مهسا باستان‌خواه : چگونه به تراز 8100 رسیدم؟

گفتگوی زیر با مهسا باستان‌خواه در زمینه‌ای این است که چگونه توانسته به تراز 8100 برسد...

مهسا باستان‌خواه : چگونه به تراز 8100 رسیدم؟

در ترازهای بالا افزایش تراز دشوارتر است ولی غیرممکن نیست. یکی از مصداق‌های این افزایش تراز مهسا باستان‌خواه است. مهسا باستان‌خواه رتبه‌ی 7 منطقه 1 (رتبه‌ی 13 کشوری) رشته‌ی ریاضی از مشهد است که 1 سال دانش‌آموز کانون بوده. در ادامه متنی را که خود او برای شما کنکوری‌ها نوشته است را بخوانید:

اولا امیدوارم این متن برای تمام دانش‌آموزانی که در ابتدای سال احساس سردرگمی می‌کنند و در عین حال اهداف والایی را در سر می‌پرورانند مفید واقع شود. من مهسا باستان‌خواه رتبه‌ی 7 منطقه 1 و رتبه‌ی 13 کشوری در رشته‌ی ریاضی فیزیک کنکور سراسری 1394 هستم.

در ابتدای سال و در حقیقت از ابتدای تابستان چشم‌انداز یک رتبه‌ی دورقمی همیشه من را به وجد می‌آورد و در اعماق وجودم سعی کردم آن را باور کنم. هرچند در ابتدا ترازهایم به اندازه‌ی کافی عالی نبود، بسیار وقت کم می‌آوردم و نمی‌توانستم برنامه‌ی مدرسه را با آزمون‌ها هماهنگ کنم، استرس بسیار بالایی به من فشار می‌آورد و همه‌ی این شرایط موقعیتی را برایم به وجود آورد که احساس می‌کردم روز به روز از هدفم دورتر می‌شوم و دیگر هیچ امیدی برای ادامه‌ی مسیر نیست ولی به مرور و با روحیه‌دهی خانواده و پشتیبان ویژه‌ام درسا اسماعیل‌پور (رتبه‌ی 4 منطقه 3 رشته‌ی ریاضی در کنکور سراسری 93 از قائن که 2 سال دانش‌آموز کانون بودند.)، ذهنیات منفی را از سرم بیرون کردم و یکبار برای همیشه به جای خیالبافی‌های مضر باور کردم که می‌توانم!

برنامه‌ی راهبردی کانون را به دیوار زدم.

ساعت مطالعه‌ام را افزایش دادم.

مدام نقاط قوت و ضعفم را بررسی می‌کردم.

دیگر هیچ‌گاه فکر این‌که نمی‌توانم در درسی موفق باشم را به ذهنم راه ندهم.

این مسیر، مسیر سختی بود شب‌های زیادی بیدارخوابی کشیدم.

بارها مسائلی را یاد نگرفتم و از دیگران پرسیدم.

در دروس هندسه 1 و ادبیات پیشرفت بسیار سخت بود و بارها مجبور بودم تست‌ها را حل کنم تا در ذهنم نهادینه شوند و حجم مطالبی که یاد نمی‌گرفتم روز به روز کاهش یافت که این روند با کمک دبیران بهبود یافت اما در عین حال هنوز پیشرفت چندانی در ترازها مشاهده نمی‌کردم اما در عوض احساس آرامش قلبی و رضایت داشتم از این‌که خودم را در همه‌ی درس‌های عمومی و اختصاصی باور کرده ام.

 از دی‌ماه ترازهایم به شدت افزایش یافت و این افزایش تراز روحیه‌ام را روزبه روز بیش‌تر کرد. اما حتی اگر ترازهایم افزایش نمی‌یافت احساس رضایت درونی‌ام برای لذت بردن از درس خواندن و زدودن استرس‌های نابجا کافی بود. وقتی خودت می‌دانی کارت را درست انجام می‌دهی حرف دیگران و استرس معنایی ندارد. بعد از آن ترازهایم در حد معقولی ثابت ماند و دیگر در سرازیری کار قرار نگرفتم چون دیگر روش درست درس خواندن و آزمون دادن را یافته بودم و خودم را به همه و به خودم ثابت کرده بودم. موفقیت من فقط در یک باور نهفته بود:

مهم نیست پیش از این چه بوده‌ام مهم این‌است که برای آینده‌ام چه می‌خواهم و این که من می‌توانم!




 مصاحبه‌ای که با مهسا باستان خواه در این زمینه تنظیم شده است را در زیر بخوانید:

لطفا خودتان را معرفی کنید و بگویید در چه رشته‌ای چه رتبه‌ای کسب کرده‌اید؟

مهسا باستان‌خواه رتبه‌ی 7 منطقه 1 (13 کشوری) رشته‌ی ریاضی کنکور 94 هستم از مشهد.


