گفتوگو با عبدالله رئیسی، رتبهی 2 انسانی منطقهی 3 از روستای کلهگان، شهر سراوان، استان سیستان و بلوچستان
درس خواندن در یک مدرسهی جدی با حال و هوای رقابت کانونی
عبدالله رئیسی در یک نگاه
روستا: کلهگان
شهر: سراوان (استان سیستان و بلوچستان)
رشتهی تحصیلی: انسانی
سال ورود به کانون: 93
سالهای عضویت در کانون: 4 سال، از اول دبیرستان تا چهارم دبیرستان
رتبهی قبولی: رتبهی 2 منطقهی 3
رشتهی قبولی در دانشگاه: دبیری عربی دانشگاه فرهنگیان زاهدان
شغل پدر: کشاورز
شغل مادر: خانهدار
لطفاً خودت را معرفی کن.
من عبدالله رئیسی از روستای کلهگان هستم. در کنکور سال 97 رتبهی 2 انسانی منطقهی 3 را کسب کردم. پدرم کشاورز است و مادرم خانهدار.
در حال حاضر به چه کاری مشغولی؟
من رشتهی دبیری عربی را انتخاب کردم و دانشجوی دانشگاه فرهنگیان زاهدان هستم.
چرا رشتهی دبیری را انتخاب کردی؟
من از کودکی به معلمی علاقه داشتم. اینکه دانشگاه زاهدان را انتخاب کردم به دلیل بومیسازی دانشگاه فرهنگیان است. من دوست داشتم در دانشگاه تهران درس بخوانم اما رشتهی دبیری را نداشت.
از انتخاب خودت راضی هستی؟
بله؛ خیلی راضی هستم و امیدوارم معلم خوبی بشوم.
این علاقه به معلمی ریشه در چه چیزی دارد؟
علاقهام در دوران دبیرستان به معلمی بیشتر شد؛ چون میدیدم که در منطقهای که زندگی میکنم چهقدر به معلم خبره و باسواد نیاز است.
چرا به سراغ رشتهی عربی رفتی؟
فکر میکنم در این زمینه نسبت به بقیهی درسها، مستعدتر هستم و در آینده موفقتر خواهم بود. انتخاب بعدیام رشتهی علوم اجتماعی بود.
در کنکور ریاضی را 100 درصد پاسخ دادی. فکر نمیکنی در این رشته هم استعداد داشتی؟
در ریاضی هم استعداد داشتم اما به عربی علاقهی بیشتری داشتم.
از چه زمانی این باور در تو شکل گرفت که میتوانی موفق شوی؟
وقتی میخواستم انتخاب رشته کنم علیرغم تمام مخالفتهایی که با من شد رشتهی انسانی را انتخاب کردم؛ چون به درسهای این رشته بیشتر علاقه داشتم. از من میخواستند رشتهی تجربی را انتخاب کنند. مدیر و معاونان مدرسه از من خواستند اگر رشتهی انسانی را انتخاب میکنم طوری تلاش کنم که در کنکور رتبهی یکرقمی کسب کنم. من هم از همان زمان هدفم را کسب رتبهی خوب قرار دادم. هر سال هم تلاشم را بیشتر میکردم.
از چه زمانی عضو کانون شدی؟
از سال اول دبیرستان در آزمونهای کانون شرکت کردم.
وقتی هدفت را مشخص کردی و تلاشت بیشتر شد نتیجهات در مدرسه هم تغییر کرد؟
دبستان و راهنمایی در مدارس روستای کلهگان درس خواندم. اول دبیرستان به شهر سراوان آمدم و به مدرسهی شبانهروزی و نمونهدولتی شهیدمطهری رفتم. در دبیرستان با چیزهایی آشنا شدم که در مدارس روستایی خبری از آنها نبود. آمدن به این مدرسه باعث شد با آزمونهای کانون آشنا شوم. در روستای ما چنین امکانی وجود نداشت. از روستای ما تا دبیرستان 110 کیلومتر فاصله بود. سال اول دبیرستان هنوز تجربهی کافی در روشهای مطالعه و تکنیکهای آزمون دادن نداشتم. از نیمسال دوم تقریباً پیشرفت خودم را شروع کردم. سال دوم دبیرستان که رشتهی تحصیلیام را بر اساس علاقهام انتخاب کرده بودم کاملاً روی درسها تسلط داشتم و نتایج خوبی در آزمونهای کانون داشتم و اسم من در شهر و استان بر سر زبانها افتاد و از همان زمان همه امید داشتند که در کنکور رتبهی یکرقمی کسب کنم.
