رتبه‌های یک‌رقمی از هفته‌ی اخر و روز آخر خود می‌گویند

روز قبل از کنکور ساعت 7 صبح بیدار شدم و تا ساعت 10 آیات دین‌وزندگی را مرور کردم. از آن به بعد، دیگر درس نخواندم و بعدازظهر با دوستانم بیرون رفتیم.

رتبه‌های یک‌رقمی از هفته‌ی اخر و روز آخر خود می‌گویند

گفت‌وگو با:

رضا قوی، رتبه‌ی ۹ ریاضی منطقه‌ی ۳، مهندسی کامپیوتر دانشگاه تهران

علیرضا شاطری، رتبه‌ی ۱ ریاضی کشور، مهندسی کامپیوتر دانشگاه صنعتی‌شریف

امین مقراضی، رتبه‌ی ۴ ریاضی منطقه‌ی ۳، مهندسی کامپیوتر دانشگاه صنعتی‌شریف

صدرا بهروزیه، رتبه‌ی ۶ تجربی منطقه‌ی ۱،  پزشکی دانشگاه علوم‌پزشکی تهران

سروین آزادبخت، رتبه‌ی ۸ تجربی منطقه‌ی ۳، پزشکی دانشگاه علوم‌پزشکی تهران

علیرضا ایزدی، رتبه‌ی ۳ انسانی منطقه‌ی ۳، روان‌شناسی دانشگاه تهران

سجاد عباسی، رتبه‌ی 1 زبان ۱۸ تجربی منطقه‌ی ۳، پزشکی دانشگاه علوم‌پزشکی تهران


هفته‌ی آخر و روز آخر چه کارهایی انجام دادید و چه ‌حال‌وهوایی داشتید؟

رضا قوی: در آزمون‌ اول و دوم نتیجه‌ی خوبی گرفتم؛ اما در آزمون آخر، افت کردم. یک هفته قبل از کنکور بود که فکر کردم همه‌چیز تمام شده است. با خودم کلنجار رفتم و در نهایت، سعی کردم آن را فراموش کنم. هفته‌ی آخر هر روشی داشتم به کار گرفتم. از قبل، خلاصه‌نویسی‌هایی تهیه کرده بودم و آن‌ها را مرور کردم. چند برگه‌ سفید به دیوار اتاقم زده بودم و وقتی پشت میزم هنگام مطالعه به نکته‌ای پی می‌بردم، بلند می‌شدم و به سراغ برگه‌های روی دیوار می‌رفتم و نکته‌ را روی آن می‌نوشتم. روز آخر برگه‌ها را از دیوار برداشتم. ساعت خوابم کلاً ثابت بود. روز آخر وقتی بیدار شدم، کمی از خلاصه‌هایم مانده بود که آن را خواندم. برگه‌هایی را هم که از دیوار جدا کرده بودم، مرور کردم. بعدازظهر با پدرم بیرون رفتم و تفریح کردم.

رضا قوی، رتبه‌ی ۹ ریاضی منطقه‌ی ۳، مهندسی کامپیوتر دانشگاه تهران


علیرضا شاطری: در طول سال آرامش داشتم؛ اما هفته‌ی آخر، نگرانی‌ام چندبرابر شده بود. از طرفی، چون اطرافیانم از من انتظار خاصی داشتند، ترسیده بودم. با یکی از دوستانم، آقای سینا ملکیان، که سال ۹۱ رتبه‌ی برتر شده بود، صحبت کردم و وقتی فهمیدم او هم چنین احساسی داشته، آرام‌تر شدم. هفته‌ی آخر تست نزدم و فقط تورق سریع کردم. روز قبل از کنکور ساعت ۷ صبح بیدار شدم و تا ساعت ۱۰ آیات دین‌وزندگی را مرور کردم. از آن به بعد، دیگر درس نخواندم و بعدازظهر با دوستانم بیرون رفتیم.

علیرضا شاطری، رتبه‌ی ۱ ریاضی کشور، مهندسی کامپیوتر دانشگاه صنعتی‌شریف


امین مقراضی: بعد از آزمون جامع دوم که افت کردم، مادرم قوت‌قلب خوبی به من داد و توانستم دوباره روحیه‌ام را بازیابی کنم و آزمون آخر به آرامشی که می‌خواستم، رسیدم. در طول سال دین‌وزندگی را کم خوانده بودم و نقطه‌ضعفم بود. هفته‌ی آخر به‌طور ویژه روی این درس کار کردم. در کنار آن، نکته‌های عمومی‌ها و روش‌های خاص خودم در اختصاصی‌ها را مرور کردم. در دوران جمع‌بندی دفترچه‌ای از خلاصه‌نویسی‌هایم تهیه کرده بودم و آن را مرور کردم. هفته‌ی آخر آرامش خوبی داشتم؛ اما مادرم هرچه سعی کردم استرس خودش را از من پنهان کند، نتوانست. مادرم فشار زیادی را تحمل کرد و سعی می‌کردم خیال مادرم را راحت کنم. روز قبل از کنکور، صبح تا ظهر، آخرین درس‌های دین‌وزندگی را خواندم و عصر رفتم تا محل آزمون را از نزدیک ببینم. بخش‌هایی از شیمی را هم عصر همان روز مرور کرد. ساعت ۷ عصر بود که احساس خلأ به من دست داد. فکر می‌کنم این حالت برای خیلی‌ها پیش می‌آید. درس را کنار گذاشتم و به یکی از دوستانم زنگ زدم و چند ساعت با او صحبت کردم و حالم خوب شد. ساعت ۱۰:۳۰ شب خوابیدم و خواب خوبی داشتم.

