در نیمسال دوم روش من درگیر شدن بیشتر با تستها بود
رضا قوی در یک نگاه
شهر: قائن (خراسان جنوبی)
مدرسه: شهیدبهشتی
سالهای حضور در کانون: 2 سال، سوم و چهارم دبیرستان
رتبهی قبولی: رتبهی 9 ریاضی منطقهی 3
رشتهی قبولی: مهندسی کامپیوتر دانشگاه تهران
شغل پدر: کارگر شهرداری
شغل مادر: خانهدار
لطفاً خودت را معرفی کن.
من رضا قوی، رتبهی 9 ریاضی منطقهی 3 از قائن هستم و در رشتهی مهندسی کامپیوتر دانشگاه تهران درس میخوانم.
از خانواده و محل زندگیات برایمان بگو.
پدرم کارگر شهرداری است. صبح زود سرکار میرود و برخی شبها هم خیلی دیر برمیگردد. مادرم خانهدار است. یک برادر بزرگتر دارم که دانشجوی برق دانشگاه فردوسی مشهد است. خواهرم چهارم دبستان است. شهر قائن جزء مناطق سه و از مناطق کمبرخودار است. بزرگترین کاری که والدین برای فرزندان انجام میدهند حمایت عاطفی آنهاست. شاید برخی پدرها و مادرها در شهر قائن نتوانند از نظر شرایط اقتصادی فرزندان خود را تأمین کنند اما تحصیل و پیشرفت برای همهی خانوادهها مهم است و از هیچ تلاشی دریغ نمیکنند. من هر کاری خواستم انجام دادند و منتی بر من نذاشتند. من تا اول دبستان در روستایی به فاصلهی 11 کیلومتر تا قائن زندگی میکردم. برای اول دبستان به شهر قائن رفتیم. دوم راهنمایی به مدرسهی تیزهوشان رفتم و تا چهارم دبیرستان در مدرسهی شهیدبهشتی قائن درس خواندم. من فرزند دوم خانواده هستم. من مدرسهی خیلی خوبی داشتم و بین دوستان، فضای رقابت سالم و دوستانه برقرار بود و کسی بد کسی را نمیخواست. امین مقراضی، رتبهی 4 منطقهی 3 و سیدمجتبی ترابی، رتبهی 5 منطقهی 3 از کلاس ریاضی و از کلاس تجربی سجاد عباسی، رتبهی 18 تجربی و 5 زبان کشور و علیاصغر موحد، رتبهی 23 انسانی شدند. مدرسهی شهیدبهشتی در همان سال 94 که اولین داوطلبان کنکور را داشت تا به امروز، رتبههای خوبی در کنکور داشته است.
چرا رشتهی ریاضی را انتخاب کردی؟ گرایش شهرهای کمبرخوردار به این رشته اغلب کم است.
خانوادهام هیچ مخالفتی با انتخابم نداشتند. به سمت علاقهام که ریاضی است رفتم. بین رشتهی برق و کامپیوتر به این نتیجه رسیدم که رشتهی برق دیربازده است اما رشتهی کامپیوتر از همین الان نتیجهی آن را میبینم. به طور مثال الان هر برنامهای که مینویسم و اشتباه میشود انگیزهام برای پیدا کردن دلیل اشتباه مرا به ادامه دادن ترغیب میکند. من در سالهای پایه هم به برنامهنویسی علاقه داشتم. خیلی قابل انعطاف است و هر وقت بخواهم میتوانم ایدهام را تغییر دهم و بهزودی میتوانم ایدهام را به واقعیت تبدیل کنم.
گشتن، یافتن و ترغیب شدن و ادامه دادن از ویژگیهای شخصیتی توست.
بله؛ ویژگی مهم آزمونهای کانون بازخوردهای بهموقع آن بود. دوهفتهای بودن آزمونها باعث میشد زودتر به اشتباهاتم پی ببرم و آنها را اصلاح کنم. من واقعاً از اشتباهاتم خوشحال میشدم. من دوست دارم بیشتر کار کنم و با اشتباه کردن یاد بگیرم و به نتیجه برسم؛ اما برادرم برخلاف من خیلی فکر میکند و بعد دست به کار میشود.
چه شد که عضو کانون شدی؟
برادرم قبل از من بورسیهی کانون بود. وقتی سوم دبیرستان خواستم بورسیهی کانون شوم پذیرفته نشدم. به هر حال ثبت نام کردم و خودم را از تراز 5900 به 8000 رساندم. سال چهارم دوباره تقاضای بورسیه دادم و این بار موافقت کردند.