چه زمانی برای اولین بار رتبهی یکرقمی در آزمونهای کانون به دست آوردی؟
در سال دوم دبیرستان با تراز 7400 رتبهی 1 کشور شدم و از نیمسال دوم به بعد رقابتها سنگینتر شد. سال دوم به تراز 7900 هم رسیدم. سال چهارم به روشها و تکنیکها مسلط شده بودم. مثلاً سؤالات ریاضی و اقتصاد را تحلیل میکردم و نکات تستها را برای دوستانم در کلاس توضیح میدادم. با همین کارها در سال چهارم به تراز 8300 هم رسیدم.
رشتهی انسانی شامل درسهای متنوع و زیادی است. چگونه آنها را اولویتبندی میکردی و به تعادل میرساندی؟
مهمترین عامل موفقیت من در درسها فضای رقابتی در مدرسه بود. دوستان من در مدرسه هدفشان نمرهی قبولی نبود. آنها به آیندهی خود فکر میکردند. این فضا با آزمونهای کانون پررنگتر میشد. من تمرکز زیادی روی درسها داشتم. در کلاس به درسها خوب گوش میدادم و مقدمهای بود برای یادگیریام. همان روز که دوباره آن مبحث را میخواندم خیلی برایم راحتتر بود. چون در مدرسهی شبانهروزی درس میخواندم بعد از مدرسه به خوابگاه میرفتم و این فرصت را داشتم که از حواشی به دور باشم. ما در خوابگاه از گوشی موبایل استفاده نمیکردیم. فضای مطالعهی خوبی داشتیم.
بین تکالیف مدرسه و آزمونهای کانون چگونه هماهنگی ایجاد میکردی؟
برنامهی مدرسهی ما برنامهی خاصی داشت که بر اساس برنامهی راهبردی کانون بود که معلمان هم از این برنامه پیروی میکردند. حتی 25 درصد از نمرهی امتحانات مستمر بر اساس نتایج آزمونهای کانون به دانشآموز تعلق میگرفت.
برنامهریزی شخصیات چگونه بود؟
برنامهی من بر اساس برنامهی راهبردی بود اما آن را شخصیسازی کرده و تغییراتی داده بودم. به طور مثال از روی دفتر برنامهریزی دفتری برای خودم طراحی کردم تا فضا برای نوشتن درسها بیشتر باشد. در هر آزمون تقریباً 24 درس را باید میخواندم و این دفتر را طوری طراحی کردم که همهی درسها در آن بگنجد. هر روز بعدازظهر بعد از ناهار و استراحت، مطالعه را شروع میکردم. بعد از نماز مغرب یک ساعت و نیم جلسهی قرائت قرآن و صرف شام داشتیم. بعد از آن دوباره تا ساعت 10 شب مطالعه میکردیم. از 10 تا 12 مطالعه کردن اختیاری بود. وقتی احساس میکردم به خواب نیاز دارم میخوابیدم و هر وقت سر حال بودم مطالعه میکردم تا بازدهی داشته باشد. هر روز تقریباً 5 ساعت درس میخواندم. روزهای تعطیل تنها فرقی که داشت این بود که صبح به جای رفتن به کلاس درس در خوابگاه مطالعه میکردم و ساعت مطالعهام به 12 ساعت هم میرسید.
به نظر تو هوش و استعداد و تلاش و پشتکار برای رسیدن به موفقیت چه نقشی دارند؟
هر کدام سهم و نقش خود را دارند. چیزی که هوش و تلاش را با هم هماهنگ میکند مهارتهای فراشناختی است. باید به این درک برسیم که چگونه از تلاش و استعداد خود استفاده کنیم. من با شناختی که از خودم داشتم روشهای متفاوتی هم نسبت به بقیه داشتم. میدانستم که چه زمانی باید مطالعه کنم و چه زمانی چه درسی را بخوانم.