امین مقراضی، رتبه‌ی ۴ ریاضی منطقه‌ی ۳، مهندسی کامپیوتر دانشگاه صنعتی‌شریف


صدرا بهروزیه: در طول هفته‌ی آخر بعضی از درس‌هایی که حفظی بود، مرور کردم؛ مثل شیمی و زیست و دین‌وزندگی. خلاصه‌نویسی‌هایی را که در دوران جمع‌بندی تهیه کرده بودم، مطالعه کردم. برای قسمت‌هایی که نیاز بود دقیق‌تر بخوانم، به‌صورت مبحثی تست زدم. آرامش خوبی در هفته‌ی آخر داشتم. روز آخر سؤالات کنکور ریاضی آمد؛ اما برای اینکه استرس نگیرم، آن‌ها را تحلیل نکردم و فقط نگاهی به سؤالات انداختم. تا ۵ بعدازظهر درس خواندم و بعد استراحت کردم.

صدرا بهروزیه، رتبه‌ی ۶ تجربی منطقه‌ی ۱،  پزشکی دانشگاه علوم‌پزشکی تهران


سروین آزادبخت: آزمون جامع آخر، نتیجه‌ی خیلی خوبی گرفتم؛ اما این نگرانی را داشتم که چه‌کار کنم که در این نقطه‌ی اوج بمانم. منابعم تمام شده بود و نمی‌دانستم در هفته‌ی آخر چه‌کار کنم. با پشتیبان‌ویژه‌ام از نگرانی‌ام گفتم و او هم از لحاظ روحی کمکم کرد. کتاب ۵۰۰ سؤال را به من معرفی کرد و من هم در طول هفته آن را کار کردم. در کنار این‌ها دین‌وزندگی را مرور کردم. آرامش خوبی داشتم. روز آخر آن‌قدر هیجان داشتم که نمی‌توانستم یک‌جا بند شوم. تا ساعت ۴ بعدازظهر درس خواندم و بعد از این‌که سؤالات ریاضی آمد، به سؤالات شیمی آن پاسخ دادم و نمره‌ام ۹۰ شد. خیالم راحت شد که امسال قرار است سؤالات شیمی آسان طرح شود. با این ذهنیت به جلسه‌ی کنکور رفتم و غافلگیر شدم. وقتی پدرم به خانه آمد با خانواده بیرون رفتیم. ساعت ۱۱ رفتم که بخوابم؛ اما ساعت‌ها خوابم نبرد. چراغ‌ها همه خاموش بود؛ اما پدر و مادرم بیدار بودند. وقتی از مادرم ساعت را پرسیدم، گفت هنوز ۱۲ نشده است. وقتی به جلسه‌ی کنکور رفتم، خواب‌آلود بودم. بعد از آزمون مادرم واقعیت را به من گفت. من شب قبل از کنکور ساعت ۳:۳۰ خوابم برده بود.

سروین آزادبخت، رتبه‌ی ۸ تجربی منطقه‌ی ۳، پزشکی دانشگاه علوم‌پزشکی تهران


علیرضا ایزدی: قبل از دوران جمع‌بندی انگیزه‌ام را از دست داده بودم و فکر می‌کردم همین‌قدر مطالعه برای رتبه‌ای که انتظارش را دارم، بس است. می‌خواستم با این تفکر، نگرانی‌ام را کم کنم. هفته‌ی آخر بیشتر تست‌ زدم و مطالعه‌‌ام خیلی کم شد. روز آخر هم اصلاً مطالعه نکردم. در آن دوره علاقه‌ام به برنامه‌نویسی زیاد شده بود و نوعی فعالیت‌ فکری بود که اضطرابم را کم می‌کرد. هفته‌ی آخر ساعت خوابم را تنظیم کردم و سعی کردم ساعت ۱۱ شب بخوابم. شب قبل از کنکور، دیر خوابم برد. نگران کنکور نبودم؛ اما خاطرات گذشته نمی‌گذاشت بخوابم. به‌هرحال صبح سرحال بودم.

علیرضا ایزدی، رتبه‌ی ۳ انسانی منطقه‌ی ۳، روان‌شناسی دانشگاه تهران


سجاد عباسی: هفته‌ی آرامی داشتم. در هفته‌ی آخر برای زیست و شیمی بیشتر وقت گذاشتم و تمام نکاتی را که در طول سال نوشته بودم، مرور کردم و خیالم راحت شد. چند آزمون هم تمرین کردم و اطمینانم بیشتر شد. تماشای مسابقات فوتبال جام‌جهانی هم برایم تفریح خوبی بود. برای دو موضوع نگران بودم. یکی این بود که ساعت خواب منظمی نداشتم. دیگر اینکه طبق تجربه‌ی برادرم می‌ترسیدم در جلسه‌ی کنکور مشکل گوارشی پیدا کنم. در هفته‌ی آخر برای این دو مشکل راه‌حل پیدا کردم و خیالم راحت شد.

سجاد عباسی، رتبه‌ی 1 زبان و  ۱۸ تجربی منطقه‌ی ۳، پزشکی دانشگاه علوم‌پزشکی تهران

رتبه‌های یک‌رقمی از هفته‌ی اخر و روز آخر خود می‌گویند


Menu