گفتوگو با سه رتبهی برتر کنکور 97 از قائن:
سجاد عباسی، رتبهی 18 تجربی منطقهی 3، رتبهی 1 زبان منطقهی 3، دانشجوی پزشکی دانشگاه علومپزشکی تهران
امین مقراضی، رتبهی 4 ریاضی منطقهی 3، رتبهی 8 زبان منطقهی 3، دانشجوی مهندسی کامپیوتر دانشگاه صنعتیشریف
سیدمجتبی ترابی، رتبهی 5 ریاضی منطقهی 3، دانشجوی برق دانشگاه صنعتی شریف
مشکلمان را در گفتوگوهای دوستانه حل میکردیم
لطفاً ابتدا خودتان را معرفی کنید.
سجاد: من سجاد عباسی، رتبهی 18 تجربی منطقهی 3 و رتبهی 1 زبان منطقه از شهر قائن هستم. الان دانشجوی پزشکی دانشگاه علومپزشکی تهران هستم. من دوم و چهارم دبیرستان در آزمونهای کانون شرکت کردم.
امین: من امین مقراضی، رتبهی 4 ریاضی منطقهی 3 و رتبهی 8 زبان منطقهی 3 از شهر قائن هستم و در رشتهی مهندسی کامپیوتر دانشگاه صنعتیشریف درس میخوانم. از اول دبیرستان تا چهارم دبیرستان در آزمونهای کانون شرکت کردم.
سیدمجتبی: من سیدمجتبی ترابی، رتبهی 5 ریاضی منطقهی 3 از قائن هستم. رشتهی برق دانشگاه صنعتیشریف را انتخاب کردم. اول و دوم و چهارم دبیرستان عضو کانون بودم.
شما هر سه از شهر قائن هستید. کمی از شهر خود بگویید. در چه مدرسهای درس خواندید؟
سجاد: شهر قائن کوچک است و باعث میشود دوستیها بیشتر باشد. من و امین و مجتبی از دبستان با هم دوست بودیم. بعدها با رضا قوی، رتبهی 9 ریاضی منطقهی 3 آشنا شدیم. رضا الان دانشجوی کامپیوتر دانشگاه تهران است. سه سال اول دبستان به مدرسهی معین رفتم و چهارم و پنجم دبستان در مدرسهی غیرانتفاعی مصباح درس خواندم. در مقطع راهنمایی به مدرسهی تیزهوشان رفتم و دبیرستان هم درس مدرسهی شهیدبهشتی تحصیل کردم. قبل از اینکه کنکور برایم مهم شود، به المپیاد اهمیت میدادم. در لیک پایا هم شرکت کردم. ما چهار نفر در تمام این مسابقات با هم بودیم. سه بار در لیگ پایا به مرحلهی کشوری راه پیدا کردیم. از این سه بار، دو بار در رشتهی ریاضی و یک بار در مسابقهی زیست شرکت کردیم.
امین: در ادامهی حرفهای سجاد باید بگویم بعد از این مسابقات تصمیم گرفتیم در المپیاد شرکت کنیم. تا قبل از ما در شهر قائن زیاد پررنگ و مهم نبود. وقتی در مسابقات پایا شرکت کردیم و به مراحل بالاتر راه پیدا کردیم، آشنایی بیشتری با سؤالات خلاقانهی المپیاد داشتیم. اوایل تمایلی به شرکت در المپیاد نداشتم و کمی میترسیدم؛ اما وقتی با اصرار سجاد و مجتبی، من هم شرکت کردم. اول دبیرستان نتیجهای نگرفتیم؛ اما دوم دبیرستان وقت بیشتری گذاشتیم. در رشتههای متفاوت با هم شرکت کردیم. من در رشتهی ریاضی شرکت کردم و مجتبی در رشتهی شیمی و سجاد در المپیاد زیست شرکت کردند. رضا هم در کلاس ما بود؛ اما به سمت المپیاد نرفت. صمیمیت ما با رضا تقریباً از سوم دبیرستان شکل گرفت.
سیدمجتبی: همانطور که بچهها گفتند، سال دوم و سوم دبیرستان تمرکزم روی المپیاد بود و برای کنکور نمیخواندیم. هرچند مدال نقره کسب کردم، مجبور بودم در کنکور شرکت کنم. از تابستان قبل از چهارم دبیرستان درسخواندن برای کنکور را شروع کردیم. فضای مدرسه به ما کمک میکرد که بهتر درس بخوانیم و برنامهریزی خوبی داشته باشیم؛ اما در کنکور، نقش اصلی را خود دانشآموز دارد.
