گفتگو با مادر فرناز حسن زاده رتبه 1 تجربی کنکور 1401 + فیلم

خیلی از مادر و پدرها مشتاق هستند تا بدانند اولیای رتبه‌های برتر چه می‌کنند. اگر شما هم به این موضوع علاقمند هستید این مقاله را تا انتها مطالعه کنید...

گفتگو با مادر فرناز حسن زاده رتبه 1 تجربی کنکور 1401 + فیلم

به نام خدا، عزیزی هستم مادر فرناز حسن زاده رتبه 1 علوم تجربی 1401

در شهرمان و مخصوصا منطقه کلا زاگرس، قسمت جنوب، موفقیت فرناز واقعا بازتاب خیلی زیادی داشت. مردم آن قدر خوشحال شدند که من مطمئن هستم از ما که پدر و مادر فرناز هستیم به نظرم خوشحال تر هستند، من مدرسه فرناز که رفتم اولیا دانش آموزان را دیدم که اشک شوق می ریختند بیشتر خوشحالی شان به خاطر این بود که فرناز باعث شده بود بچه ها یک انگیزه خیلی قوی بگیرند. بچه ها انگیزه شان زیاد شود که متوجه شوند منطقه محروم منطقه 3 مانع پیشرفت کسی نمی شود، اینطور نیست که بگویند ما منطقه محروم هستیم و نمی توانیم، فرناز به بچه ها نشان داد که می شود با امکانات منطقه 3 به موفقیت دست پیدا کنند و اولیا خیلی خوشحال بودند که بچه هایشان این انگیزه را گرفتند.

 

خانم حسن زاده شما از لحاظ آموزشی و پرورش تفکر چه کارهایی را از ابتدا برای دخترتان انجام می دادید؟ ایشان در صحبت هایشان گفتند شما روحیه مسئولیت پذیری را در همان 4 و 5 سالگی به ایشان دادید و راجع به تشویق کردن هم گفتند، بازی های فکری مخصوصا حروف الفبا، می خواهم بیشتر بدانم. در مورد داستان خواندن، قصه گفتن، پرورش قدرت تخیل، در چند جمله محدودی که ایشان اشاره کردند به چند مورد از این موارد پرداختند. من فکر می کنم خیلی از پدر و مادرها دوست دارند بدانند شما چه کار کردید چون خیلی از این کارها را پدر و مادرهای دیگر هم انجام می دهند، اگر صحبت های شما را بشنوند ممکن است با اطمینان بیشتری این کارها را انجام دهند، انجام برخی موارد را افزایش می دهند و شاید هم برخی از نکات برایشان جدید باشد.

من به عنوان یک مادر قبل از دبستان زیر 6 و 7 سال سعی می کردم بیشتر با هم سن و سال هایش بازی کند و رابطه داشته باشد مثلا او را پیش دخترخاله هایش یا دوست هایش می بردم که بازی کند، خودم کتاب های تربیت کودکان را که می خواندم متوجه می شدم بچه ها به بازی کردن نیاز دارند تا ذهنشان باز شود، این محیط را برایش فراهم می کردم، سعی می کردیم بازی های فکری فراهم کنیم. سعی می کردیم خودمان باهاش در منزل بازی کنیم.

 

پس شما در مورد تربیت فرزند و فرزند پروری مطالعات ویژه این زمینه را هم انجام می دادید.

بله تا جایی که می توانستم از طریق تلویزیون هم پخش می کردند روانشناس ها استفاده می کردیم یا کتاب هایی مطالعه می کردیم و استفاده می کردیم بخصوص طبیعت گردی برایشان خیلی خوب است بچه ها را به طبیعت ببریم بیرون. فرناز در خانه دوست داشت ما با او بازی های فکری انجام دهیم خودش علاقه نشان می داد.

 

می توانید اسم بعضی از بازی ها را بگویید ایشان به بازی حروف الفبا اشاره کردند، چیزهای دیگر هم بود؟ مثلا ریاضی هم داشتید؟ یا معماها؟

بازی فکری ای که همیشه در ذهن خودم هست کتابچه هایی بودند که اسمش بن بن بن بود کارت هایی که شکل مثلا خیار بود زیرش نوشته بود خیار فرناز آن کلمه را با عکس در ذهنش می سپارد ما یک کارت دیگر به او نشان می دادیم کلمه مربوط به آن را پیدا می کرد و خواندن را یاد می گرفت ولی نوشتن را نه ولی شکل کلمات در ذهن آن ها شکل می گرفت این باعث شد فرناز می توانست بخواند.

