آیا آزمونهای بین المللی بر اصلاح نظام آموزشی کشورها موثر هست؟

یکی از بهترین روش‌ها برای مقایسه سیستم آموزشی کشورها با یکدیگر برگزاری آزمون‌های علمی در سطح بین‌المللی است...

آیا آزمونهای بین المللی بر اصلاح نظام آموزشی کشورها موثر هست؟

بدون شک  یکی از بهترین بسترها برای ارزیابی توانایی یک سیستم آموزشی در  هر کشور، مقایسه آن با سیستم‌های حاکم در سایر کشورها است. تمامی تلاش‌ها در طراحی رویه‌ها و بکارگیری انواع استراتژی‌ها نهایتا در قالب میزان کسب موفقیت دانش‌آموزان در عرصه‌های علمی نمود پیدا می‌کند. بنابراین یکی از بهترین روش‌ها برای مقایسه سیستم آموزشی کشورها با یکدیگر برگزاری آزمون‌های علمی در سطح بین‌المللی است. تحت این شرایط تا حدود زیادی می‌توان به فاصله سیستم آموزشی کشور با روند جهانی پی برد و نقاط ضعف و قوت آن را شناسایی کرد. یکی از معروف‌ترین این رویه‌های برگزاری برنامه ارزشیابی بین‌المللی دانش‌آموزان یا [1]PISA است. نتایج این آزمون به‌حدی قابل اتکا است که در اکثر تحقیقات و پژوهش‌ها، محققان به آمار مربوط به این آزمون استناد می‌کنند و دائما به مقایسه سطح خود با استاندارهای آن می‌پردازند.

در سال 2001 عملکرد دانش‌آموزان آلمانی در آزمون PISA به‌شدت ضعیف بود تا جایی که زمینه‌ساز انجام پژوهش‌هایی برای کالبدشکافی علل آن بین پژوهشگران شد. در حالی که فنلاند در آن سال در بالاترین سطح مهارت خواندن قرار گرفت و جایگاه سوم و چهارم در ریاضیات و علوم را به خود اختصاص داد؛ عملکرد آلمان در هر سه مورد مذکور زیر مقدار میانگین کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاری اقتصادی (OECD)[2]بود. عملکرد مناسب فنلاند در آزمون PISA، سیستم آموزشی و مدرسه‌داری این کشور را به مدل پایه در بررسی‌ها و پژوهش‌ها تبدیل کرد. به‌دیگر بیان مدل استاندارد برای ارزیابی عملکرد سیستم آموزشی در اروپا، سیستم آموزشی فنلاند لقب گرفت. در این میان به این نکته توجه داشته باشید که در آزمون PISA مقایسه کشورها بر اساس میانگین نمرات انجام می‌شود به دیگر بیان ممکن است چند دانش‌آموز آلمانی در تمامی مهارت‌ها جایگاه نخست را کسب کرده باشند اما عملکرد ضعیف سایر دانش‌آموزان موجب تنزل میانگین عملکرد به سطح پایین‌تر سایر کشورها شده باشد. بنابراین ممکن است با تغییراتی کوچک یک سیستم آموزشی به‌سرعت جایگاه بین‌المللی خود را در سال‌های بعد از آن تغییر دهد.

بر همین اساس اَمرمولر (2006)[3] بررسی کرد که شکاف بین عملکرد دانش‌آموزان آلمانی با هم‌رده‌های خود در فنلاند نه بواسطه سطح آموزشی پایین آن‌ها، بلکه ناشی از نابرابری اجتماعی و اقتصادی دانش‌آموزان بوده است. این بررسی نشان می‌دهد دانش‌آموزان آلمانی در بسیاری از خصوصیات و ویژگی‌های آموزشی دارای برتری‌ نسبی نسبت به دانش‌آموزان فنلاندی بوده‌اند اما در عمل نتوانستند بازده مناسبی از این مزیت خود بدست آورند. ریشه‌یابی این مسئله نشان می‌دهد پیش‌زمینه اقتصادی-اجتماعی دانش‌آموزان آلمانی در یک ترکیب خاص، دارای تنوع زیاد است به‌دیگر بیان پیش‌زمینه دانش‌آموزان با یکدیگر تفاوت‌های معناداری دارد. این تفاوت‌ها منجر می‌شود تا دانش‌آموزان سازگار با وضعیت اقتصادی-اجتماعی خود مدرسه‌ای را برای ادامه تحصیل خود انتخاب کنند. به‌التبع این مدارس نیز دارای سطوح علمی کاملا متفاوتی با یکدیگر هستند. تحت این شرایط اگرچه دانش‌آموزان در مدارس مجهز، به کسب موفقیت‌های بزرگ دست می‌یابند که خود گواهی بر طراحی مناسب سیستم آموزشی در این کشور است اما نوسانات شدید در عملکرد دانش‌آموزان عملکرد کلی این کشور در آزمون بین‌المللی را تحت‌الشعاع قرار داده است.

 اگر چه عملکرد متفاوت دانش‌آموزان در آزمون را می‌توان به عوامل بیشماری نسبت داد اما بررسی این موضوع در پژوهش آمرمولر نشان داد که این نابرابری آموزشی در کشور آلمان است که موجب کاهش سطح عملکرد کلی سیستم آموزشی این کشور در مقایسه با کشورهای OECD شده است. بنابراین مقایسه عملکرد آموزشی یک کشور با سایر کشورها یا یک سطح استاندارد (نظیر فنلاند) موجب بررسی صحیح سیستم آموزشی موجود و یافتن نقاط ضعف اصلی در آن می‌شود و تصمیم‌سازان این حوزه را برای سیاست‌گذاری مناسب و هدفمند تا حد بسیار زیادی راهنمایی می‌کند.

[1] Programme for International Student Assessment)

[2] Organization for Economic Cooperation and Development

[3] Andreas Ammermueller

منبع:

Studies in Empirical Economics. What makes the difference? Explaining the gap in test scores between Finland and Germany / Andreas Ammermuller, 2006. Pp . 246-266


Menu