از خانوادهی خود هم بگویید. آیا دوستی دیرینهی شما منجر به ارتباط خانوادههایتان هم شد؟
سیدمجتبی: مادرم معلم خط است و پدرم شغل آزاد دارد. برادری دارم که یک سال از من بزرگتر است و با رتبهی 113 در رشتهی مهندسی شیمی دانشگاه صنعتیشریف قبول شد. خانوادهام، بهخصوص مادرم، نقش مهمی در موفقیت من داشتند. کنکور برای مادرم خیلی مهم بود و میدیدم که گاهی بیش از من تلاش میکنم که شرایط درسخواندن را برایم فراهم کند. وقتی حواسم پرت میشد مراقبم بود. حتی وقتی در المپیاد شرکت میکردم به من یادآوری میکرد که تعادل را بین درسهای المپیاد و مدرسه برقرار کنم تا از کنکور عقب نمانم.
سجاد: پدر و مادرم هر دو کارشناسیارشد روانشناسی دارند. مادرم مربی پرورشی و پدرم دبیر عربی است. بهنظر من خانواده تأثیر زیادی دارد و فرد بهتنهایی هرگز نمیتواند این مسیر را بهخوبی به پایان برساند. پدرم بعد از آزمونها کارنامهام را با کارنامههای قبلی مقایسه میکرد و نکاتی را متذکر میشد که برایم جالب بود. مادرم در ساعتهای استراحت بین مطالعه با هم صحبت میکرد و این گفتوگوها به آرامش ذهنی و دورشدن از تنشها کمک میکرد. برادرم در کنکور 95 شرکت کرد و با رتبهی 11 منطقه، الان دانشجوی کامپیوتر دانشگاه تهران است. خیلیوقتها با او صحبت میکردم و از روشها مطالعه از او میپرسیدم. در تابستان با من ریاضی کار کرد و باعث شد در طول سال چهارم دبیرستان فقط تست کار کنم و نیازی به خواندن درسنامه نداشته باشم. من و دوستانم اطلاع نداشتیم که باید از سالهای پایه به کنکور اهمیت بدهیم. هرچند دوم دبیرستان در آزمونهای کانون شرکت میکردم، دغدغهی کنکور را نداشتم. سوم دبیرستان بهطور جدی برای المپیاد تلاش کردم و دیگر در آزمونهای کانون شرکت نکردم. با اختلاف خیلی کمی نتوانستم وارد مرحلهی دوم شوم و روحیهام ضربه خورد. در اوایل شهریور قبل از چهارم دبیرستان توانستم روحیهام را بهتر کنم و برای کنکور بخوانم. اگر کمک خانوادهام نبود هیچوقت این اتفاق نمیافتاد. برای اینکه روحیهام تقویت شود در همان تابستان مسافرتهای زیادی رفتیم. امین در آن زمان وضعیت بهتری داشت و با حرفزدن به من روحیه میداد.
امین: پدرم کارمند ادارهی ثبتاسناد و مادرم خانهدار است. یک برادر بزرگتر دارم. در کنکور 92 در رشتهی مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی اصفهان قبول شد. الان هم در همان دانشگاه در مقطع کارشناسیارشد مشغول به تحصیل است. هر کدام از ما برادری داشتیم که قبل از ما مسیر کنکور را رفته بود و موفق شده بود. تجربهی برادرم کمک کرد که سال سوم دبیرستان با مسیر کنکور و سختیهای آن آشنا شده بودم. تقریباً میدانستم چه بازههایی از سال کنکور مهم است و بازدهی را زیاد میکند. برادرم انتظار نتیجهی بهتری از خودش داشت و بعد از کنکور او متوجه شدم باید به چه چیزهایی توجه داشته باشم. خانواده در سال کنکور تأثیر چندبرابر دارند. من به مادرم وابسته بودم و ارتباط روحی نزدیکی با او داشتم. این ارتباط عاطفی خیلی به من کمک کرد و از تفریحات خود کم کرده بود تا در خانه در کنار من باشد. در طول سال کنکور در خانه درس خواندم و مادرم محیط مطالعه را بهخوبی برایم فراهم کرده بود. وقتی در آزمونی افت میکردم با مادرم در میان میگذاشتم و دیدگاهی که به من میداد کمکم میکرد. در آزمونهای جامع خرداد در دو آزمون ترازم نزدیک به هم شد. وقتی نمرهها و ترازم را به پدر و مادرم گفتم و متوجه شدند که ناراحت هستم، پدرم میدانست که نسبت به تراز قبلی پیشرفت کردهام و همینکه فهمیدم پدرم ترازم را میداند و برایش مهم بوده است، روحیه گرفتم.
