه و جمعه ای که وقتم خالی تر است وقتم را روی درسی بگذارم که ممکن است مدرسه عقب باشد یا ممکن است مدرسه خیلی به آن بحث نپرداخته.


پیش خوانی می کردید؟

 بله. برای این درس ها پیش خوانی می کردم هم پنج شنبه و جمعه هفته قبل از آزمون هم پنجشنبه روز قبل آزمون. حالا سعی می کردم برنامه پنجشنبه ام را خیلی سنگین نکنم.


شما جزء دانش آموزانی نیستید که می گویند حتما باید اول معلم درس بدهد تا من درس را یاد بگیرم؟ یعنی در خودتان این توانایی را می دیدید که بتوانید کتاب را بخوانید اگر یک زمانی نیاز بود جلوتر از این که معلم تدریس کند؟

آره اصلا به نظر من این یک ویژگی است که دانش آموز باید کسبش کند چون بالاخره قرار نیست همیشه برنامه آزمون مطابق با برنامه مدرسه باشد اگر آدم خودش بفهمد که درس را چطور بخواند خیلی برایش کمک کننده است، من هم بار اول که برنامه آزمون با برنامه مدرسه مطابق نبود خیلی خودم را خوب بروز ندادم ولی به مرور توانستم خودم را انگار با این شرایط تطبیق بدهم و این خیلی هم کمک کرد مثلا در این شرایط که ببینم معلم در درسی خیلی بها نمی دهد مثلا خودم چون می دانستم چطوری باید به شخصه و تنها درس بخوانم این کمکم می کرد که در آن درس بدون نیاز به معلم خودم را پیشرفت بدهم.

 

در زمانی که شما آزمون می دادید یعنی همان جلسه آزمون آیا یادگیری هم داشتید؟

بله من یادگیری که خیلی زیاد داشتم از نکات تست گرفته تا نکات کتاب درسی.

 

منظورم در همان لحظه که دارید امتحان می دهید است بعدش را نمی گویم. 

همان لحظه ممکن است با سوالاتی مواجه شوم که بدانم شاید این نکته تست زنی برای من اینجا به کار می آید و یاد بگیرم این نکته را به کار بگیرم یا اگر درسی آن جا مطرح می شود ممکن بود مثلا جرقه ای در ذهنم بزند که این روش می تواند روش مناسبی برای این سوال باشد و از آزمون های بعدی این روش را استفاده کنم. این یادگیری ای بود که در برخی از آزمون ها انگار به ذهنم می آمد و برای آزمون های آینده ام برایم کارآمد بود.

  

از انواع کارنامه های کانون بیشتر به کدام توجه می کردید که باعث پیشرفت شما بشود؟

من کارنامه اشتباهاتم برایم خیلی مهم بود و کارنامه 5 نوع درس آن زمان که بود. من چک می کردم یک معیار خوبی که داشت این بود که صرفا درصد محور نبود که مثلا اگر من در درسی 90 درصد زدم یعنی فلان درسم خوب است بحث این بود که من نسبت به هم ترازهای خودم چه عملکردی نشان دادم و این به من کمک می کرد بدانم برای پیشرفت خودم بین هم ترازهای خودم چه درسی را باید بالا بکشم.

 

آقای بقائی نژاد شما خیلی مسلط هستید این مواردی را که می گویید خودتان همه آن ها را فکر کردید یا مثلا در گفتگو با پشتیبان ها، معلم ها یا پدر و مادر کسب کرده اید؟

من سال ششم مدرسه ای که می رفتم وابسته به کانون بود مدرسه نوآوران در مشهد چون تمام مدت داخل مدرسه پشتیبان همراه ما بود شناخت بهتری با آیتم های مختلف کانون و سایت کانون پیدا می کردیم.

 

اسمشان یادتان است؟

 خانم مژگان شاکری پشتیبان ششم دبستان. خیلی کمک کننده بود انگار، راهنمایی هایی که می کردند و برنامه درس خواندن برای من و کلا هم وقتی 7 سال آزمون ها را شرکت می کنید یک چیزهایی را حین راه یاد می گیرید. 

