داوود اکبری: اول انتخاب می‌کنم، سپس می‌چینم!

جلسه‌ی اول: پرسید: با این رتبه کجا قبول میشم؟ کدام رشته؟ کدام دانشگاه؟

داوود اکبری: اول انتخاب می‌کنم، سپس می‌چینم!


گفت‌وگویی متداول هنگام انتخاب رشته:

 اول انتخاب می‌کنم، سپس می‌چینم!

 

 جلسه‌ی اول: 

 پرسید:  با این رتبه کجا قبول میشم؟ کدام رشته؟ کدام دانشگاه؟

 گفتم: خیلی جاها!

 بعد از کنکور این اولین لبخند جدی بود  که در چهره‌اش دیده بودم.

  باز هم پرسید: میشه رشته‌ی.... دانشگاه..... قبول بشم؟

 با چاشنی امیدوارکننده‌ای جواب دادم: شاید!

 البته او کمی مکدر شد.

  نگاهی به برگه‌های نامرتبش که پر بود از انتخاب‌های در هم و برهم انداختم و ادامه دادم:  با این همه انتخاب‌هایی که داری قطعا قبول خواهی شد.

 و او پرسید : آخه بعضی از این انتخاب‌ها رو دوست ندارم.

 گفتم: باید بیشتر فکر کنی، جستجو و مطالعه کنی، بعدش بعضی‌ها را می‌توانی حذف کنی و یا تعدادی را اضافه کنی. کارِ سختی نیست، از پدر ومادر، آشنایانِ مطلع، دوستان و معلمان می‌پرسی و من هم به انتخاب‌هایت کمک می‌کنم. بعد از چند دقیقه به لیست بلند و بالایش نگاهی انداختم و پرسیدم: 

 هر کدام از این‌ها را قبول شدی، حاضری چند سال پایش وقت بگذاری و درسش را بخوانی؟

 جواب داد: حتما، برای این انتخاب‌هایم حاضرم سختی بکشم تا به هدفم برسم.

 خوشحال بودم در جلسه اول برای انتخاب‌هایش ارزش قائل بوده و تا این حد وقت گذاشته است.

 

 جلسه‌ی دوم:

 این بار ورقه‌های پاک‌نویس شده‌اش را روی میزم گذاشت.

 پرسیدم :از میان این همه صندلی‌ها اگه مجبور باشی فقط یکی، تاکید می‌کنم فقط روی یک صندلی بنشینی، کدام را ترجیح می‌دهی؟ 

 به سرتا پای لیستش نگاهی انداخت. چندین بار در گفت و گوهایش به چند رشته و دانشگاه خاص اشاره کرده بود، سپس پرسید:

 آخه من بین این دو تا شک دارم!

 و من به عمد در تعیین الویت بین دو انتخاب، چنان درگیرش کردم تا خودش برای "انتخابِ اول" به قطع و یقین برسد. این بار برای تثبیتِ جایگاه اولین انتخابش پرسیدم:

 حالا حاضری جای این "اولین" را به سایرِ انتخاب‌هایت بدهی؟

 پاسخش این بود: نه این مهم‌ترین و برترین انتخاب من است.

 به نظر من کسی که در "انتخاب اول" موفق می‌شود قاعده‌ی چیدنِ دومی، سومی، چهارمی و ... را هم بلد شده است، کافیست در مقایسه‌ی دو کاندیدِ متوالی، به معیار و ترجیحِ فردی‌اش اتکا کند، خود به‌خود انتخاب برترش تعیین می‌شود.

 حالا، او در پایان این ملاقات، اعتماد به نفس و آرامشِ بیشتری یافته بود.

 

 جلسه‌ی سوم:

 او همه‌ی انتخاب‌هایش را در یک برگه، مرتب با کد رشته‌های‌شان  نوشته بود بدون حتی یک قلم خوردگی!

 با لحنی تردید‌آمیز از آخرین انتخاب‌هایش پرسیدم:

 آیا وقتی پذیرفته شدی در این رشته‌ها ادامه خواهی داد؟

 با قطعیت گفت: آره، حتما.

 خواستم بعضی از انتخاب‌هایش را جا به‌جا کنم ولی حاضر نشد.

 او بعد از ساعت‌ها مطالعه و تمرکز بر انتخاب رشته‌اش، از ردیف یک تا ردیف آخرِ انتخاب‌هایش را حفظ شده بود و این نشانه خوبی بود برای او که تا چند هفته دیگر قرار است دوران دانشجویی‌اش را آغاز کند.

Menu