فراشناختی که از خودت پیدا کرده بودی در تکتک درسها چگونه خودش را نشان داد؟
در درس ادبیات عمومی و اختصاصی برای مباحثی مثل تاریخ ادبیات، نمودار و سرواژه درست میکردم. برای درس عربی مهمترین منبع برای مطالعهام جزوهی دبیرم بود. برای همهی درسها تست کار کردم. در مورد ریاضی برای رسیدن به تسلط روشم تستهای فراوان بود. برای هر مبحثی تست کار کرده بودم و دبیر خوبی هم داشتم. هر مبحثی را تدریس میکرد آن را با تمرین تست و تحلیل آن، برای دانشآموز تثبیت میکرد. تمام تیپهایی که ممکن بود از یک مبحث سؤال طرح شود برای ما توضیح میدادند.
نظرت در مورد روش مطالعهی تستی و تشریحی چیست؟
در حال حاضر نتیجهی کنکور به نتیجهی امتحانات مدرسه هم وابسته است. من بین روش تشریحی و تستی هماهنگی ایجاد کرده بودم و چون روی مطالب کتاب درسی مسلط بودم بیشتر تستی کار میکردم. به طور مثال فلسفه درس چالشبرانگیزی است که هم باید از لحاظ تشریحی مورد توجه باشد، هم تستی.
در فلسفه، روانشناسی و جامعهشناسی چه نتیجهای گرفتی؟
در کنکور نمرهام در فلسفه 87 و در روانشناسی 93 شد. جامعهشناسی را هم 100 درصد پاسخ دادم.
با چه درسی چالش بیشتری داشتی؟
در درس فلسفه در آزمونها نوسان داشتم. در کنکور نسبت به آزمونهای کانون عملکردم در فلسفه بهتر بود. در ریاضی و اقتصاد شبیه به آزمونهای کانون نتیجه گرفتم.
برای چه درسی آن طور که انتظار داشتی نتیجه نگرفتی؟
من برای زبان انگلیسی نمرهی 70 درصد را پیشبینی میکردم. در آزمونهای کانون نوسان زیادی در این درس داشتم و حتی به نمرهی 90 هم رسیدم. گاهی هم 40 درصد میشد. درکنکور نمرهام 43 شد. وقتی کنکور را شروع کردم فضای کنکور طوری بود که عملکردم در درسهای عمومی پایینتر از اختصاصیها شد. به هر حال کنکور برایم مثل آخرین آزمون کانون بود. یک ماه مانده به کنکور طبق برنامهی مدرسه با کتابهای زرد کانون، هر سه روز یکبار در مدرسه آزمون میدادیم و کنکور را شبیهسازی میکردیم. روز کنکور نگران این بودم که دانشآموزان دیگر حواسم را پرت کنند و قبل از آزمون با مسئول حوزه هماهنگ کردم که مانع عوامل مزاحم شوند.
بین دو هفتهای که برای آزمونها وقت داشتی چگونه خودت را آماده میکردی؟
عصر جمعهی آزمون ابتدا نگاهی کلی به سؤالات داشتم. از شنبه که برنامهی مطالعهام را دوباره شروع میکردم تحلیل دقیق آزمون قبل را برای هر درس به برنامهام اضافه میکردم. مثلاً اگر قرار بود روز شنبه درسهای ادبیات و ریاضی و اقتصاد را بخوانم اول از همه سؤالات آزمون برای این سه درس را به طور کامل تحلیل میکردم و بعد مطالعه برای مباحث آزمون را شروع میکردم. روشم برای تحلیل به این صورت بود که وقتی سؤال را بررسی میکردم به متن کتاب درسی مراجعه میکردم. خستگی روز جمعه به من اجازه نمیداد تحلیل دقیقی داشته باشم؛ بنابراین در طول هفته آن را تقسیم کرده بودم. جمعهها مخصوص برنامهریزی برای دو هفتهی بعد بود.
