رتبه‌های یک‌رقمی هم ناامید می‌شدند (2)

نااامید نشدم؛ اما خیلی وقت‌ها خسته می‌شدم. پدر و مادرم نقش مهمی داشتند و به من روحیه می‌دادند.

رتبه‌های یک‌رقمی هم ناامید می‌شدند (2)

علیرضا مردانی، رتبه‌ی 10 ریاضی

نااامید نشدم؛ اما خیلی وقت‌ها خسته می‌شدم. پدر و مادرم نقش مهمی داشتند و به من روحیه می‌دادند و خستگی‌ام کامل برطرف می‌شد. (علیرضا 2 سال کانونی بود و در 38 آزمون برنامه‌ای کانون شرکت کرد.)

علی‌اصغر عبدی، رتبه‌ی 8 تجربی

گاهی وقت‌ها ناامید می‌شدم؛ اما قبل از هر چیز از خانواده‌ام کمک می‌گرفتم. سعی می‌کردم کارهایی بکنم که برایم لذت‌بخش بود. همیشه به کسانی فکر می‌کردم که من را برای تلاشی که می‌کردم مسخره می‌کردند. این فکرها باعث می‌شد انرژی بیشتری بگیرم. (علی‌اصغر 7 سال کانونی بود و در 116 آزمون برنامه‌ای کانون شرکت کرد.)

علی مبارکی، رتبه‌ی 7 تجربی

خیلی وقت‌ها خسته و ناامید شدم؛ اما وقتی مسیر پیش رو و هدفم را مجسم می‌کردم، سعی می‌کردم خستگی را استراحت ببینم و به درس‌خواندن ادامه بدهم. (علی 2 سال کانونی بود و در 30 آزمون برنامه‌ای کانون شرکت کرد.)


Menu