گفت‌وگو با عرفان آبادی‌فرد، رتبه‌ی 3 تجربی کشور از تبریز

من عرفان آبادیفرد، رتبه‌ی 3 تجربی کشور از تبریز هستم. در مدرسه‌ی شهیدمدنی تبریز تحصیل کردم و الان دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران هستم.

گفت‌وگو با عرفان آبادی‌فرد، رتبه‌ی 3 تجربی کشور از تبریز

دفتر برنامه‌ریزی به تحلیل آزمون جمعه کمک می‌کند


عرفان آبادی‌فرد در یک نگاه

شهر: تبریز (آذربایجان شرقی)

مدرسه: شهیدمدنی

سال‌های حضور در کانون: 7 سال، سوم تا پنجم دبستان و از اول دبیرستان تا چهارم دبیرستان

رتبه‌ی قبولی: رتبه‌ی 3 تجربی کشور

رشته‌ی قبولی: پزشکی دانشگاه تهران

شغل پدر: بازنشسته‌ی فرهنگی

شغل مادر: خانه‌دار


گفت‌وگو با عرفان آبادی‌فرد، رتبه‌ی 3 تجربی کشور از تبریز


لطفاً خودت را معرفی کن.

من عرفان آبادیفرد، رتبه‌ی 3 تجربی کشور از تبریز هستم. در مدرسه‌ی شهیدمدنی تبریز تحصیل کردم و الان دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران هستم.

مجله‌ی آزمون را می‌خواندی؟

قسمت‌ پاسخ به سؤالات مشاوره‌ای و نیز گفت‌وگو با رتبه‌های برتر برایم جذاب بود. از بین آن‌ها گفت‌وگو با آقای قاسم‌نژاد و خانم یاسمن میر به یادم مانده است. برایم جالب بود که آقای قاسم‌نژاد شرایط آزمون را برای خودش سخت‌ می‌کرد. خانم میر هم تجربه‌ی خوبی داشتند در مورد افت کردن و بازگشت به آزمون‌ها.

از چه زمانی نقشه‌ی درس خواندن برای کنکور را کشیدی؟

اواسط سال سوم کنکور برایم کاملاً جدی شد؛ اما این‌که رتبه‌ی یک‌رقمی بشوم از اواسط سال چهارم برایم مسجل شد.

چه شد که مطمئن شدی رتبه‌ی یک‌رقمی کسب خواهی کرد؟

وقتی نتایجم در آزمون‌ها تثبیت شد و نوسان نداشت، مخصوصاً در آزمون‌های جامع، این اطمینان را به من داد که می‌توانم رتبه‌ی یک‌رقمی کسب کنم. سال سوم اغلب رتبه‌هایم یک‌رقمی بود اما فکر می‌کردم دلیل آن حجم کم مباحث است؛ اما وقتی در آزمون دی‌ماه که یک‌رقمی شدم به این باور رسیدم که می‌توانم.

به نظرت اگر دانش‌آموز تابستان را از دست بدهد چه آسیبی می‌بیند؟

تابستان فرصت خیلی خوبی برای جمع‌بندی مطالب گذشته و پیش‌خوانی مطالب آینده است. کسی که تابستان را از دست می‌دهد مهرماه از بقیه عقب است و کار برایش سخت‌تر است اما می‌تواند خودش را به بقیه برساند. به هر حال برای کسب رتبه‌ی یک‌رقمی استفاده از تابستان خیلی مؤثر است.

چند سال عضو کانون بودی؟

سوم تا پنجم دبستان عضو کانون بودم. بعد وقفه‌ای افتاد اما دوباره از اول دبیرستان به کانون آمدم. در دوره‌ی دبستان هدفم از شرکت در آزمون‌های کانون آمادگی برای آزمون‌ مدارس برتر بود.

گفت‌وگو با عرفان آبادی‌فرد، رتبه‌ی 3 تجربی کشور از تبریز


روش برنامه‌ریزی‌ات به چه صورت بود؟

اساس برنامه‌ریزی من برنامه‌ی راهبردی بود و بر اساس نیاز خودم آن را شخصی‌سازی کرده بودم.

 تابستان سال چهارم با چه ترازی شروع کردی؟

حدود 7600 بودم و بعد به‌تدریج پیشرفت کردم. پاییز ترازهایم بهتر است.