آیا اتفاق افتاده بود که مشکلی داشته باشید که با گفتوگوهای دوستانه برطرف شده باشد؟
سیدمجتبی: خانوادههایمان با هم ارتباط داشتند و خودمان هم با هم گفتوگو داشتیم و وقتی دربارهی مسائل سال کنکور با هم صحبت میکردیم روحیه میگرفتیم. زمانهایی پیش میآمد که خسته میشدم و بچهها به من کمک میکردند.
سجاد: در هفتههای آخر مانده به کنکور، من و امین در مورد کارهایی که تا آن زمان انجام داده بودیم خیلی با هم صحبت میکردیم. بعد از آخرین آزمون خردادماه باز هم دربارهی ترازها و کارهایی که در آن هفتهی آخر باید انجام میدادیم حرف زدیم. شب کنکور و صبح کنکور هم با هم در ارتباط بودیم و از هم روحیه میگرفتیم. یادم میآید به من پیامک داد و گفت: «سعی کن از این آزمون لذت ببری و به فکر حاشیههای کنکور نباشی.»
امین: من زودتر از بچهها کنکور دادم و احساس آرامش بیشتری داشتم. ساعت 11 شب به او پیامک دادم و سعی کردم از لحنی استفاده کنم که او را نگران نکند. به او گفتم در جلسهی کنکور به نتیجه فکر نکند. من در پاسخ به عمومیها این اشتباه را کردم و بعد با خودم قرار گذاشتم که در اختصاصیها به نتیجه فکر نکنم و این کار نتیجهام را رقم زد.
روزهای آزمون، بهویژه عصر جمعه، فرصت خوبی برای گفتوگو و تحلیل آزمون است. شما چقدر به تحلیل آزمون اهمیت میدادید؟
سیدمجتبی: بعدازظهر روزهای جمعه اول استراحت میکردم و بعد نوبت به تحلیل آزمون میرسید. گاهی تحلیل آزمون خیلی طولانی میشد و تا شب هم طول میکشید. در اختصاصیها سؤالاتی را که نتوانسته بودم حل کنم، دوباره حل میکردم.
امین: از تابستان برنامهام برای تحلیل آزمون مشخص بود. گاهی تحلیل آزمون من تا شنبه طول میکشید تا کامل باشد. چون اختصاصیها را بیشتر از عمومیها دوست داشتم بعدازظهر جمعه تحلیل اختصاصیها را انجام میدادم و تحلیل عمومیها گاهی به شنبه موکول میشد. اگر اشتباهی در سؤالات داشتم اغلب دلیل بیدقتی داشت. چون المپیاد ریاضی شرکت کرده بودم انتظار زیادی از خودم داشتم و نمیتوانستم خودم را راضی کنم که در آزمون به سؤالی پاسخ ندهم. اواخر سال به این نتیجه رسیده بودم که درسها باید به تعادل برسند. بنابراین در ریاضی سعی میکردم یا زودتر به جواب برسم یا از بعضی سؤالها دست بکشم. تغییر اصلی من بین آزمونهای جامع کانون بود. بین دو آزمون اول خرداد، سه هفته فاصله بود. با سجاد تصمیم گرفتیم با استفاده از کتابهای کمکدرسی ریاضی، سؤالات ریاضی را با زمانبندی کنکور پاسخ دهیم. شرایط کمی سخت بود؛ چون باید بین آزمون کتابها را عوض میکردم. در این سه هفته این کار را انجام دادم و در آزمون آخر جامع و نیز کنکور بهترین نمرهام را در ریاضی کسب کردم. در هر دو آزمون، هیچ پاسخ غلطی نداشتم و فقط 5 سؤال را بدون پاسخ گذاشتم.
