سخن گفتن از لزوم آموزشِ حین خدمت آسان است، اما رسیدن به چنین هدفی ساده نیست و جسارت میخواهد.
اگر نظام آموزشی نتواند خود را همگام با فناوری، به روز نگه دارد، خروجی آن چیزی جز اختلال و ناهماهنگی نخواهد بود. اگر کارمندان از دانش و اطلاعات روز در حیطهی کاری خود بی بهره باشند، به شدت متضرر خواهند شد و به همین ترتیب اگر تعداد زیادی از کارگران و کارمندان از سیل پیشرفت فناوری جا بمانند، فروپاشی جامعه حتمی است.
همین دیدگاه بود که در انقلاب صنعتی، مقامات وقت را به فکر ایجاد یک نظام آموزشی ضمن خدمت با هزینهی دولت انداخت. با مکانیزه شدن بسیاری از کارخانهها و کارگاهها، لزوم حضور نیروهای دانشآموخته و فارغالتحصیلان دانشگاهی برجستهتر شد؛ همچنین لزوم تلفیق دانش و نوآوری در دهههای گذشته به امری حیاتی تبدیل شد که این امر به بار نشستن سیاست اتخاذ شده دهههای قبل و آغاز دورهی وفور سرمایه را نوید میداد.
به نظر میرسد که در این عصر نیز علم روباتیک و هوش مصنوعی در پی ایجاد انقلاب صنعتی دیگری است. امروزه، با وجود طولانی بودن دورهی خدمت کارمندان، تحصیلات دانشگاهی به تنهایی کافی نیست و آموزش ضمن خدمت و به روز کردن آنها از لحاظ اطلاعات نیز باید مورد توجه قرار بگیرد.
گزارشهای ویژه در این حوزه نشان میدهند که آموزشهای ضمن خدمتی که امروزه ارائه میشوند، تنها پاسخگوی نیازهای افراد تحصیلکرده هستند و به جای از میان برداشتن ناهماهنگیهای موجود در دانستهها و میدان عمل افراد، آنها را تشدید میکنند. اگر جوامع قرن بیست و یکمی نمیخواهند شاهد رشد طبقهای ضعیف در بطن خود باشند، باید در این مورد تصمیماتی فوری اتخاذ کنند و راهکارهایی را بیندیشند تا کارگران نیز آموزشهای لازم ضمن خدمت را بگذرانند. متأسفانه تاکنون اقدامات انجام شده مقطعی و بسیار کوتاه مدت بوده است.
امروزه طرح سنتی آموزش تجربی در کارگاهها و کارخانهها با سرعت زیادی کنار گذاشته میشود، چرا که ناکارامدی آن با توجه به نیازهای امروز بیش از پیش احساس شده است. جامعهی امروزی بیش از هر زمان دیگری به دانشآموختگان بهروزشده و ماهر نیاز دارد. امروزه کارخانهها بیشتر به مغزهای آموزش دیده نیاز دارند تا بازوانی که کار را به صورت تجربی آموختهاند. تعداد نیروهای استخدام شده در پستهای معمولی در آمریکا از 25.5 درصد به 21 درصد بین سالهای 1996 تا 2015 کاهش یافته است.
راه حل این مشکل این نیست که افراد همواره دنبال مدارج بالاتر تحصیلی باشند. بر اساس آمار تنها 16 درصد مردم آمریکا به توانایی دانشآموختگانِ در شرف فارغالتحصیلی برای ورود به بازار کار اطمینان دارند. اگرچه به تمام کسانی که در آموزشکدههای فنی و حرفهای تحصیل کردهاند، قول ورود به بازار کار داده شده است، اما خودِ این تکنسینها در ابتدای کار تمایلی به انجام کارهای یدی نشان نمیدهند؛ شاید از آن رو که انتظار چنین کارهایی را ندارند.
