جایگاه آموزش رسمی در اقتصاد کشورها

در سال‌های اخیر تحقیقات وسیعی در زمینه تاثیر آموزش و پرورش بر اقتصاد در حال انجام است و پژوهش‌های بسیاری در این زمینه انجام شده است.

جایگاه آموزش رسمی در اقتصاد کشورها

در سال‌های اخیر تحقیقات وسیعی در زمینه تاثیر آموزش و پرورش بر اقتصاد در حال انجام است و پژوهش‌های بسیاری در این زمینه انجام شده است. این بررسی‌ها شامل ابعاد و بخش‌های مختلفی است وهر کدام به نحوی  در تلاشند تا به کالبدشکافی انگیزه توسعه آموزش در هر یک از موضوعات مهم و مورد توجه جامعه بپردازند.

امروزه آموزش و پروش به عنصری کلیدی در رقابت اقتصادی کشورها تبدیل شده و در آینده بزرگترین مزیت نسبی کشورها در رقابت با یکدیگر خواهد بود. کشورها دائما در حال رقابت برای توسعه بازارهای جهانی برای محصولات و خدمات خود هستند. در این میان این دانش بشری است که موجب خلق تکنولوژی‌های جدید در تولید محصولات با کیفیت یا بهبود فرآیند تولید محصولات با صرف هزینه کمتر می‌شود. هر یک از این اقدامات می‌تواند موجب تغییر جهت سهم بازار به نفع کشوری شود؛ که به مثابه ورود درآمدهای هنگفت به چرخه اقتصادی آن‌ها خواهد بود.

آن‌چه مسلم است در اقتصاد آینده که طبق پیش‌بینی‌ها کمتر از 20 سال آینده اتفاق خواهد افتاد یگانه عنصر اصلی در موفقیت اقتصادی کشورها داشتن سرمایه انسانی خلاق و مبتکر خواهد بود و کشورهای متکی بر منابع طبیعی در سیستم اقتصاد جهانی منزوی خواهند شد. اقتصادهای بزرگ نظیر آلمان که یک قطب اقتصادی بی‌همتا در اروپا به‌شمار می‌رود عمده تمرکز خود را در تولید محصولات صنعتی و مهندسی گذاشته است که ثمره سیستم آموزش و پرورش مناسب این کشور در تربیت افراد شایسته است. یا موفقیت بریتانیا در اقتصاد ناشی از داشتن نیروی متخصص در امور مالی و توانایی ارائه انواع خدمات به کشورها است.

آموزش و پرورش عنصری کلیدی در آینده اقتصادی کشورها خواهند بود و در این میان مدارس و موسسات آموزشی تامین‌کننده اصلی این نیاز برای اقتصاد ملی کشورها هستند که باید به‌دقت مورد توجه قرار گیرند. تمامی تخصص‌ها و مهارت‌ها ابتدا وارد این چرخه شده و پس از پردازش وارد سیستم اقتصادی کشورها می‌شوند. لازمه این امر ابتدا سرمایه‌گذاری مناسب در سیستم آموزشی است. طی 10 تا 15 سال گذشته رویکرد کشورهای پیشرفته و توسعه یافته برای حفظ جایگاه آتی خود در اقتصاد جهانی نسبت به مقوله آموزش و پروش دچار تغییرات زیادی شده است. در گام اول این کشورها در تلاشند تا جای ممکن اهداف موسسات آموزشی و مدارس را به سمت تربیت نیروی کار مورد نیاز کشور در آینده هدایت کنند (قرار نیست تمامی افراد جامعه مهندس، دکتر و خلبان باشند بلکه با توجه به ساختار اقتصادی کشور و نیاز آن باید به تربیت مناسب نیروی کار در آینده پرداخت). این نگرش موجب تقویت جایگاه اقتصادی کشورها در آینده خواهد شد.

امروزه کشورها به جای نگرش برقرای تساوی و برخورداری تمامی دانش‌آموزان از شرایط یکسان در آموزش به تخصیص منابع سازگار با توانایی‌ها و استعدادهای فردی آن‌ها توجه دارند. در گام دوم کشورها همچون رقابت بر سر منابع دیگر در اقتصاد جهانی در تلاشند تا بستری مناسب برای جذب استعدادهای مختلف از کشورهای دیگر فراهم آورند. به‌دیگر بیان رقابت اقتصادی آن‌ها به سمت کسب سهم بیشتر از سرمایه انسانی و متخصص در دنیا تغییر مسیر داده است. به‌همین دلیل کشورها ضمن تلاش برای ورود سرمایه انسانی از کشورهای کمتر توسعه یافته یا در حال توسعه، همواره روند جهانی آموزش و پرورش را رصد کرده تا سیستم آموزشی خود را تا جای ممکن با تحولات جهانی تغییر داده و مانع خروج سرمایه انسانی خود از چرخه اقتصادی شوند.

منبع:

Studies in Empirical Economics. Editorial: the economics of education and training/ Christian Dustmann, Bernd Fitzenberger, and Stephen Machin, 2006. Pp . 1-6

Menu