سجاد: یکی از مهمترین کارهایی که باید در دوران کنکور انجام داد، تحلیل آزمون است. یکی از اهداف آزمون، شناخت عملکرد خودمان است و این کار با تحلیل آزمون محقق میشود. تا وقتی از خودمان شناخت پیدا نکنیم نمیدانیم در چه مواردی باید تغییر ایجاد کنیم. از امین یاد گرفتم که بعد از آزمون هر سؤالی را غلط جواب داده بودم یا جواب نداده بودم، دوباره حل کنم. وقتی سؤال را دوباره میدیدم اغلب میتوانستم حل کنم. علت اشتباه من خیلی وقتها نداشتن تمرکز در سؤالات آخر بود و چون میخواستم سریعتر به درسهای دیگر برگردم ذهنم متمرکز نبود. مخصوصاً در ریاضی چون میخواستم زودتر به زیست برسم در گزینهها بیدقتی داشتم. این بیدقتیها را مینوشتم. برگههایی داشتم که نکاتی را در آنها نوشته بودم که به آنها میگفتم قوانین طلایی. ماه آخر مانده به کنکور قوانین طلایی مربوط به هر درس را یادآوری میکردم. واقعاً اگر این کار را نمیکردم همان اشتباهات دوباره تکرار میشد. جالب است که هر اشتباهی که در آزمونهای خانه داشتم و اهمیتی به آن نمیدادم، در جلسهی آزمون هم همان اشتباه را تکرار میکردم.
دوران عید چه کار کردید و نسبت به نیمسال اول چه تغییراتی داشتید؟
سجاد: در نیمسال اول با مدرسه هماهنگ کرده بودیم که بعضی روزها به مدرسه نرویم؛ اما حالوهوای عید جور دیگری بود و کار را سخت میکرد. قبل از عید برای دو آزمون جامع عید برنامهریزی کردم. یک روز به دیدن مادربزرگم رفتم و بقیهی روزها هم سعی کردم برنامهریزیام را انجام دهم. سال سوم دبیرستان وقتی مشغول خواندن برای المپیاد بودم وقتی به عید رسیدم سست شدم و ضربهاش را هم خوردم. سال چهارم میدانستم که عید را باید جدی بگیرم و کار را با همان قوت ادامه دهم. نیمسال اول خیلی راضیکننده نبود و تصمیم گرفتم از اسفند به بعد فقط برای کنکور بخوانم. بنابراین در همهی روزها تمرکزم روی درس بود. فقط دو روز از عید کمی استراحت کردم. نتیجهام پیشرفت خوبی داشت و به خودباوری بیشتری رسیدم و انگیزه گرفتم.
امین: من درسخواندن را از اوایل تابستان شروع کرده بودم و برای مباحث پایه مشکلی نداشتم و در عید دغدغهام مباحث نیمسال اول بود. قبل از عید جزوهی هوشمند به دستم رسید و نقاط ضعفم را میشناختم. بهخاطر اعتماد کاذبی که در مباحث پایه به خودم داشتم در آزمون اول افت کردم. من چند روز اول عید را از دست دادم و تمرکز حواس نداشتم و باعث شد در آزمون اول نتیجهی خوبی نگیرم. بهنظرم خوب شد که افت کردم و از تجربهی این آزمون برای بعدی استفاده کردم. چون تجربهی آزمونهای جامع را نداشتم در تمام درسها سعی میکردم کلیت مطالب را بخوانم و مطالعهام جنبهی جمعبندی نداشت. در آزمون دوم از این تجربه استفاده کردم و با اینکه وقت کمتری داشتم با استفاده از تست و مجموعهسؤال، مطالب را جمعبندی کردم و آزمون 17 فروردین یکی از بهترین نتایجم در سال کنکور شد: رتبهی 6 کشور. احساس خیلی خوبی پیدا کردم و تا اوایل اردیبهشت ادامه داشت. از اواسط اردیبهشت تا اواسط خرداد که بازهی خیلی مهمی است افت داشتم و اصلاً از خودم راضی نبودم.
سیدمجتبی: اسفندماه برای مباحثی که از نیمسال اول عقب مانده بودم برنامهریزی کردم و در عید هم تمرکزم روی جمعبندی مباحث بود.
پس از عید تا دوران جمعبندی چگونه گذشت؟
سجاد: من در نیمسال اول خوب درس نخواندم و تا اسفند به هدفهایی که داشتم نرسیدم. اواخر بهمن با خودم قرار گذاشتم که جدیتر درس بخوانم. من میدانستم که فقط چهار ماه فرصت دارم. وقتی در اسفند خوب درس خواندم و نتیجهی خوبی در آزمونهای عید گرفتم، انگیزهام برای بعد از عید بیشتر شد. من در مباحث پایه مشکل داشتم و سعی کردم در فروردین علاوه بر برنامهی کانون، مباحث پایه را هم جمعبندی کنم. میانهی اردیبهشت بود که آزمونهای مجموعهای را شروع کردم تا نشستنهای طولانیمدت و فضای کنکور را تمرین کنم. بعد از عید احساس خوبی داشتم و از کارم راضی بودم.