از چه سالی به کانون آمدید؟ چه طور شد که در آزمون‌های کانون ثبت‌نام کردید؟ به خواسته‌ی خودتان ثبت‌نام کردید یا به پیشنهاد پدر و مادر یا دوستان؟

از سال چهارم. در واقع یک سال دانش‌آموز کانون بودم. برادرم که خودش کانونی بود و رتبه‌ی دورقمی منطقه 1 کسب کرد به من پیشنهاد کرد که در آزمون‌های کانون ثبت‌نام کنم و معتقد بود آزمون‌ها برای او موثر بوده است.

اول برنامه راهبردی آزمون‌های کانون را چک کردم و بعد ثبت‌نام کردم.


اولین تراز شما در آزمون‌های کانون چقدر بود و در نهایت تراز شما به چند رسید؟

اولین آزمون من در اواخر شهریورماه بود که ترازم حدود 8000 شد. اولین آزمون چون یک آزمون از مطالب پایه و آسان بود ترازم بالا شد ولی از آزمون بعد از آن بخصوص با اضافه شدن مباحث پیش ترازی حدود 7400 کسب کردم ولی به مرور توانستم ترازم را افزایش دهم و در کل میانگین ترازهایم 8100 شد.


اگر نتیجه‌ی آزمون مطابق میل شما نبود چه می‌کردید؟

روز اول خیلی ناراحت می‌شدم و حتی گریه می‌کردم و عکس‌العمل اطرافیانم بخصوص دوستانم خیلی بد بود ولی به حدی فضای خانواده‌ی ما خوب بود و دبیران عالی داشتم که این موضوع برایم نهادینه شد که دلیل نمی‌شود اگر آزمونی را بد دادم ادامه پیدا کند و هر کاهش ترازی به دلیل یک سری اشتباهات است. بعدها آن اشتباهات خیلی کارساز شد چون خیلی بررسی می‌کردم و شنبه و یکشنبه بعد از آزمون، آن آزمون را تحلیل می‌کردم و اشتباهاتم را کشف می‌کردم. این‌که چرا سوالی را اشتباه جواب داده‌ام چرا بی‌دقتی‌کرده‌ام چرا احساسی عمل کردم و زمان سوال را صرف سوالات سخت کرده‌ام همه‌ و همه‌ی موارد را بررسی می‌کردم.

وقتی به گذشته نگاه می‌کنم با خودم می‌گویم چقدر عالی بود که من یک سری اشتباه را قبل از کنکور مرتکب شدم و این اشتباهات را در کنکور تکرار نکردم. به دیوار اتاقم دلیل اشتباهاتم را می‌زدم تا دیگر آن‌ها را تکرار نکنم. خیلی سخت است که یک اشتباه را مجددا تکرار نکنید و من برای این که این کار نهادینه شود خیلی تلاش کردم. نکات را همه جا می‌نوشتم حتی دفتر اشتباهات تکنیکی متداول خودم را تهیه کردم و در آن اشتباهاتی را که غالبا مرتکب می‌شدم را می‌نوشتم و سپس بارها آن‌ها را مرور می‌کردم. مثلا من در محاسبه‌ی مساحت مثلث، در 2/1 ضرب کردن را همیشه فراموش می‌کردم.


عکس العمل دیگران در این مواقع چگونه بود؟

پیش آمد زمان‌هایی که افت ناگهانی داشتم خصوصا وقتی بی‌دقتی‌ می‌کردم، خانواده‌ام خیلی برخورد نمی‌کردند ولی دوستانم در مدرسه شدیدا واکنش منفی نشان می‌دادند و می‌گفتند خیلی ترازت کاهش پیدا کرده است و دیگر همه چیز تمام شد و موفق نمی‌شوی و خیلی انرژی منفی منتقل می‌کردند.


هیچوقت شد که ناامید شوید؟ یا غیبت کنید؟

خیلی زیاد ناامید می‌شدم ولی هیچ‌وقت غیبت نکردم.


چطور شد که حتی یک غیبت هم نداشتید؟

به برنامه‌ راهبردی به شدت پایبند بودم و برنامه راهبردی برنامه‌ی اصلی من بود و معتقد بودم اگر در آزمون شرکت کنم مجبور خواهم بود مطالب آن آزمون را برسانم ولی اگر غایب شوم کامل نمی‌خوانم و مطالب روی هم انباشته می‌شوند در نتیجه خودم را ملزم به شرکت در آزمون‌ها کرده بودم و به برنامه راهبردی آزمون‌ها اعتماد داشتم.