امروزه شاهد کاهش برنامههای آموزش ضمن خدمت هستیم. در آمریکا و بریتانیا، در دو دههی گذشته این برنامههای آموزشی به نصف کاهش یافته است و بیشتر افراد تمایل دارند تا کارگاه خودشان را راه بیندازند و خود مسئولیت مهارتها و استعدادهایشان را که شاید از نظر کارفرمایان ناکارامد بوده، بر عهده بگیرند. برخی از این افراد قصد دارند که بعدها ادامهی تحصیل بدهند، اما واقعیت این است که بالا بودن مخارج تحصیل، مانع بزرگی پیش روی کارآفرینان جوان محسوب می شود.
امروزه بازار در حال ارائهی راهکارهای خلاقانهایی است که از طریق آن امرار معاش در کنار آموزش برای کارگران میسر شود. ارائه دهندگان این راهکارها، همگی در حال ایجاد نظامی از کسب و کار هستند که افزایش و راهاندازی مشاغل در آن امکانپذیر باشد. در این راستا موضوعات زیادی از سخنرانیهای افلاطون گرفته تا سیاهچالهها موضوع دورههای آموزش اینترنتی قرار گرفتهاند و متقاضیان خود را برای ورود به بازار کار آماده میکنند. دو سایت Udacity و Coursera این امکان را برای دانشجویان فراهم میکنند که با پرداخت هزینهای اندک و شرکت در دورههای کوتاه مدت آنلاین موفق به دریافت مدرک شوند. گفتنی است که این دورههای آنلاین از طریق دستگاههای سخنگو یا برنامه های مخصوص اندروید ارائه میشوند. دانشگاهها نیز برگزاری دورههای آنلاین و اعطای گواهی تحصیلی اینترنتی را آغاز کردهاندکه امکان به روز نگهداشتن دانستههای مرتبط با مشاغل را فراهم میآورد. به عنوان مثال، برنامهی آموزشی جورجیا تک در آمریکا توانست تعداد فارغالتحصیلان مهندسی رایانه خود را 16 درصد افزایش دهد.
چنین تلاشهایی راه را برای بهبود روند اشتغالزایی و آموزش کارکنان هموار میسازد، اما باید در نظر داشت که چنین راهی اگر به حال خود رها شود، در وضعیت حاضر تنها برای آن دسته از افراد کارامد خواهد بود که دانش پایه دارند یا از مزایایی جانبی برخوردار هستند.
اگر فرد در اولین تجربهی خود از محیط آموزشیاش راضی باشد، آموزش او در مراحل بعدی زندگی و در بزرگسالی به مراتب آسانتر خواهد بود. حدود 80درصد از دانشآموختگان سایت Coursera هم اکنون مدرک تحصیلی خود را اخذ کردهاند. اگرچه شرکتها در دورههای آموزش آنلاین نیاز کمی به دانش رایانهای دارند، با وجود این از هر چهار فرد بالغ عضو OECD یک نفر تجربهی کار با رایانه را نداشته یا آشنایی کمی با آن داشته است. تنها راه حفظ اطلاعات استفادهی دائمی از آنهاست و این در حالی است که بسیاری از شغلهای یک وجهی امروزی این امکان را فراهم نمیکنند.
راههای نوین آموزش از راه دور برای افراد مفید است و به همین دلیل سیاستگذاران باید در این راستا اقدامات فوری انجام دهند، چرا که کسب دانش چیزی است که همهی افراد جامعه از آن سود میبرند؛ پس مردم و دولت باید در جهت بهبود وضع موجود با یکدیگر همکاری کنند. نکتهی مهم این است که تنها صرف هزینه در این راه پاسخگو نخواهد بود، بلکه نحوهی استفاده از بودجههای تخصیص یافته از اهمیت بالاتری برخوردار است.