کانون در این پیشرفت چه کمکی به تو کرد؟
وقتی اولین آزمون 5900 شدم تعجب نکردم. آزمون بعد کاری کردم که ترازم شد 6000 و فهمیدم امکان پیشرفت وجود دارد. دوباره روش جدیدی را انتخاب کردم و پیشرفتم بیشتر شد و امیدوارتر شدم. وقتی زمین میخوردم میفهمیدم جایی اشتباه کردهام و آن را اصلاح میکردم. من برای هر آزمون یک روش خاصی را امتحان میکردم و وقتی کارنامه را دریافت میکردم موفقیت یا عدم موفقیت آن روش را بررسی میکردم. بعد از آزمون و خطا درنهایت به این نتیجه رسیدم که بهترین روش این است که وقتی صورت سؤال را میخوانم، اگر میتوانم جواب بدهم سریع جواب بدهم و اگر نمیتوانم وقت هدر ندهم و بگذارم برای پایان آزمون. وقتی به سؤالات برمیگشتم اگر ایدهی سؤال به یادم آمده بود آن را جواب میدادم. در غیر این صورت حتی گزینهها را هم نمیخواندم. در کنکور هم همین کار را کردم.
وقتی بار اول متوجه میشدی نزدههایت زیاد شده است نگران نمیشدی؟
اوایل که این روش را شروع کردم حدود 90 سؤال را بار اول جواب نمیدادم و نگرانم میکرد و تصور میکردم که دانشم کم است و نخواندهام. اما بعدها متوجه شدم گاهی آزمونها سخت است و وقتی با سؤالات سخت آشنا شدم دیگر نگران نمیشدم و بهراحتی آن را کنار میگذاشتم. قبول کرده بودم که بعضی سؤالات را نمیتوانم حل کنم و بعضی از سؤالات هم در جلسهی آزمون ایدهاش به ذهنم نمیرسد. بعد از آزمون آن را حل میکردم و نقصهایم را پیدا میکردم.
در درسهای اختصاصی با کدام درس چالش داشتی؟
فیزیک و شیمی برایم خیلی شیرین بود. در بعضی از بخشهای ریاضی مثل گسسته مشکل داشتم. نیمسال اول نتیجهمحور میخواندم اما نیمسال دوم روشم را کاملاً عوض کردم. با خودم تعیین کردم که تستهای کمتری کار کنم اما به جای آن، یادگیریام را کاملتر کنم. مثلاً اگر سؤالی از یک روش حل میشد من سعی میکردم از روشهای دیگر هم آن را حل کنم تا کاملاً تثبیت شود. مثلاً نیمسال اول وقتی میخواستم سؤال حد را حل کنم کمی که جلو میرفتم و به جواب نمیرسیدم به پاسخنامه رجوع میکردم و فکر میکردم یاد گرفتهام. نیمسال دوم روشهای مختلف را امتحان میکردم و هرچند وقت بیشتری از من میگرفت اما بهمرور نتایجم خوب شد. نیمسال اول نمرهام در ریاضی 50 بود و نیمسال دوم آن را به 80 رساندم.
تعداد اشتباهاتت در آزمونها زیاد بود؟
اوایل زیاد بود و طمع جواب دادن به همهی سؤالات را داشتم. بعد از مدتی تصمیم گرفتم هر چهقدر بلد هستم جواب بدهم و متوجه شدم این روش بهتر نتیجه میدهد. اشتباهاتم به 10 تا رسیده بود.
بعد از آزمون چه کاری برای اشتباهات آزمون میکردی؟
اشتباهاتم را تقسیم میکردم. بعضی از اشتباهاتم به دلیل درک نادرست از سؤال بود. این سؤالات را دوباره حل میکردم و پاسخ آن را بررسی میکردم. بعضی از اشتباهاتم از سر بیدقتی بود. اینها را یادداشت میکردم و جلوی چشم میگذاشتم تا این اشتباهات از ذهنم پاک شود.
سؤالاتی را که جواب نمیدادی چه کار میکردی؟
تحلیل آزمون همان بعدازظهر جمعه تمام میشد اما این سؤالات را همیشه در ذهنم داشتم. دفترچهی آزمون همیشه کنار دستم بود و وقتی به مبحثی میرسیدم که به این سؤالات مربوط میشد آن سؤال را پیدا میکردم و دوباره آن را حل میکردم تا سبک سؤال به یادم بماند.
وقتی تحلیل آزمون تمام میشد برای دو هفتهی بعد چگونه برنامهریزی میکردی؟
هفتهی اول بیشتر اختصاصیها را میخواندم. البته صبحها بخشهایی از عمومیها مثل قرابت معنایی و تاریخ ادبیات را میخواندم. هفتهی دوم بیشتر تکرار و مرور بود. اگر روش قبلی برای آزمون نتیجهی خوبی داشت آن را ادامه میدادم و اگر نداشت آن را تغییر میدادم.
از چه منابعی استفاده میکردی؟
کتاب آبی خیلی برایم مفید بود؛ اما سبک خواندن آن مهم است. نباید سؤالات را حفظ کرد. من برای مرور از این کتاب استفاده میکردم. اگر وقت اضافه میآوردم از کتاب سهسطحی استفاده میکردم و سؤالات سخت آن را حل میکردم.