از عوامل زیر کدام در مورد شما هم صادق بود و کدام را در افزایش تراز موثرتر می‌دانید و چرا؟

  • رها نشدن از برنامه‌ی راهبردی:

  • خیلی مهم است و در بالا به آن اشاره کردم. به برنامه‌ راهبردی به شدت پایبند بودم و برنامه راهبردی برنامه‌ی اصلی من بود.

  • تداوم تلاش:

  • ناامید نشدم و ادامه دادم. من همواره حتی اگر نتیجه نمی‌گرفتم ادامه می‌دادم.

  • توجه به کتاب درسی:

  • این موضوع خیلی مهم است و در همه‌ی درس‌ها باید به کتاب درسی توجه ویژه کرد.

  • تاکید بر نقاط قوت پایدار:

  • کارنامه‌ای که کانون ارائه می‌داد و در آن مشخص می‌کرد درس‌هایمان چگونه هستند خیلی موثر بود. من از مطالعه‌ی دروس نقاط قوت پایدارم نمی‌کاستم بلکه بر ساعت مطالعه‌ام می‌افزودم تا به نقاط ضعفم هم بپردازم.

  • توجه به ایستگاه‌های جبرانی در پنجره‌های باز و بهره بردن از دوران طلایی نوروز به عنوان مهمترین ایستگاه جبرانی:

آخر تابستان که من تازه به کانون آمده بودم و در جریان آزمون‌ها نبودم ولی از دی‌ماه و تعطیلات عید خیلی استفاده کردم خصوصا دی‌ماه، بین امتحانات مثلا وقتی امتحان دیفرانسیل داشتیم کتاب را مرور می‌کردم و تست می‌زدم و نمره‌ام هم خوب شد. یعنی در کل قبل از امتحان‌ها مطالب را مرور می‌کردم و تراز دی‌ماه من هم خیلی خوب شد. در مورد پایه‌ها هم علی رغم این‌که در مدرسه با ما کار نمی‌شد خودم برنامه ریخته بودم و همه پایه را خواندم عید هم پیش و پایه را مرور کردم و خیلی موثر بود چون پیش 1 را در دی‌ماه خیلی خوب جمع‌بندی کردم عید مشکلی نداشتم.

ایجاد تعادل بین دروس عمومی و اختصاصی: 

اوایل به نسبت 60 به 40 (اختصاصی به عمومی) به این دروس می‌پرداختم که آذر ماه به این نتیجه رسیدم که باید زمان دروس اختصاصی را بیشتر کنم و این نسبت را به 70 به 30 یا حتی 80 به 20 رساندم و دوباره بعد از عید به حالت 60 به 40 برگشتم.

  • ایجاد تعادل بین مطالعه‌ی تستی و تشریحی:

  • تشریحی خواندنم فقط در حد کتاب درسی و جزوه‌ی دبیر بود و بقیه را تست می‌زدم.

  • کاهش اشتباهات در آزمون‌ها:

  • همان‌طور که در بالا اشاره کردم دفتر اشتباهات متداول خودم را داشتم و در آن دفتر، اشتباهات تکنیکی خودم را می‌نوشتم که در کاهش اشتباهاتم موثر بود.

  • توجه به اولویت‌های هر درس:

  • زمان به حدی داشتم که همه را بخوانم و فقط در یک آزمون یک مبحث از فیزیک را نخواندم که 6 سوال از آن در همان آزمون مطرح شد.

  • تاکید بر جمع‌بندی روزانه، هفتگی، آزمون محور، پروژه محور و در دوران جمع‌بندی:

  • برنامه‌ی راهبردی را بخش بخش می‌کردم و هر قسمت از آن را در 2 هفته‌ی بین دو آزمون می‌خواندم. هم‌چنین در دوران جمع‌بندی، جمع‌بندی خوبی داشتم.

  • تاکید بر مرور:

  • طبق مرورهای کانون پیش می‌رفتم و مرورهای کانون کافی بود.

  • تاکید بر آزمون غیرحضوری:

  • آزمون‌های غیرحضوری را خیلی دوست داشتم و روز قبل از آزمون با ایجاد شرایط شبیه‌سازی از آن استفاده می‌کردم.

  • مدیریت روز آزمون و هوش هیجانی:

  • در آن دفتر می‌نوشتم که باید چه کار کنم و حواسم به چه نکاتی باشد مثلا فقط به تست‌ها تمرکز کنم.