روند آموزش مادامالعمر از سالهای ابتدایی مدرسه آغاز میشود. روند آموزش نباید موقتی باشد و این یک اصل آموزشی است. برنامههای آموزشی مدارس باید به گونهای طراحی شوند که به دانشآموزان اندیشیدن را بیاموزند. تمرکز بر مهارتهای فراشناختی به آنها کمک خواهد کرد که در آینده مهارتهای زندگی را بهتر کسب کنند. اما بزرگترین چالش پیش رو یافتن راهکاری برای قابل دسترس کردن آموزش برای تمام بزرگسالان است. یک راه شاید توزیع بنهای آموزشی باشد که بزرگسالان بتوانند در پرداخت شهریههای آموزشی خود از آنها استفاده کنند. سنگاپور یکی از کشورهایی است که برنامهی «حساب یادگیری فردی» را اجرا کرده است. این کشور هزینهی شرکت در دورههای آموزشی 500 بنیاد را برای افراد بالای 25 سال تقبل میکند. گر چه تا به امروز برای هر شهروند فقط چند صد دلار هزینه شده است، اما این آغاز راه است.
از طرفی احتمال غیرضروری بودن برخی دورههای آموزشی هم که شامل یارانهی دولتی شدهاند، همواره وجود دارد. صنعت همواره افراد را به سمت رشتههای مورد نیاز خود سوق میدهد و از دیتا بیسهایی چون MOOC میخواهد که دورههای مورد نیاز را برگزار کنند. شرکتها نیز می توانند کارگران و کارمندان خود را به گذراندن دورههای آموزشی مورد نیازشان تشویق کنند. شرکت AT&T یکی از شرکتهای مخابراتی است که سالانه 30 میلیون دلار صرف پرداخت شهریهی کارکنانش میکند تا در دورههای آموزشی مورد نیاز شرکت حضور یابند. اتحادیههای صنفی میتوانند در برگزاری دورههای آموزش ضمن خدمت، بهویژه برای کارگاههای کوچک نقش مهمی ایفا کنند، چرا که در این کارگاهها معمولاً امکانات لازم برای آموزش افراد وجود ندارد. یکی از اتحادیههای صنفی در بریتانیا که مسئول برگزاری دورههای آموزشی برای کارگران است، مورد حمایت هر دو حزب چپ و راست قرار دارد.
در این بین دولتها نیز مسئولیت خطیر فراهم کردن بستر مناسب برای بهکارگیری مناسب از آموختهها را بر عهده دارند. تنها در این صورت است که کارگران آموزش دیده میتوانند به شرکت در دورههای آموزشی و کسب نتیجهی دلخواه امیدوار باشند، چرا که آن را دروازهی ورود خود به بازار کار تلقی خواهند کرد. به عنوان مثال فردی که در دورههای آموزشی 300 ساعته شرکت کرده وبرای شست و شوی انواع مو با مواد آرایشی مختلف آموزش دیده است، باید بهخوبی به آرایشگاهها معرفی شود تا آرایشگران بتوانند فرد مناسب خود را از میان انبوه متقاضیان انتخاب کنند؛ این همان سیاستی است که ایالت تنسی در آمریکا پیش رو گرفته است.
اگرچه همهی افراد در جایگاه درستی به لحاظ شغلی قرار ندارند، اما برخی از افراد بیشتر در معرض از دست دادن شغل خود هستند: مانندکسانی که پشت میزنشین هستند و از انجام کارهای یدی رویگرددانند. اینگونه افراد به راحتی وارد حوزههای در حال پیشرفت فناوری و سلامت نمیشوند و احتمال بیشتری وجود دارد که شغل خود را از دست بدهند. برای این که تعداد اینگونه افراد به حداقل برسد، باید امکان شرکت در دورههای آموزشی در ساعتهای فراغت کارکنان فراهم شود؛ دورههایی که هزینهی شرکت در آنها مناسب باشد. پیشرفتهای وسیعی که در حوزهی آموزش در دو قرن اخیر رخ داده است نیز باید سنگ بنای پیشرفتهای بعدی باشد.