امین: من تقریباً مشکلی نداشتم تا اینکه بعد از آزمونهای عید بیهدف شده بودم و هیجان کنکور برایم کم شده بود و بیمیل درس میخواندم. آخرین آزمون برنامهای کانون و دو آزمون جامع خردادماه افت داشتم و روحیهام ضعیف شد. الان که به آن فکر میکنم ضربهی دوستداشتنیای بود و باعث شد در سه هفتهی باقیمانده جبران کنم. در این سه هفته توانستم ریاضی و فیزیک را به وضعیت مطلوب خودشان برگردانم. برای این کار، آزمونهای مبحثی و موضوعی کار کردم و وقت ویژهای برای این دو درس صرف کردم و نتیجهی آن را هم گرفتم.
سیدمجتبی: بعد از عید من تقریباً روند قبلی را ادامه دادم. گاهی سست میشدم؛ اما دوباره انگیزهام را برای آزمون بعدی زیاد میکردم.
توانایی فراشناخت نقش مهمی در پیشرفت و موفقیت درسهای مختلف دارد. شما چقدر فراشناخت داشتید؟
سیدمجتبی: من روشهای مختلفی را برای درسخواندن امتحان کردم. درواقع هر وقت احساس میکردم روشم اشتباه است بیمعطلی آن را عوض میکردم. وقتی درس میخواندم و نتیجه نمیگرفتم آن را عوض میکردم. در هر درسی مشکل داشتم آن را بیشتر میخواندم. مثلاً به درس عربی علاقهای نداشتم و از مقطع راهنمایی در این درس مشکل داشتم. من پذیرفته بودم که هم به این درس علاقه ندارم و هم ضعف دارم. از طرفی برای نتیجهی کنکور به این درس نیاز داشتم. بنابراین به خودم تلقین میکردم که آن را دوست داشته باشم تا بتوانم برایش وقت بگذارم. درنهایت نمرهی عربیام از بقیهی عمومیها بهتر شد. محبوبترین درس من فیزیک بود که در کنکور نمرهام 95 شد. در این درس هم پایهام قوی بود و هم باعلاقه درس میخواندم. با اینکه در المپیاد شیمی شرکت کردم قصد نداشتم در کنکور آن را 100درصد جواب دهم و نمرهام 86 شد. ریاضی هم 71 شدم.
سجاد: چون در المپیاد زیست شرکت کرده بودم نگاهم فراتر از کتاب درسی زیست بود. مباحث را حفظ نمیکردم و علت خیلی از تأکیدهای کتاب درسی را میدانستم. البته از کنکور زیست اطلاعی نداشتم و از تابستان کمکم با کنکور آشنا شدم. بهنظرم مهمترین ابزاری که باعث میشود فرد به فراشناخت برسد آزموندادن است. آزموندادن انگیزهی دانشآموز را تا پایان مسیر حفظ میکند و با تحلیل آزمون خیلی چیزها مشخص میشود. من فراشناخت را با تحلیل آزمون به دست آوردم. به جایی رسیده بود که وقتی سؤال را میدیدم همان اول متوجه میشدم که آن را همان موقع جواب بدهم یا برای دور دوم بگذارم یا اصلاً برایش وقت نگذارم. برای زیست سؤالات را به این سه دسته تقسیم کرده بودم و در جلسهی آزمون تکلیفم کاملاً روشن بود. در درس ریاضی چون هم علاقه دارم و هم پایهی خوبی دارم، فراشناخت بهتری داشتم. فقط سعی میکردم با تستزنی نواقص را رفع کنم. با تحلیل آزمون نقاط ضعفم را پیدا کرده بودم و میدانستم بیدقتیام در فهم سؤال زیاد است. آنقدر تحلیل کرده بودم که دامهای سؤال را هم شناخته بودم و میدانستم در چه جاهایی در دام میافتم. در عمومیها هم ادبیات برایم چالشبرانگیز بود. این درس را دوست داشتم؛ اما زیاد نمیخواندم. بههرحال وقتی برای این درس برنامهریزی کردم، یک ماه بعد نتیجهی خوبی گرفتم. نتیجهام در کنکور به این صورت بود که در عمومیها بهترتیب در ادبیات 84، عربی 89، دینوزندگی 48، زبان 89 و در اختصاصیها در ریاضی 85، فیزیک 91، زیست 86 و شیمی 70 شدم.