هم‌زمانی برنامه‌ی مدرسه و برنامه‌ی آزمون‌ها تو را دچار دوگانگی نکرد؟

برنامه‌ها متفاوت بود اما برنامه‌ی اصلی من برنامه‌ی راهبردی آزمون‌ها بود. به هر حال برنامه‌ی راهبردی برنامه‌ی مدرسه را پوشش می‌داد. اگر عقب‌تر بود به‌نوعی برای مدرسه پیش‌خوانی محسوب می‌شد و اگر جلوتر بود مباحث برایم مرور می‌شد.

این سطح از اعتماد به کانون از کجا نشئت می‌گیرد؟

برنامه‌ی کانون تا آخر سال مشخص است و هر بازه از سال می‌دانستم قرار است چه کاری انجام دهم. این موضوع به من اطمینان می‌داد که اگر با آن پیش بروم تمام مباحث خوانده و مرور می‌شوند.

در این مورد با کسی هم مشورت کرده بودی؟

آقای قویدل و آقای یزدچی از رتبه‌های برتر سال گذشته از مدرسه‌ی ما بودند و در این زمینه از آن‌ها راهنمایی گرفتم. پشتیبان ویژه‌ام آقای امیرحسین قویدل بود.

امتحانات مدرسه مانعی برای تمرکز بر آزمون‌های کانون نبود؟

من در تمام امتحانات مدرسه شرکت کردم و مشکلی برایم پیش نیامد. اسفندماه درس‌ها تمام شد و بعد از آن هر کس دوست داشت می‌توانست برای رفع اشکال به مدرسه برود.

به نظرت آزمون جمع‌بندی نیم‌سال اول چه مزایایی دارد؟

دی‌ماه زمان مناسبی برای آزمون جامع بود و چون با امتحانات مدرسه هم‌زمان بود به جمع‌بندی بهتر مطالب کمک می‌کرد. نتیجه‌ی این آزمون اطمینانم را برای رتبه‌ی خوب زیاد کرد.

گفت‌وگو با عرفان آبادی‌فرد، رتبه‌ی 3 تجربی کشور از تبریز


در عید چه برنامه‌ای داشتی؟

دوران عید بهترین فرصت بود که نیم‌سال اول را مرور کنم. از طرفی چون مباحث پایه کم‌تر مرور شده بود می‌توانستم جمع‌بندی و رفع اشکال خوبی از آن‌ها داشته باشم. نتیجه‌ی این آزمون‌ها هم تقریباً شبیه به آزمون‌های جامع دی‌ماه شد.

ساعت مطالعاتی‌ات به چه صورت بود؟

من تا ساعت 2 مدرسه بودم. بعد از آمدن به خانه ناهار می‌خوردم و کمی استراحت می‌کردم. ساعت 4 درس خواندن را شروع می‌کردم و تا 12 شب ادامه داشت. حدوداً هر روز 7 ساعت درس می‌خواندم. روزهای تعطیل هم از ساعت 8:30 مطالعه را شروع می‌کردم و ساعت مطالعه‌ام حدوداً 11 ساعت بود.

پنج‌شنبه‌های قبل از آزمون را چگونه می‌گذراندی؟

صبح مطالبی که مانده بود می‌خواندم. بعدازظهر هم آزمون غیر حضوری را درس به درس بررسی می‌کردم. اگر اشکالی بود آن‌ها را مرور می‌کردم. ساعت مطالعه‌ام تقریباً شبیه به روزهای تعطیل بود، با این‌ تفاوت که صرف رفع اشکال می‌شد.

وقتی از آزمون به خانه برمی‌گشتی، برنامه‌ات چه بود؟

تا ساعت 1:30 که کلید سؤالات بیاید مجله‌ی آزمون را می‌خواندم. بعد آزمون را تصحیح می‌کردم. ناهار می‌خوردم و کمی استراحت می‌کردم. وقتی کارنامه‌ها روی سایت قرار می‌گرفت تحلیل آزمون را به مدت 3 ساعت انجام می‌دادم. در تحلیل آزمون تک‌تک سؤالات را بررسی می‌کردم. نکات جدیدی را که تازه یاد گرفته بودم یادداشت می‌کردم. غلط‌هایم را هم بررسی می‌کردم و دلیل آن‌ها را شناسایی می‌کردم. بررسی اشتباهات برایم اهمیت بیش‌تری داشت. بعد از تحلیل کارنامه آن را با دفتر برنامه‌ریزی مقایسه می‌کردم تا بدانم نسبت به وقتی که برای هر درس گذاشته‌ام چه‌قدر نتیجه گرفته‌‌ام و آیا به هدف‌گذاری‌ام رسیده‌ام یا خیر.