 

بعضی ها می گویند موضوع درس خواندن برایم سال آخر جدی شد برای شما از کی جدی شد؟

می شود گفت از ششم به هفتم یک صعود خیلی بزرگی داشت، من خیلی نگاهم به درس خواندن عوض شد باز نهم به دهم چون یک گام جدیدی پیش رویم می گذاشتند آزمون تیزهوشان بعدی آزمون کنکور، خوب قدم های مهمی در مسیر زندگی من بودند و من هم تلاش می کردم با آزمون هایی که می دهم به این هدف ها هر چه بهتر و باکیفیت تر برسم.

 

الان چطور؟ برای ترم اول و سال اول دانشگاه هم چنین برنامه ای دارید؟ 

بله، من ++c و پایتون و c sharp کار کرده ام.

 

جالب است بچه های دیگر کشوری هم که این جا بودند برنامه نویسی یاد گرفته بودند. شما می خواهید بروید کامپیوتر؟

بله.

 

تابستان امسال کاری کردید؟

تا قبل از نتایج سعی می کردم خودم را سرگرم این برنامه نویسی ها کنم، مطالعاتی داشته باشم ولی بعدش برنامه ام خیلی فشرده بود و جاهای مختلفی می رفتم فرصت نشد. 

 

شد در درسی یا یک مبحثی به این نتیجه برسید که روشتان را تغییر دهید؟

برای دروس عمومی بخصوص دینی و فارسی که من واقعا در آن ها مشکل داشتم.

 

چه تغییری دادید؟ 

خیلی خیلی خیلی فارسی را مبحث محور کردم و واقعا کمکم کرد و این که تست ها را به طرز خیلی زیادی افزایش دادم. خیلی تست هایم را بیشتر کردم در این مباحث و خوب واقعا به نظر من یادگیری ای که تست دارد قطعا خوانش و مطالعه هم بخش مهمی از یادگیری هستند ولی تاثیری که تست دارد فوق العاده است هم برای این درس ها هم کلا. تغییر کلی ای که سال یازدهم کردم این بود که تعداد تست هایم را خیلی افزایش دادم و این نقش کمک کننده ای در روند درس خواندنم داشت. 

 

در مورد تقویت روش هایتان هم توضیح می دهید؟ آن روشی که مطمئن بودید درست است و آن روش را ادامه بدهید.

برای درس شیمی یا فیزیک، شاید در درس شیمی کتاب هایی باشد که خلاصه نویسی کرده باشد ولی برای فیزیک موجود نیست فیزیک هم شاید کمتر از شیمی و دینی ولی نکات حفظی دارد و همین که کمتر است باعث می شود دانش آموزان به آن بی توجهی کنند و طراحان از آن موقعیت استفاده کنند و از آن ها سوال طراحی کنند و دانش آموزان را به چالش بکشند. من سعی می کردم برای خودم از آن بخش های حفظی فیزیک خلاصه نویسی داشته باشم، دو هفته آخر نرسیده به کنکور من چهار دفترچه داشتم خلاصه نویسی های شیمی، فیزیک، دینی و یک مقدار عربی و آن ها را می خواندم. 

 

فاصله بین آزمون های کانون دو هفته است، معمولا رتبه های برتر یک برنامه بخصوصی برای هفته اول و دوم دارند، شما چگونه در فاصله بین آزمون ها برنامه ریزی می کردید؟ 

همان طور که گفتم تعداد تست هایم را بالا بردم و سعی می کردم کل مطالبی که باید برای آزمون مطالعه شوند را تا مثلا چهارشنبه پنجشنبه هفته اول تمام کنم و آزمون هدف گذاری که به آزمون های کانون اضافه شده بود معیار من بود که ببینم عملکردم در هفته اول چطور بوده و با توجه به نتیجه ای که از آزمون هدف گذاری می گرفتم تصمیم می گرفتم برای هفته دوم چه برنامه ای نیاز دارم چه درسی را باید تقویت کنم، چه درسی خوب است با همین روند ادامه دهم و تست هایی از آن مباحث حل می کردم این برنامه من بود طی دو هفته منتهی به آزمون. 

