افراد تفاوتهای بسیاری در یادگیری، هوش و دانش دارند؛ اما این تفاوتها معمولا چیزهایی نیستند که تصور میشوند. افراد میتوانند بیاموزند، هوش خود را تقویت کنند، نقاط ضعف خود را برطرف کنند و تقریبا همه میتوانند موفق شوند. اما برای موفق شدن باید مسیری را طی کنیم که از بیراهه نبودن آن اطلاع داریم و مبتنی بر نظریات علمی است. مسیری که ما پیشنهاد میکنیم، از این قرار است:
1.مسئولیت را بر دوش بکش. یک اصطلاح رایج در مکتبهای فروش و تجارت وجود دارد که میگوید: تو نمیتوانی از درون کلبه به یک گوزن شلیک کنی. این موضوع در مورد یادگیری هم صحت دارد: باید لباسهایت را پوشیده و آماده شوی، از خانه خارج شوی و بفهمی چه میخواهی. استاد شدن، به ویژه در مفاهیم پیچیده، مهارتها و فرایندهای دشوار، درست مثل یک سفر اکتشافی است. استاد شدن در یک زمینه، نمرهای نیست که در یک امتحان کسب میکنی؛ چیزی نیست که یک معلم و مربی بتواند به تو ارزانی کند و قابلیتی نیست که همزمان با پیر شدن و سفید کردن موها، برایت حاصل شود.
2.به استقبال مفهوم هوش موفقیت برو. چشمانت را باز کن. اسیر افکار محدودکننده و سبکهای یادگیری آسان نباش؛ بلکه فرماندهی و کنترل منابعت را به دست بگیر و از تمام هوشهایی که داری، برای استاد شدن در دانش یا مهارت دلخواه خود، استفاده کن. آنچه را میخواهی بدانی، انجام دهی یا به پایان برسانی توصیف کن. سپس شایستگیهایی را که باید برای آن به دست بیاوری، مواردی را که باید بیاموزی و جایی را که میتوانی آن دانش یا مهارت را کسب کنی، فهرست کن. در نهایت حرکت کن و آن را به دست بیاور.
تخصص و مهارت را مانند یک توسعه مستمر بدان. از روشهای خودسنجی پویا استفاده کن؛ یعنی آزمونهایی از خود بگیر که نقاط ضعف تو را آشکار کند و بتوانی اقدام به رفع آنها کنی. این موضوع هوشمندانه است که برنامهریزیهای خود را براساس نقاط قوتت انجام دهی، اما شناسایی مستمر نقاط ضعف و رفع آنها، راهکاری هوشمندانهتر برای یادگیری و موفقیت است.
3.از استراتژیهای یادگیری فعالانه استفاده کن. از روشهای یادگیری و تمرین پربازده، مانند تمرینهای بازیابی، تمرینهای زماندهیشده (دارای فاصله زمانی بین تمرینها) و تمرینهای دَرهم (انجام همزمان چند تمرین از فصلها و موضوعات متفاوت) بهره ببر. تهاجمی و سرسخت باش. همانند افرادی که با وجود ابتلا به خوانشپریشی به دستاوردهای فراوانی رسیدند، اقدامات و بهبود مهارتهایی را در پیش بگیر که بتواند مشکلات و موانع را بر سر راه زودآموزی تو خنثی کند.
بر آنچه حس میکنی بهترین است، تکیه نکن. مانند خلبانی که از ابزارهای کنترلی مختلف استفاده میکند، همواره از خود امتحان بگیر، از همتایان خود بخواه ایرادات کار تو را بگویند و از هر ابزار کنترلی دیگری بهره ببر تا اطمینان یابی قضاوت دقیقی از دانستهها و تواناییهای خود داری. استراتژیهایت نیز تو را به سمت اهدافت به پیش میبرد.
اگر فرایند یادگیری دشوار شد، تصور نکن که یک جای کار میلنگد. به یاد داشته باش که دشواریهای قابل شکست با تلاشهای ذهنی و شناختی بیشتر، بازدهی بسیار بالایی خواهند داشت و عمق و دوام یادگیریات قطعا افزایش خواهد یافت.
4.اصول بنیادین را درک کن و یک ساختار ذهنی بساز. اگر از آنهایی هستی که مطالب را با مثال یاد میگیرند و آنها را حفظ میکنند (در مقابل کسانی که در مثالها به دنبال قوانین و قواعد بنیادین میگردند)، در زمان یادگیری، دو مثال را به طور همزمان مطالعه کن و تلاش کن تا شباهتها و تفاوتهای آن مثالها را دریابی. آیا تفاوتهای آنها باعث میشود تا برای حلشان نیاز به دو روش کاملا متفاوت داشته باشی یا شباهتهایشان به قدری است که در یک دسته قرار میگیرند؟
تلاش کن تا مهارت ساختارسازی ذهنی خود را تقویت کنی. بسیاری از آموختهها و مهارتهای ما با یکدیگر ارتباط دارند. تلاش کن تا از آنها یک کل منسجم در ذهن خود بسازی. در این صورت مدلها و نقشههای ذهنی قدرتمندی برای زمینهها و موارد مورد نیاز خود خواهی داشت. به عنوان مثال، یک مدل ذهنی برای رانندگی خواهی داشت که باعث میشود بتوانی بدون فکر زیاد، تمام آموختهها و مهارتهای مرتبط با خودرو و راه و پلیس و علائم رانندگی را در کنار هم استفاده کنی. برای شکل دادن به این مدلهای ذهنی کافی است بتوانی هر موضوع و فکر و مهارتی را بررسی کنی. کدام موارد، اصول بنیادین هستند و محور مدلهای ذهنیات خواهند بود؟ در کنار این اصول بنیادین، چه مطالب و مهارتهای مرتبطی قرار میگیرند؟ هر کدام از آنها چه اجزایی دارند؟ در نهایت چه موارد بیاهمیت و بسیار بیربطی وجود دارند که میتوانی چشم خود را به روی آنها ببندی تا مانع از آشفتگی و شلوغ شدن ذهن خود شوی؟
منبع:
Brown, Peter; Roediger, Henry; McDaniel, Mark. make it stick:The Science of Successful Learning. London: The Belknap Press Of Harvard University Press, 2014. pp. 158-161.