امروز نوبت من بود تا برای بچههای کلاس راجع به موضوع دلخواهم که به حفظ محیطزیست کمک میکند، صحبت کنم. ازآنجاکه مادر هنرمندی دارم، با مشورت او، ترجیح دادم موضوع صحبتم «بازآفرینی» باشد. البته برای این انتخاب، چندتایی هم مثال عملی از هنرهای مادرم به کلاس آوردم.
ارائهی من:
- دوستان عزیزم، من و خانوادهام بیآنکه دقیقاً بدانیم، سالهاست که داریم به زمین خدمت میکنیم. مادرم هنرمند و باسلیقه است. پدرم هم کارهای فنی بلد است. در خانهی ما وقتی وسیلهای خراب میشود، وقتی لباسی پاره میشود یا حتی وقتی ظرفی میشکند، قبل از آنکه آن را دور بیندازیم، به این فکر میکنیم که با پسماند باقیمانده چه کارهایی میتوانیم بکنیم.
مثلاً وقتی وسیلهای در خانه خراب میشود، پدرم قطعات سالم آن را که ممکن است بعداً به کارمان بیاید، جدا میکند. ما بعدها برای تعمیرات سایر وسایلمان کمتر به خرید احتیاج پیدا میکنیم. وقتی لباسی پاره میشود مادرم آن را به چیز دیگری تبدیل میکند. پارگیهای کوچک روی لباسها را با دوختهای زیبا طوری تزیین میکند که لباسْ زیبایی بیشتری پیدا میکند. حتی از تکههای لباسها برای دوخت لباسهای دیگر یا پرکردن داخل کوسن استفاده میکند.
حتی کیسههایی که برای خرید از آنها بهجای کیسههای پلاستیکی استفاده میکنیم، گاهی پارچههایی است که از باقیماندهی لباسهای پارهشده یا کوچکشدهی ما کنار گذاشته است.
آقا معلم گفت: «بچهها، دوست دارم شما هم به موضوع بازآفرینی فکر کنید و اگر در منزلتان نمونهای از بازآفرینی دیدید، به کلاس بیاورید. این یکی از بهترین کارهایی است که خانوادههای خوشفکر و دوستدار محیطزیست میتوانند انجام دهند.»