روش خاصی در تحلیل آزمونها داشتی؟
در درسهایی که نکات تستی پیدا میکردم در کلاس به دوستانم آموزش میدادم. در ریاضی، ادبیات اختصاصی و اقتصاد به دوستانم کمک میکردم و آزمونها را در این درسها برای آنها تحلیل میکردم. گاهی هم آزمون غیر حضوری را برای آنها توضیح میدادم و حل میکردم. هر کسی که شخصاً به من مراجعه میکرد به او کمک میکردم.
نظرت در مورد کتابهای کانون چیست؟
من بورسیهی کانون بودم و از کتابهای کانون بهخوبی استفاده کردم.
به عنوان کسی که چهار سال در آزمونهای کانون شرکت کرده است آیا برایت پیش آمد که خسته یا ناامید شده باشی؟
در آزمونهای کانون فراز و نشیب داشتم و دچار نوسان میشدم؛ اما هیچ وقت ناامید نشدم. من که ترازم حدود 8000 بود به تراز 7300 افت کردم. دوباره تلاش کردم و خودم را به جایگاه خودم رساندم.
عید نوروز برنامهی خاصی داشتی؟
در مدرسه طرحی به نام طرح اعتکاف عید نوروز داشتیم که هر کس میخواست میتوانست در آن شرکت کند. من هم در این طرح شرکت کردم. فقط چهار روز تعطیل شدم که توانستم به خانه بروم.
اینکه از خانه دور بودی برایت سخت نبود؟
فقط اول دبیرستان همان اوایل برایم سخت بود؛ کمکم به دوری عادت کردم. در سال چهارم دو هفته یکبار گاهی هم ماهی یکبار به خانه میرفتم.
خانوادهات چگونه از تو حمایت کردند؟
بعد از هر آزمون با پدر و مادرم در مورد عملکردم صحبت میکردم و آنها در مورد رتبههایم میپرسیدند. اگر رتبههایم افت میکرد به من روحیه میدادند و تشویقم میکردند که تلاشم را بیشتر کنم. مسائل علمی را بیشتر با خواهرها و برادرهایم مطرح میکردم. آقای فاضلی هم که داماد خانوادهی ما هستند، معاون مدرسهام بودند و رشتهی تحصیلیشان ریاضی است. ایشان هم در درس ریاضی خیلی به من کمک کردند و حامی خوبی برایم بودند.
کانون در این سالها چه کمکی به تو کرد؟
به نظرم مهمترین ویژگی کانون، آزمونهای برنامهای آن است. هدف برنامهی راهبردی هم رسیدن به آزمون است. در آزمونها رقابتی به وجود میآید که انگیزهی دانشآموزان را برای تلاش کردن زیاد میکند.
به عنوان کسی که در شرایط سخت درس خواندهای چه عاملی باعث چنین موفقیتی شد؟
در مقطع دبستان و راهنمایی دوستی داشتم که در کلاس از نظر درسی همسطح هم بودیم و رقیب من بود. من برای دبیرستان به سراوان رفتم اما او در روستا ماند. رتبهی من در کنکور 2 شد و رتبهی او 59 هزار. در روستا امکاناتی برای آزمون و تکنیکهای آزمون دادن وجود نداشت. دوستم دانشآموز مستعدی بود اما چنین امکاناتی را نداشت. موفق شدن با امکانات روستایی خیلی سخت است و به حمایتهای همهجانبه از طرف خانواده، معلم و مدرسه نیاز دارد. معلمان در روستا حتی نمیتوانستند از ما امتحان بگیرند چون در مدرسه کاغذی وجود نداشت؛ اما در مدرسهای که در آن درس خواندم تمام هزینهها توسط خیرین تأمین شده بود و مدیر مدرسه نیز امکانات بهتری در اختیار ما میگذاشت.
آیا موضوعی باقی مانده که بخواهی بگویی؟
نکتهای که همیشه گفتهام و باز هم میگویم این است که دانشآموز باید به استعداد خود ایمان داشته باشد و آن را در سایهی توکل به خدا و تلاش و پشتکار آن را شکوفا کند.