گفتگوی کاظم قلم چی با رتبه 5 منطقه 3 انسانی کنکور 1401 + فیلم

محمد مهدوی تراکمه موفق شده است در کنکور 1401 در رشته انسانی رتبه 5 منطقه 3 را از روستا کسب کند. داستان موفقیت او را در این مقاله مطالعه کنید...

گفتگوی کاظم قلم چی با رتبه 5 منطقه 3 انسانی کنکور 1401 + فیلم

من محمد مهدوی تراکمه هستم از روستای نجف تراکمه شهرستان کلیبر رتبه 5 منطقه 3 و رتبه 55 کشوری انسانی در کنکور 1401، دو سال عضو کانون بودم از یازدهم و در 58 آزمون شرکت کردم.

آقای مهدوی جمعیت روستای شما چقدر است؟

سه هزار نفر.


تا چه مقطعی در روستا درس خواندید؟

تمام 12 پایه را در روستا بودم.


یک مقدار بیشتر توضیح دهید، جالب تر شد.

روستا کلا دو مدرسه دارد یکی پایه های ابتدایی را می روند و در دیگری هم پایه های راهنمایی و دبیرستان را. پایه های ابتدایی را که در مدرسه شهید منتظری بودیم، راهنمایی مدرسه شهید بابایی دبیرستان هم مالک اشتر بودیم اما یک مدرسه بود. برای دوره های متفاوت نام های متفاوت گذاشته بودند.


تعداد هم کلاسی هایتان در دبستان و متوسطه و دبیرستان چند نفر بود؟

در متوسطه اول 25 نفر بودند. در دبیرستان چون دخترها هم از ما جدا شدند فقط پسرانه بودیم حدود 10 نفر بودیم.


در دبستان و متوسطه کلاس هایتان چند پایه بود یا تک پایه؟

در دبستان شش پایه بودیم.


ولی دختر و پسر با هم بودید در روستا؟

بله با هم بودیم. 


در روستا این گونه است.

 بله روستا مدرسه دخترانه ندارد.


بعد رسیدید به دبیرستان شما رشته انسانی بودید با 10 دانش آموز آیا رشته تجربی هم داشتید چون ریاضی که قاعدتا نداشتید؟

نه نداشتیم مجبورا آمدیم انسانی تجربی هم نداشتیم فقط یک رشته بود.

 

پس فقط یک رشته بودید.

بله فقط انسانی. 


آیا فکر می کردید رتبه یک رقمی بیارید؟

یک رقمی نه فکر نمی کردم ولی می دانستم که رتبه ام بهتر می شود چون معلم ها همواره می گفتند یا دایی ام خیلی تشویقم می کردند. زمانی که حتی خودم خودم را باور نداشتم دایی ام من را باور داشت هم همواره می گفتند تک رقمی می شوی اما من خودم اصلا آن ها را جدی نمی گرفتم.


شما چطور شد آمدید کانون؟

به پیشنهاد دایی ام. من قبل از کانون برنامه می نوشتم و ایشان من را تشویق کردند که بیایم کانون ثبت نام کنم. 


شغل دایی شما چیست؟

معلم ریاضی هستند.


در روستا؟ 

نه در قشلاق عشایر هستند.


گفتید دو سال است کانون آمدید و می توانید تجربیاتتان را بگویید در این دو سال چطوری آزمون می دادید؟ 

در شهر می دادیم، از روستای ما 15 دقیقه با ماشین تا شهر راه است. 


ماشین همیشه راحت پیدا می شود؟

نه مثلا فامیل می بردند یا مثلا کرایه می گرفتند.


آیا شد یک دفعه که اصلا ماشین گیر نیاورید برگردید یا پیاده بروید؟

نه به خاطر فقط ماشین نبود مثلا چون آب و هوا نامناسب بود وضعیت جوی خوب نبود نمی توانستیم برویم به خاطر آن از نبود ماشین نبود. 


وضعیت جوی یعنی منظورتان چیست؟ 

مثلا برف آمده بود و جاده خراب بود.


یعنی اگر شما غیبتی داشتید به این دلیل بود؟

نه آن جا هم در آن صورت آنلاین شرکت می کردم.


یعنی غیبت نمی کردید؟

نه غیبت نداشتم.