در طول دو هفته‌ که تا آزمون بعدی فرصت داشتی چگونه برنامه‌ریزی می‌کردی؟

برنامه‌ام را به دو قسمت تقسیم می‌کردم. بیش‌تر برنامه‌ام را در هفته‌ی اول انجام می‌دادم. درس‌هایی که برایم تازگی داشت هفته‌ی اول می‌خواندم. یک برنامه‌ی کلی هفتگی داشتم و در آن مباحثی را که قرار بود بخوانم با تعیین مدت‌زمان مطالعه مشخص می‌کردم. هر روز قبل از شروع درس خواندن به مدت ده دقیقه برنامه‌ی روزانه‌ام را مشخص می‌کردم.

عرفان آبادی‌فرد، رتبه‌ی 3 تجربی کشور از تبریز


آیا درسی بود که تو را به چالش بکشد؟

در قسمت آرایه‌های درس ادبیات مشکل داشتم. نمی‌دانستم چگونه باید آن را بخوانم. تصمیم گرفتم روزانه نیم‌ساعت برای این بخش وقت بگذارم و موضوعی کار کردم. اواخر سال نمره‌هایم بالای 90 شده بود. در کنکور هم ادبیات را 86 درصد زدم. با درس شیمی هم چالش داشتم. اوایل کتاب درسی را کم می‌خواندم اما بعد از چند آزمون متوجه شدم کتاب درسی اهمیت زیادی دارد و دقیق‌تر خواندم. در سؤالات شیمی هم خیلی بی‌دقتی داشتم و سؤالات حفظی را با سرعت می‌خواندم تا زود جواب بدهم و وقت بیش‌تری برای سؤالات محاسباتی داشته باشم. معمولاً به دلیل سرعت در خواندن سؤال، بی‌دقتی می‌کردم و اشتباه جواب می‌دادم. بعد از آن مبنای کارم را روی دقت گذاشتم تا کم‌کم سرعتم را هم زیاد کنم. آزمون دادن باعث می‌شد با اشتباهاتم آشنا شوم. آزمون دادن نوعی تمرین برای کنکور است. من بیش‌تر روی مدیریت زمان کار کردم و مشخص کردم که در چه درس‌هایی به چه‌ مدت‌زمان نیاز دارم یا چه درس‌های نقطه‌ی قوتم است و می‌توانم از آن‌ها برای دیگر وقت‌ها زمان ذخیره کنم.

نقطه‌ی قوت تو در کدام درس‌ها بود؟

ریاضی نقطه‌ی قوتم بود. نمره‌ام کم‌تر از 90 نمی‌شد.

این نقطه‌ی قوت به در‌س‌های دیگر هم کمک می‌کرد؟

چون درس اول بود و سریع جواب می‌دادم روحیه‌ام برای درس‌های دیگر تقویت می‌شد و می‌توانستم زمان ذخیره کنم.

یکی از چالش‌های دانش‌آموزان تجربی درس زیست است و برخی فکر می‌کنند اگر با زیست شروع کنند برای‌شان بهتر است. نظرت چیست؟

اگر اول زیست را جواب می‌دادم وقتی به ریاضی و فیزیک می‌رسیدم چون هر دو محاسباتی هستند و نیاز به تمرکز زیاد دارند خستگی باعث می‌شد تمرکزم کم شود. با ریاضی شروع می‌کردم و بعد به سراغ زیست می‌رفتم. زمین‌شناسی را خیلی سریع پاسخ می‌دادم و وقت اضافه‌ای برای باقی سؤالات زیست داشتم. معمولاً سؤالات زیست را در وقت استاندارد خودش پاسخ می‌دادم و اگر باز هم زمان نیاز داشتم از وقت زمین‌شناسی استفاده می‌کردم. معمولاً نزده‌هایم مربوط به درس زیست بود.