 

شما آزمون های هدف گذاری را همان طور که خودتان هم اشاره کردید، خوب شرکت کردید، علتش چه بوده؟

برای محک زدن آزمون اصلی فوق العاده بودند، اصلا کلا هر چه تعداد آزمون بالاتر رود آرامش نشستن سر جلسه آزمون بیشتر می شود و تمرکز سر سوالاتی که قرار است حل کنیم. سعی می کردم تعداد آزمون هایم را تا جایی که ممکن بود و باعث کسلی نمی شد بالا ببرم که بتوانم آزمون نهاییم که کنکور باشد را با آرامش و تمرکز بیشتری به اتمام برسانم.

 

شما در طول سال چند درصد از وقتتان صرف مطالعه یک کتاب می شد و چند درصد وقتتان صرف حل مساله و تمرین کردن و تست زدن. 

شاید مثلا حول و حوش20 25 درصد مطالعه و 75 الی 80 درصد تست زدن.

 

آیا وقتی تست می زنید مطالعه عمیق می شود یا سطحی و بی عمق؟

نه اتفاقا سعی می کنم وقتی مطالعه تمام شد بلافاصله بعد از آن تست را می زنم چون باعث ماندگاری مطالعه ای می شود که قبلا داشتید. مطالعه ای از هر درسی که داشتم سعی می کردم حداقل 30 الی 40 تست از آن مبحث حل کنم که آن بخشی که من مطالعه کردم ملکه ذهن من بشود ماندگارتر شود بعدا دوباره مراجعه می کردم دوباره بخش هایی را که زیرشان خط کشیده بودم و مهم تر بود را مطالعه می کردم. 

 

آیا این تفکر شما ارتباطی به گفتگو کردن در خانواده با پدر و مادر داشت؟

پدر و مادر شاید برای نیازهای کتاب و کلاس کمکم می کردند (البته من کلاس شرکت نمی کردم، ششم و کنکور کلاسی نداشتم)، ولی ازین لحاظ خیلی کمک نمی کردند.

 

با شما حرف می زدند یا نه؟

 در مورد برنامه درسی نه ولی مثلا یک وقت هایی می شد من ناامید می شدم و صحبت های آن ها برایم الهام بخش بود، کمکم می کرد دوباره سرپا شوم و ادامه دهم ولی اگر بحث برنامه ریزی برای طرز درس خواندن باشد، عمومش را خودم انجام می دادم ولی برای پشتوانه روحی که نیاز داشتم برای ادامه موثر بودند.

 

این که مثلا رفتید رشته ریاضی گفتگو کردید یا برای انتخاب رشته گفتگو کردید؟

 بله در مورد انتخاب رشته هم گفتگو با پدر و مادر و یک سری از دوستانم داشتم این ها سرجمع منتهی شد به رشته ای که می خواستم.

 

قبل از این که بروید دبستان چه چیزهایی را از پدر و مادر یاد گرفتید؟

در سن 5 سالگی فکر کنم، حروف الفبا را یاد داشتم. وقتی من 6 سالم بود برادرم 9 سالش بود و داشت جدول ضرب یاد می گرفت و روی دیوار اتاق برادرم نصب کرده بودند، من هم گاهی حوصله ام سر می رفت نگاه می کردم. ضرب و تقسیم را در سن 6 سالگی یاد گرفتم. 


گفتگو: کاظم قلم چی

پیاده سازی متن: ناهید منجمی 

برای مشاهده سایر گفتگو های کاظم قلم چی با رتبه های برتر 1401 کلیک کنید

فایل های ضمیمه

Menu