دانشمندان در مطالعات مربوط به کارایی مدارس، لایههای مختلف موثر بر میزان یادگیری دانشآموزان را شناسایی کردهاند. این لایهها شامل سیاستهای آموزشی منطقهای یا ناحیهای مربوط به هر بخش از کشورها، محیط آموزشی در نظر گرفته شده برای دانشآموزان، سیاستها و تصمیمسازیهای مدارس، سیستم ارزیابی مدارس و نهایتا کیفیت آموزشی است. مورد آخر یا همان کیفیت آموزشی اشاره به مجموعهای از استراتژیهای بکار گرفته شده در کلاس درس دارد که نتایج یادگیری دانشآموزان را بهبود بخشیده است. در هسته اصلی که در حقیقت شاکله این مورد را میسازد استراتژیهای آموزش قرار دارد. اجماع نظر در بین محققین این حوزه وجود دارد که کیفیت آموزش منحصر به یک استراتژی خاص نیست و این مقولهای چند بعدی است، بهطور کلی محققین درجه موفقیت این رویکردها را مبتنی بر زمینه کاربردی آن میدانند بهدیگربیان هر استراتژی باید سازگار با شرایط و لایههای بیان شده در زمان و مکان مناسبی بهکار گرفته شود تا تاثیر حقیقی خود را بر فرآیند یادگیری بگذارد. اما بدون شک میتواند الگوهای مختلف کارا در هر بخش با درنظرگرفتن محدودیتهای حاکم در آنجا شناسایی و بهعنوان اطلاعات آموزشی مفید انباشت کرد تابتوان در موارد مشابه از آنها استفاده کرد.
اما در این میان ترکیب نتایج مطالعات کاملا مستقل در این رابطه در سالهای اخیر نشان میدهد که گروهی از تمرینات و الگوهای تدریسی تاثیر بیشتری نسبت به سایر استراتژیها در این زمینه دارند. برخی از این تمرینات شامل مدیریت قوی کلاس درس (بهعنوان عنصر اصلی در شکلدهی رفتار دانشآموزان سازگار با اهداف معلم و مدیریت مدرسه)، ایجاد شفافیت در فرآیند آموزش و یادگیری (موضوعات مورد تدریس باید تا جای ممکن سنتز شده و با شفافیت بالا و با کمترین ابهام ممکن بین دانشآموز و معلم مطرح شود)، حمایت و پشتیبانی از دانشآموزان ضمن فرآیند یادگیری، حمایت از دانشآموزان در یادگیری مطالب (شناسایی خصوصیات فردی دانشآموزان و حمایت از آنها سازگار با این خصوصیات)، ایجاد بستری برای حداکثر تعامل دانشآموزان در مباحث درسی مطابق با محتوای آموزشی مدنظر و شکلدهی سیستم ارزیابی مناسب از بطن همین تعاملات، است. اینها مواردی اصلی در بهبود فرآیند یادگیری دانشآموزان هستند که از نتایج پژوهشهای بیشمار استخراج شدهاند
نتایج بررسی و نظرسنجی بینالمللی آموزش و یادگیری (TALIS) در کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاری اقتصادی (OECD) مواردی که در ذکر آنها در بالا رفت را عوامل اصلی شکلدهی چهارچوب مفهومی در فرآیند یادگیری دانشآموزان و توسعه این کشورها میداند. علاوه براین موارد، TALIS یک سری تمرینات دیگر که در حقیقت دامنهای وسیع از شیوههای آموزشی معلمان را پوشش میدهد در سال 2013 منتشر کردهاند " وقتی معلمان این فرصت را دارند تا مجموعهای از مهارتهای اکتسابی منحصر به فرد خود را بسط و توسعه دهند، تحت چنین شرایطی بستر به مراتب مناسبتری برای افزایش و بهبود فرصتهای یادگیری دانشآموزان نیز فراهم خواهد شد". این مطلب اشاره به این موضوع دارد که کیفیت آموزش یک فرآیند الگوبرداری مستمر از میان انبوه استراتژیهایی است که معلمین در فرآیند آموزش خود بکار میبرند. وقتی سیستم آموزشی شرایطی را فراهم کند که در آن توانایی ارزشگذاری برای شیوههای مفید و منحصر به فرد هر معلم فراهم شود، این رویه انگیزه لازم برای خلق و گسترش این چنین شیوههایی بین معلمین را پدید میآورد. بهبود رویههای تدریس بین معلمین در حقیقت بهبود بستر یادگیری دانشآموزان است. زیرا یک شیوه بهینه که قبلا کارکرد خود را در مدرسهای دیگر نشان داده، میتواند بدون آزمون سعی و خطا که اصطکاک بالایی میطلبد، وارد سیستم آموزشی مدرسه شده و بهطبع فرصتهای جدید زیادی برای آموزش و یادگیری بهتر دانشآموزان خلق خواهد شد.
منبع:
OECD Education Working Papers, No. 148. Teaching Strategies for Instructional Quality: Insights from the TALIS-PISA Link Data. OECD, 2016. Pp . 57-58