فرض کنیم دانش‌آموزی می‌خواهد افزایش تراز پیدا کند ما می‌گوییم ابتدا 5 نوع درس خودتان را بشناسید (نقطه قوت پایدار، نقطه قوت، ‌تلنگری، نوسانی، نیاز به توجه بیشتر) و بعد نقطه قوت پایدار خودتان را حفظ کنید و برای 2 درس که در آن ضعیف هستید هدف‌گذاری کند و آن‌ها را یک یا دو واحد افزایش چند از ده‌ بدهید. آیا شما هم این کار را انجام داده‌اید؟

بله. البته قبل از این‌که تصمیم بگیرم واقعا افزایش تراز پیدا کنم فقط روی نقاط قوت خودم کار می‌کردم بعد از این‌که تصمیم گرفتم به صورت جدی کار کنم با خودم گفتم در نقاط قوتم اصلا نباید افت کنم یا آن‌ها را از دست بدهم در کنار نقاط قوتم باید نقاط ضعفم را هم بهتر کنم و دنبال این رفتم که کدام قسمت‌ها را ضعف دارم و روی آن‌ها تمرکز کردم.

 ادبیات، هندسه پایه و مباحث ابتدایی دیفرانسیل نقاط ضعف من بودند و کارنامه‌ی 5 نوع درس که کانون به ما ارائه می‌کرد خیلی به من کمک می‌کرد و همیشه نقاط ضعفم را به خاطر داشتم و در ذهنم بود که به نقاط ضعفم هم توجه کنم. تعداد نقاط قوت من خیلی کم بود اگر هم بود نقطه قوت پایدار نبود. فیزیک و دینی نقطه قوت من بودند که به مرور به نقطه قوت پایدار تبدیل کردم و عربی نقطه قوت پایدار من بود.

چقدر طول کشید تا از تراز اولیه‌ی خودتان به ترازی بالاتر رسیدید؟

از مهرماه تا آذرماه

از آذر به بعد افزایش تراز پیدا کردم و از جائی به بعد در یک حد معقولی ثابت ماندم.

آیا برای افزایش تراز، تغییر روش داشتید؟ در واقع آیا درسی بود که در آن ضعیف باشید و بتوانید درصد آن درس را افزایش دهید؟

تغییر روش خاص نه ولی زمان بیشتری صرف کردم (زمان مطالعه‌ام را افزایش دادم.) و مثلا اگر یک کتاب تست را کار می‌کردم علاوه بر آن 3 کتاب تست دیگر را هم کار کردم.

آیا برای افزایش تراز، تغییر منابع یا استفاده از منابع جدید داشتید؟

منابع قبلی‌ام را کنار نگذاشتم ولی برای تمرین بیشتر، منابع دیگری هم به آن افزودم.

آیا برای افزایش تراز هدف‌گذاری می‌کردید؟ برای چه درس‌هایی و چه زمانی هدف‌گذاری می‌کردید؟ آیا هدف‌گذاری شما معقول و دست‌یافتنی بود؟

نه به آن ظرافتی که آقای قلم‌چی بیان می‌کند بلکه همیشه یک ترازی بین 8100 و 8200 مدنظرم بود و سعی می‌کردم به عددهایی که به این هدف برسم نزدیک شوم.

آیا نقطه‌ی قوت خودتان را از ابتدا تا انتها حفظ کردید؟ روش مطالعه‌ی شما در درسی که نقطه قوت شما بود چه بود؟ آیا روش آن را به دیگر دروس تعمیم دادید؟

تقریبا حفظ کردم. عربی نقطه قوت من بود که در کنکور هم آن را 100 درصد زدم و فیزیک که در کنکور 92 درصد زدم. در عربی روش من این‌گونه بود که به کتاب درسی خیلی خیلی توجه داشتم خیلی دقیق می‌خواندم و قواعد و ترجمه‌ها را تحلیل می‌کردم و قواعد را مشخص می‌کردم و بحث می‌کردم که چرا این‌طوری شده است تست هم خیلی خیلی زیاد حل می‌کردم و وقتی سال دوم به سوم وارد شدیم عربی سال دوم را کامل تمام کردم و حتی تست هم زدم. سال سوم هم عربی را خیلی خوب مطالعه و جمع‌بندی کردم در نتیجه در سال چهارم عربی را فقط مرور و جمع‌بندی کردم.

با توجه به این‌که ساعت مطالعه در هر درس با تراز آن درس ارتباط مستقیم دارد، آیا افزایش ساعت مطالعه داشتید؟

به طور میانگین می‌توانم بگویم اوایل 6 ساعت در روز مطالعه می‌کردم و به مرور به 8 ساعت در روز رساندم. هم‌چنین بعد از این‌که تصمیم جدی برای پیشرفت گرفتم، زمان‌هایی را که بیهوده تلف می‌کردم را حذف کردم از جمله مراجعه به اینترنت و یا زیاد صحبت کردن با دوستان. در واقع زمان‌هایی را که نه درس خواندن بود و نه استراحت و فایده‌ی زیادی نداشت را حذف کردم.

تهیه و تنظیم

ناهید منجمی

Menu