چرا غیبت نداشتید؟

متعهد به برنامه بودم تمامی برنامه ها را با جزئیات اجرا می کردم و این که تمامی آزمون ها برایم به اندازه یک کنکور مهم بودند، به تمامی کارنامه هایشان، رتبه هایشان، ترازهایشان اهمیت می دادم برای همین فکر می کردم هر چقدر بیشتر آزمون بدهم پیشرفت من هم زیاد می شود.


دایی شما اولین باری که کانون را به شما معرفی کرد به شما چه گفت، یادتان می آید؟

اولین بار فکر کنم یکی از شاگردانشان بودند که از طریق کانون با استفاده از برنامه آزمون های کانون نتیجه گرفته بودند برای همین ایشان هم گفتند فلانی نتیجه گرفت تو هم می توانی با آزمون دادن بهتر از این ها پیشرفت کنی.


آقای مهدوی شما الان در روستا چه جایگاهی پیدا کرده اید؟ مردم چطوری به شما نگاه می کنند؟ 

خوب کاملا نگاه مثبت و این که زیاد احترام می گذارند.


مثلا دیدید در کوچه راه بروید با انگشت نشان دهند بگویند ایشان نابغه است؟

خیلی. روستایمان هم کوچک است زیاد بزرگ نیست همه هم را می شناسند.


شما راجع به تاثیر برنامه راهبردی آزمون ها می توانید بگویید در منظم کردن ذهن شما، در پیشرفت شما چگونه تاثیر داشته؟ 

من قبل از این که کانون ثبت نام کنم همیشه این نگرانی را داشتم که آیا می رسم پایه را بخوانم اما پس از این که کانون ثبت نام کردم دیگر نگرانی ام کاملا برطرف شد.


چرا؟ برنامه را بررسی می کردید تا آخر؟

بله مطمئن بودم اگر تمامی برنامه را قبل از آزمون ها یک به یک اجرا کنم در پایان سال هر سه پایه را تمام می کنم یا یازدهم را کلا تمام می کنم همین برنامه تاثیر مثبتی روی من داشت که نگرانی کاهش پیدا کند.


خب شما در روستا درس خواندید شاید برنامه مدرسه تدریس معلم ها عقب تر جلوتر و ناهماهنگ بود این اتفاق می افتاد؟

من در کل سه سال آخر، فقط شش ماه مدرسه رفتم آن هم دهم بود، یازدهم که به دلیل کرونا کاملا نرفتم، دوازدهم هم که معلم ها دیدند خودم هم می توانم درس را جلو ببرم برای همین اجازه دادند که کلا به مدرسه نروم برای همین کلا تمرکزم روی برنامه ی کانون بود و برنامه مدرسه تفاوت چندانی نداشت. 


زبان را چند درصد زدید؟

74 درصد 


عالی است. شما کلاس ترمی زبان رفتید؟

نه هیچ


یعنی خودتان فقط خواندید؟

بله 


خیلی عجیب است شما در روستا چطوری زبان را 74درصد زدید؟

من خودم اولش اصلا زبانم خوب نبود مثلا 10 12 تا 20 درصد می زدم حوالی 10 و 20 اما پشتیبانم خیلی کمکم کرد ایشان به من کمک کرد چون خودشان هم زبان خوانده اند بمن گفتند مثلا لغات را حفظ نکن در جمله و کاربردی یاد بگیرم یا مثلا برای قواعد تست بیشتر کار کنم. اینطوری با تشویق پشتیبان، دقیق هم هر چی می گفتند اجرا می کردم در نتیجه هم به درصد 74درصد رسیدم. 


چطوری برنامه راهبردی آزمون را با شرایط خودتان وفق می دادید شاید بعضی جاها را نیاز داشتید بیشتر بخوانید بعضی جاها را کمتر بخوانید.

در واقع من تمامی دروس را به سه دسته تقسیم کرده بودم اول دروسی که قوی بودم دوم دروسی که متوسط بودم نه می توان گفت قوی هستم نه ضعیف سوم آن هایی که کلا ضعیف بودم مثل زبان بعد اول می آمدم هفته ها را می نوشتم برای هر هفته درس های خاص را در زمان های خاص قرار می دادم مثلا می گفتم صبح از ساعت 7 تا 9.