 

بیشتر توضیح می دهید، گفتید می توانست بخواند؟

نه خیلی، کلمه ها را می خواند تابلوها را با ماشین که بیرون می رفتیم. 

 

گاهی اوقات به مادرها می گویند در آموزش دخالت نکنید.

این جنبه سرگرمی برای فرناز بود نه این که بخواهم آموزشش بدهم که یک نابغه در آن سن درست کنم.

آفرین

جنبه بازی برایش داشت، برای تقویت حس مسئولیت پذیری اش هم سعی می کردم از همان اوایل پیش دبستانی که بود تکلیف داشتند یا مدرسه کلاس اول دبستان که بود از در مدرسه که خارج می شدیم و در ماشین که با هم می آمدیم می گفتیم اول که رفتیم خانه تا ساعت 2 3 کارهایت را انجام بده عصر استراحت می کنیم خانه مادربزرگ می رویم بازی کنی. 

 

پس شما به او یک برنامه می گفتید، از چه زمانی؟ پیش دبستانی یا دبستان؟

بله، به زبان بچگانه. از کلاس اول. 

 

شما می رفتید دنبالش؟ 

بله با هم اینطوری برنامه می ریختیم.

 

سرویس نمی گرفتید؟ خودتان می بردید می آوردید.

نه نمی گرفتیم، خودم همیشه سرویس فرنازم بودم.

 

این چقدر فایده دارد؟ در موقع رفتن هم شما می رفتید یا همسرتان یا خودش؟

چون خودم خانه دار بودم و کار خاصی نداشتم فرناز را می رساندم ظهر هم می رفتم دنبالش. 

 

این کار چقدر فایده دارد؟ در مسیر رفت و برگشت. 

به نظر من بچه اینطوری فکر می کند، احساس می کند که پدر و مادر برایش ارزش قائل هستند، اهمیت دارند اینطور نیست که بگذاریم دو سه ساعت منتظر بمانند. بعضی پدر و مادرها دیر دنبال بچه ها می رفتند و بچه ها جلو در مدرسه منتظر می ماندند و ناراحت می شدند. 

 

شما به موقع می رفتید؟ 

بله 

این کار را با زبان بچگانه انجام می دادم مثلا روز را می گفتیم تا ساعت 3 بعدظهر این کار را انجام می دهیم عصر هم آزادیم. 

 

شما همیشه این برنامه را اجرا می کردید؟ 

همین الان هم همین کار را می کنیم به زبان بچگانه. نظم داشت خانه ما، حتی برای آمد و رفت هایمان، خیلی خانه ما اینطور نبود که هر کسی هر موقع دلش خواست بخواهد بیاید، با برنامه بود. 

 

تاکید شما روی نظم بود؟ 

بله

 

چیزی که الان برای دختر کوچکترتان انجام می دهید آیا تفاوتی دارد با برنامه ای که برای فرناز انجام می دهید؟

همان روش را ادامه می دهم، تغییر ندادم ولی شخصیت دختر دیگرم چون متفاوت است چون دو انسان منحصر به فرد هستند شاید عین هم نباشند انشالله او هم پشتکار خواهرش را ببیند چون شرایط همان شرایط است، الان تلاش و پشتکار است که مهم است.

 

فرناز حسن زاده: با مادرم در زمینه های مختلف مشورت می کردم مثلا وقتی می خواهم یک تصمیمی بگیرم یا یک کاری انجام بدهم.

حالا اگر یک جایی نظر شما متفاوت باشد چطوری این را حل می کنید؟

فرناز حسن زاده: سعی می کنیم بیشتر درباره اش صحبت کنیم یا اگر نیاز باشد از یک نفر دیگر هم مشورت می گیریم که اطلاعاتمان در آن زمینه بیشتر شود سعی می کنیم آن را حل کنیم.

شده که مادر شما در یک اختلاف نظری حرف شما را قبول کند؟

فرناز حسن زاده: خیلی عادی است بله 

 

روی نظم و انظباط اشاره کردید، بازی ها، مسئولیت پذیری و همین طور آن فعالیت های گروهی طبیعت گردی.