برای یک کنکوری امتحانات پایان ترم چه جایگاهی دارد؟
به نظرم خواندن و یادگیری یک روش دارد اما بازخوردگیری آن دو نوع تشریحی و تستی است. اینها با هم فرقی ندارند و جای نگرانی نیست. اگر برای خوب خوانده باشیم هم میتوانیم به سؤالات تشریحی جواب بدهیم و هم به سؤالات تستی. کلاً به خواندن تشریحی یا تستی اعتقادی ندارم. من تشریحی و تستی امتحان میدادم اما با یک روش میخواندم. سال چهارم وقتی به خانه میآمدم مطالب همان روز را مینوشتم و با نوشتن یاد میگرفتم. از ساعت 8 شب به بعد مباحث آزمون را میخواندم. وقتی عید مدرسه تعطیل شد، من دفتری داشتم که به جای خواندن کتاب درسی، خلاصههای خودم را میخواندم. من سال چهارم هیچ غیبتی در کلاس نداشتم و یادگیریام در کلاس درس بود. اگر جایی مشکل داشتم از کتاب کمکآموزشی استفاده میکردم. نظمی که مدرسه به من میداد خیلی خوب بود.
بعد از امتحانات مدرسه دو آزمون جمعبندی داریم. این دو آزمون چهقدر به دانشآموز کمک میکنند؟
در این دو آزمون نتیجهام خوب شد. من چون زیاد به رتبه و تراز اهمیت نمیدادم الان به یاد ندارم که چه ترازی در این آزمونها کسب کردم. آزمون جمعبندی اول کاملاً با امتحانات مدرسه هماهنگ است و خیلی بهموقع نیمسال اول را جمعبندی میکند. آزمون بعدی هم که مباحث پایه را جمعبندی میکند مرور بهموقعی است. وقتی این دو آزمون در عید هم تکرار میشود باعث آرامش خیال دانشآموز میشود.
ساعت مطالعهات چهقدر بود؟
ساعت خواب معینی داشتم که سعی میکردم آن را حفظ کنم. ساعت 11 شب میخوابیدم و 5 صبح بیدار میشدم. روزهایی که به مدرسه میرفتم از 4 بعدازظهر تا 11 شب درس میخواندم.
سه آزمون جامع آخر چهقدر روز کنکور را برایت قابل پیشبینی کرد؟
از آنجا که خیلی شبیه به کنکور است جهت خوبی به کنکور میدهد. این سه آزمون از بهترین آزمونهای من بود. هم میتوان گفت این نتایج قابل اعتماد هستند و هم ممکن است نباشند. روز کنکور یک روز متفاوت است که شاید اتفاقاتی بیفتد که همهی پیشبینیها را به هم بزند. به هر حال شبیهسازی کانون کاملاً درست است و بقیهی موارد به خود دانشآموز و شرایط کنکور برمیگردد.
روز کنکور به آنچه میخواستی رسیدی؟
دقیقاً طبق انتظارم پیش رفتم و طبق مهارتهایی که تمرین کرده بودم جواب دادم. زبان انگلیسی ضعیفترین درسم بود که البته هنوز هم ضعف دارم. در منطقهای که ما زندگی میکنیم زیاد به تقویت زبان انگلیسی توجه نمیشود. من هم به کلاس زبان نرفتم و هیچ وقت برای یادگیری آن را نخواندم و سال چهارم مهمترین نقطهی ضعفم بود. بعد از چند آزمون قبول کردم که نقطهی ضعفم است و نمیتوانم آن را به سطح بقیهی درسها برسانم؛ به همین دلیل هدفم را نمرهی 50 قرار دادم. سعی میکردم هر درسی را با توجه به تواناییهایم ارتقا دهم و واقعبین باشم. در اختصاصیها خوب بودم و سعی میکردم برای عمومیها وقت بگذارم و آنها را هم به تعادل برسانم. هر چند آزمون سعی میکردم روی یک درس کار کنم و آن را به سطح مورد انتظار برسانم.
غیر از درس خواندن چه مهارت دیگری در خودت سراغ داری؟
ورزش را خیلی دوست دارم و سال کنکور بیشتر پیادهروی میکردم. من سعی میکنم بیشتر کارهایم را در حال راه رفتن انجام دهم.
چه صحبتی برای بقیهی دانشآموزان داری؟
کنکور موضوع جدانشدنی از تحصیل است. باید آن را پذیرفت. بهتر است این دوره را با لذت سپری کنیم تا اینکه نگرانی و استرس داشته باشیم. باید از درس خواندن لذت ببریم و برای خودمان درس بخوانیم. هر تلاشی به وقت خودش نتیجه خواهد داد.