کسی این را به شما یاد داده بود یا کشف خودتان بود؟

نه کشف خودم بود. مثلا 7 تا 9 چون یادگیری ام بهتر است نسبت به بقیه ساعت ها درس هایی که ضعیف هستم از جمله فلسفه و منطقی که اواخر تقویتش کردم یا زبان آن جا قرار می دادم یا اواخر شب که خسته می شدم به خاطر مطالعه زیاد، درس هایی که حفظی بودند یا نقطه قوت من بود آن ها را قرار می دادم. 


درسی بود که روشتان را تغییر داده باشید و بهتر شده باشد؟

درس زبان همان طور که گفتم و فلسفه منطق اول من فقط حفظ می کردم چه لغت باشد چه قواعد در آزمون هم نتیجه نمی گرفتم اصلا اما با کمک پشتیبانم نکات را در جمله به طور کاربردی یاد گرفتم دیگر نیامدم فقط معنی شان را حفظ کنم.


یکی دو مورد را می گویید؟ 

لایترچر. تلفظم کاملا غلط بود برای این کلمه که فکر کنم ادبیات بود مثلا.


جمله اش را بگویید:

جملاتم کاملا ساده بود مثلا I love my literature teacher. من معلم ادبیاتم را دوست دارم. اصلا تلفظ بلد نبودم ولی جالب است دیگر من دقیق نمی توانستم تلفظ کنم برای همین خودم هر طور تلفظ می توانستم کنم فقط در جمله یاد بگیرم. 


راجع به فلسفه و منطق هم بگویید:

باز هم من کلا فقط حفظ می کردم فلسفه و منطق را چون شما خودتان هم می دانید درس فلسفه منطق سخت ترین درس در بین دروس انسانی است بعد معلم این بار به من کمک کردند آقای پناهی بود معلممان و خیلی بمن کمک کردند.


در روستا؟

بله.

آفرین 

در فضای مجازی به ایشان پیام می دادم، از طریق فضای مجازی با هم در ارتباط بودیم ایشان خیلی من را تشویق کردند کتاب آموزشی مناسب معرفی کردند بعد آن را تهیه کردم بعد سعی کردم مفهومی یاد بگیرم. مثلا آن ها که فارسی بودند را برای خودم به زبان ترکی ترجمه می کردم مثلا یک خط که می خواندم می رسیدم به نقطه صبر می کردم آن جمله را برای خودم کاملا تشریح می کردم بعد می آمدم دنبال تست بعد هر نکته که از تست یاد می گرفتم وارد کتاب درسی می کردم زیر آن نکته که مرتبط با آن بود بعد از عید که کلا کتاب درسی را خواندم نکات را به کتاب درسی انتقال داده بودم هنگامی که تست ها را کار می کردم بعضی از تست ها را مارک دار می کردم که در دوران عید و جمع بندی فقط آن تست ها را می زدم، تست هایی که غلط زده بودم بار اول یا نکته مهمی داشتند.

 

 نکته ای هست خودتان بخواهید بیان کنید؟

در سخت ترین شرایط هم می توان به موفقیت رسید مثلا من خودم شخصا نه مدرسه آن چنانی داشتم نه معلم حرفه ای نه معلم خصوصی نه موسسه ای شرکت کردم فقط خودم شخصا کتاب آموزشی داشتم در خانه مطالعه می کردم. مثلا خانواده ام وضع مالی شان خیلی بد بود یا تحصیلاتی نداشتند هم پدر و هم مادر بی سواد بودند تنها و تنها فقط دایی ام بودند که بمن کمک می کردند اما باز هم من تلاش کردم ناامید نشوم مثلا روزی بود 14 ساعت مثلا درس می خواندم به ویژه در دوران جمع بندی که سعی می می کردم تمام برنامه را برسم اما توانستم که بالاخره که با تلاش و اراده قوی.


چه رشته ای می خواهید بروید؟

من اولویتم علوم قضایی است. 

گفتگو: کاظم قلم چی

پیاده سازی متن: ناهید منجمی 


برای مشاهده سایر گفتگو های کاظم قلم چی با رتبه های برتر 1401 کلیک کنید

فایل های ضمیمه

Menu