از تکنیک‌های مدیریت زمان از چه تکنیکی‌ بیش‌تر استفاده کردی؟

تکنیک ضربدر و منها

در درس‌ها همیشه سؤالاتی هستند که وقت‌گیرند. با این سؤالات چه برخوردی داشتی؟

هر آزمون یک‌سری سؤالات وقت‌گیر داشت که ممکن بود آسان باشند اما برای رسیدن به پاسخ نیاز به زمان زیاد داشت. سعی می‌کردم اول سؤالات آسان‌تر را پاسخ بدهم و این سؤالات وقت‌گیر را بگذارم برای آخر آزمون تا با آرامش بیش‌تری حل کنم. بیش‌تر در درس شیمی این کار را می‌کردم.

عرفان آبادی‌فرد، رتبه‌ی 3 تجربی کشور از تبریز


در درس زیست برای این‌که به آمادگی برسی چه روشی داشتی؟

اگر مطالب را خوانده بودم اول تست می‌زنم و بعد با بررسی تست‌ها برایم مشخص می‌شد که چه بخش‌هایی دوباره باید خوانده شود. در پایان هم شکل‌ها و مطالب حفظی را مرور می‌کردم.

به نظرت وقتی دانش‌آموز خسته می‌شود باید چه کار کند؟

من هم گاهی خسته می‌شدم و به تلاش‌هایم فکر می‌کردم و می‌دانستم اگر سست شوم همه‌ی آن‌ تلاش‌ها بی‌نتیجه خواهد ماند. برای حفظ این پیوستگی دوباره ادامه می‌دادم.

بعد از کنکور چه حال و هوایی داشتی؟

وقتی بعد از کنکور درصدهایم را محاسبه کردم فکر نمی‌کردم چنین رتبه‌ای را کسب کنم.

نمراتت در کنکور چند شد؟

ادبیات و عربی 86، زبان انگلیسی 94، دین و زندگی 89، زمین‌شناسی 78، ریاضی و فیزیک 96، زیست‌شناسی 84، شیمی 89.

معمولاً تو را به چه ویژگی‌هایی می‌شناسند؟

سعی می‌کردم دوستانم را به پیشرفت تشویق کنم. با دوستانم درس می‌خواندم و با هم رفع اشکال می‌کردیم. روابط خوبی با دوستانم دارم. سعی می‌کنم ارتباط عمومی خوبی داشته باشم. به برنامه‌هایم خیلی اهمیت می‌دهم و وقتی برنامه‌ای دارم سعی می‌کنم به آن پایبند باشم.

از خانواده‌ات هم برای‌مان بگو.

من یک برادر بزرگ‌تر دارم که کارشناس ارشد برق و قدرت از دانشگاه تبریز است. مادرم خانه‌دار است. پدرم کارشناسی مکانیک دارد و بازنشسته‌ی فرهنگی است.

فکر می‌کنی نقش خانواده در موفقیت چیست؟

بستر و زمینه‌ی موفقیت را خانواده فراهم می‌کند. برادرم خودش دانش‌آموز درس‌خوانی بود و می‌توانست تجربیاتش را به من انتقال دهد و راهنمایی‌ام کند. مادرم فضای خانه را برای درس خواندن من فراهم می‌کرد. به نتایج من نظارت داشت و گاهی مجله‌ی آزمون را می‌خواند و برایم مشخص می‌کرد که بخوانم.

غیر از خانواده چه کسانی در موفقیت تو نقش داشتند؟

مدیر مدرسه و معلمان و دوستانم هر کدام به‌نوعی سهمی در موفقیت من دارند. صدرا بهروزی و پیام جنت‌دوست، که هر دو رتبه‌های یک‌رقمی منطقه شده‌اند، از هم‌کلاسی‌هایم هستند. دو نفر دیگر از دوستانم هم رتبه‌های خوبی کسب کرده‌اند و ما پنج نفر با هم جلو آمدیم. دوستانم که همه درس‌خوان بودند کمک می‌کردند من هم انگیزه‌ام را حفظ کنم.

اوقات فراغت را چگونه می‌گذراندی؟

سال کنکور در زمان‌های استراحت با موسیقی و دیدن فیلم سرگرم می‌شدم. سال‌های گذشته هم در زمینه‌ی موسیقی نوازندگی می‌کردم و تار می‌زدم.

هدفت برای آینده چه تخصصی است؟

به تخصص نورولوژی علاقه دارم.

و صحبت آخر...

چیزی که به تلاش معنا می‌دهد داشتن امید است. کنکور باید به یک آزمون عادی تبدیل شود تا با آرامش بتوان از تمام توانایی‌ها استفاده کرد.


Menu