امین: بزرگترین تغییری که در روش مطالعهام ایجاد کردم در درس شیمی بود. من هیچ وقت این درس را دوست نداشتم و نمیتوانستم خوب بخوانم. این مشکل را تا سوم دبیرستان داشتم. در تابستان که کنکور برایم جدی شد، یک سال وقت داشتم که روشم را برای این درس تغییر دهم. قبلاً برای این درس، ابتدا درسنامهی کتاب کمکآموزشی را میخواندم و بعد تست کار میکردم و نزدیک به آزمون کتاب درسیام را بیدقت میخواندم و نتیجهام خوب نمیشد یا اگر خوب میشد میدانستم اتفاقی بوده است. از تابستان روشم را تغییر دادم. هفتهی اول بین آزمونها کتاب درسی را دقیق مطالعه میکردم و به نکات آن توجه میکردم. بعد از خواندن کتاب درسی، از کتاب کمکآموزشی برای یادگیری نکاتی که در کتاب درسی به آنها نرسیده بودم استفاده میکردم و مکمل کتاب درسی بود. بعد تست میزدم. اوایل سال تحصیلی شیمی هم جزء نقاط قوتم شده بود و در سطح ریاضی و فیزیکم بود. حتی در یک آزمون نمرهام از ریاضی و فیزیک که درسهای مورد علاقهام بودند بیشتر شد. در کنکور نتوانستم نتیجهی دلخواهم را بگیرم. در آزمونها نمرهام بیش از 90 بود. در کنکور چون ریاضی و فیزیک سخت بود نتوانستم برای شیمی وقت ذخیره کنم و نمرهام 71 شد. نمرهام در ریاضی 90 و در فیزیک 88 شد. دربارهی عمومیها باید بگویم تا عید زیاد جدی نمیخواندم و بیشتر هفتهی دوم برایشان وقت میگذاشتم. از عید به بعد تغییرات زیادی در عمومیها ایجاد کردم. زبان و عربی نقطهی قوتم بود. برای ادبیات و دینوزندگی چالش داشتم و روشهایم را تغییر دادم. در کنکور ریاضی نتیجهی عمومیهایم یکی از بدترین نتایجم بود؛ اما در کنکور زبان دقیقاً به چیزی که انتظارش را داشتم رسیدم. نمرهی عمومیهایم در کنکور ریاضی و زبان بهترتیب در ادبیات 64 و 85، در عربی 78 و 84 و در زبان 60 و 96 شد. دینوزندگی نیز در هر دو 70 شدم. واقعاً هنوز هم نمیدانم دلیل این همه اختلاف چیست.
بهنظر شما، بنیاد علمی آموزشی قلمچی، چه نقشی در موفقیت دانشآموزان شهرهای کمبرخوردار دارد؟
سیدمجتبی: وجود چنین امکاناتی در شهرهای کوچک و دورافتاده باعث میشود عدالت آموزشی بیشتر شود. به بچهها کمک میکند که سطح خود را در کشور بشناسند. اگر کانون نبود احتمالاً با کنکور در همان جلسهی کنکور آشنا میشدیم که دیگر خیلی دیر بود. من در کانون تجربهی آزموندادن پیدا کردم.
امین: آزمونهای کانون وضعیت عدالت آموزشی را خیلی بهبود بخشیده است. من بیدلیل به کانون نیامدم و آزمونهای کانون در مقایسه با مؤسسات دیگر، برای من مفیدتر بود. من دوست داشتم در سال کنکور چالشهای جدید داشته باشم و آزمونهای کانون این ویژگی را داشت.
سجاد: کانون کار بزرگی انجام داده است. کسی که بورسیهی کانون میشود خودش را ملزم به تلاش میکند و انگیزه و مشوقی است برای کسانی که توان تلاش دارند اما شرایط مهیا نیست. سؤالات را هم افرادی طراحی میکنند که استادان شناختهشده هستند. گاهی سؤالاتی طراحی میشوند که دانشآموز را غافلگیر میکند. بهنظر من همین ویژگی نیز برای جلسهی کنکور مفید است تا اگر سؤالی خارج از عرف طرح شد غافلگیر نشویم. ویژگی مهم دیگر آن جامعهی آماری بالاست.