و به نظرم آخرین چیزی که به نظر خودم روی فرناز خیلی تاثیر داشت که به این جایگاه برسد به نظر خودم، ارزش و احترامی است که من به دخترم آن را چند برابر کردم.

خیلی عالی است. من این همه سال که رتبه های تک رقمی را می بینم این موضوع اعتماد داشتن و افتخار کردن به بچه ها در بین آن ها یک وجه مشترک است. شما به فرناز قبل از این که این رتبه را بگیرد همیشه افتخار می کردید.

بله همیشه افتخار می کردم و بزرگ تر که شد کلاس هشتم را که شروع کرد باز گذاشتمش در اولویت زندگیم مثلا وقتمT مسافرتم را با درسش هماهنگ می کردم. 

 

من به پدر و مادرها می گویم مهمترین و ارزشمندترین چیزی که پدر و مادر می توانند به بچه شان بدهند وقتشان است شما می گویید از هشتم وقت خودم را در اختیار او گذاشتم.

مثلا فرناز 165 آزمون قلمچی که داد ما یک بار هم نشد که حوزه اش جا به جا شود. مثلا برویم مسافرت، نامه گرفته باشیم یک جای دیگر آزمون بدهد آن هفته ما برنامه نداشتیم چون دخترمان آزمون داشت. 

فرناز حسن زاده: در همین حد که خانواده ام محیط مناسب برایم فراهم کرده بودند و امکاناتم را برایم فراهم می کردند و آرامش روحی بمن می دادند در همین حد انتظار داشتم، انتظار فراتری نداشتم.

فرناز خودش درس خوان بود و برایش درس اهمیت داشت و من خودم چون قبلا دقیقا سالی که کنکور دادم از همان سال قلمچی وارد شهرمان شده بود یعنی من موفق نشدم عضو کانون باشم چه سالی؟ من سال 79 کنکور دادم خودم فکر کنم قلمچی یاسوج 78 اینا آمده بود. همه دوستانم که یک سال پشت کنکور ماندند و در آزمون های قلمچی شرکت کردند خیلی موفق شدند، همیشه خودم دوست داشتم که از آن فرصت استفاده می کردم ولی نشد و دوست داشتم دخترم از این فرصت استفاده کند. عموم مردم فکر می کنند کسی که رتبه 1 می شود خانواده آن ها برای بچه هایشان هزینه میلیاردی و میلیونی کرده و خواستم بگویم اصلا اینطور نیست من الان دخترم که در این سال های تحصیلش مدرسه که استفاده می کرد و در کنارش کتاب های کمک درسی که همه جا هست و همه خانواده ها به نظرم قادر هستند آن ها را تهیه کنند در همین حد استفاده کرد هیچ هزینه خیلی زیادی ما اصلا نکردیم هزینه معمولی.

 

بیشتر به موقع مهربان هستیم و در جای خودش هم جدی هستم که فقط با نگاه بچه ها منظور من را خودشان می فهمند. پدرشان هم همین طور است مهربان است و خیلی شوخ و با بچه ها بازی می کند.

پس پدر بیشتر مهربان و شوخ شما سخت گیر.

به نظر خودم من جدی تر هستم.

 

به نظر من نکته ای که همه مادرها می توانند برای بچه هایشان رعایت کنند این است که سعی کنند هیچوقت بچه هایشان را با بچه های دیگر مقایسه نکنند.

آفرین

یعنی بدترین ضربه ای که به یک بچه از لحاظ روحی و روانی به نظرم وارد می شود مقایسه کردن است. 

مورد دوم هم سرزنش کردن است، تحقیر کردن است حتی به شوخی، این موارد در روحیه بچه خیلی تاثیر می گذارد و سعی کنند بچه هایشان را با بچه های دیگر اصلا مقایسه نکنند و تا می توانند احترام بگذارند، با احترام با بچه هایشان حرف بزنند، نظر بچه هایشان برایشان مهم باشد با آن ها مشورت کنند.

فرناز حسن زاده: احترام باید گذاشت به نظرات هم، چون بالاخره هر انسانی متفاوت است و قرار است خودش باشد و همین که به آن شخص احترام بگذارند خیلی خوب است. 

 گفتگو: کاظم قلم چی

پیاده سازی متن: ناهید منجمی


برای مشاهده سایر گفتگو های کاظم قلم چی با رتبه های برتر 1401 کلیک کنید

 

فایل های ضمیمه

Menu