گفت‌وگو با چهره‌ی ماندگار معماری و مهندسی عمران - بخش اول

من محمود گلابچی هستم. در سال 1336 در مشهد به دنیا آمدم. دوره‌ی ابتدایی و متوسطه را در همان شهر گذراندم و به عنوان شاگرد اول خراسان در کنکور در دانشگاه تهران پذیرفته شدم.

گفت‌وگو با چهره‌ی ماندگار معماری و مهندسی عمران - بخش اول

گفت‌وگو با پروفسور محمود گلابچی، چهره‌ی ماندگار معماری و مهندسی عمران ایران و بنیان گذار دانشگاه معماری و هنر پارس

یک زندگی پر از دانش و هنر

لطفاً خودتان را معرفی کنید.

من محمود گلابچی هستم. در سال 1336 در مشهد به دنیا آمدم. دوره‌ی ابتدایی و متوسطه را در همان شهر گذراندم و به عنوان شاگرد اول استان خراسان در کنکور سراسری در دانشگاه تهران و دانشکده فنی پذیرفته شدم. در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در رشته‌ی مهندسی راه و ساختمان تحصیل کردم و با رتبه‌ی اول فارغ‌التحصیل شدم. پس از فارغ‌التحصیل شدن به تدریس در دانشگاه تهران مشغول شدم. در شروع فعالیت‌های علمی احساس کردم باید زمینه‌ی جدیدی را بین دو رشته‌ی معماری و مهندسی راه و ساختمان ایجاد کنم. هم‌زمان با تدریس در دانشکده‌ی فنی، در دانشکده‌ی معماری هنرهای زیبا هم تدریس می‌کردم و درس‌های مشترک بین این دو رشته را آموزش می‌دادم. سپس تألیف کتاب هایی در زمینه‌ی تلفیق هنر معماری با مهندسی راه و ساختمان را آغاز کردم و مقالات متعددی در این زمینه بر اساس تحقیقاتی که انجام می دادم، نوشتم. با کسب رتبه‌ی اول در دانشکده فنی دانشگاه تهران، بورسیه‌ی تحصیلی برای ادامه‌ی تحصیل در کشور انگلستان دریافت کردم و دوره‌ های دکترا و فوق دکترا را در زمینه‌ی معماری و سازه در کشور انگلستان به پایان رساندم. وقتی به ایران برگشتم بر اساس همان ضرورت ها و فعالیت هایی که از گذشته آغاز کرده بودم رشته‌های دانشگاهی جدیدی مانند تکنولوژی معماری، فناوری معماری بایونیک، فناوری معماری دیجیتال، مدیریت پروژه و ساخت و مدیریت ساخته‌ها را ایجاد کردم. این رشته‌ها نیازمند دانش معماری و مهندسی راه و ساختمان به طور هم‌زمان بود و امروزه این رشته‌ها در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری در تعداد زیادی از دانشگاه‌های کشور تدریس می‌شوند.

از سایر موفقیت‌های علمی خود در کشورمان بگویید.

من فعالیت‌های علمی خود را در زمینه‌ی معماری و سازه و مفاهیم تکنولوژی معماری ادامه دادم و تا به امروز 52 عنوان کتاب تالیف و منتشر کرده ام که بسیاری از آن‌ها کتاب‌های درسی رشته‌های معماری و مهندسی عمران هستند. 15 جلد آن نیز به عنوان کتاب سال کشور برگزیده شد. هم‌چنین استاد نمونه‌ی دانشگاه تهران و سپس استاد نمونه‌ی دانشگاه‌های کشور شدم. بعد از آن به عنوان پژوهشگر برتر دانشگاه تهران و نیز پژوهشگر برجسته‌ی دانشگاه‌های کشور برگزیده شدم. چون کارهای طراحی و مهندسی معماری نیز انجام می‌دادم به عنوان مهندس نمونه کشور نیز انتخاب شد. البته مهم ترین توفیقات خودم را به ثمر رسیدن دانشجویانی می‌دانم که در طول 36 سال تدریس در دانشگاه تهران و دانشگاه پارس تربیت کرده‌ام و اینکه توانستم تفکر و نگاه جدیدی در حوزه‌ی معماری و مهندسی کشور ایجاد کنم و تخصصی به نام سازه در معماری را در جامعه مهندسی کشور و تخصص های دیگری مانند تکنولوژی معماری را در فضای معماری ایران پایه‌گذاری کنم. در این مسیر فعالیت‌های علمی زیادی داشته‌ام؛ از جمله‌ی آن‌ها تألیف بیش از 150 مقاله‌ی بین‌المللی در زمینه‌ی معماری و سازه است. هم‌چنین از 6 سال قبل دارای کرسی‌ یونسکو در معماری (UNESCO Chair in Architecture) هستم.


من متعلق به این سرزمین هستم

چه شد که به ایران بازگشتید و کرسی استادی دانشگاه‌های انگلیس را ترک کردید؟

من پس از طی دوره دکتری در انگلستان عضو هیئت‌علمی دانشگاه بودم و موقعیت علمی بسیار خوبی داشتم. چند روز قبل از بازگشتم به ایران نزد پروفسور بروکس که رئیس دپارتمان مهندسی عمران بود برای خداحافظی رفتم. از من پرسید رفتن من چه‌قدر طول می‌کشد و به او گفتم که دارم برای همیشه به ایران بازمی‌گردم. بسیار تعجب کرد و اول تصور کرد با او شوخی می‌کنم. به من گفت: «هر کس این‌جا می‌آید به هر راهی متوسل می‌شود که بماند در حالی که تو موقعیت ممتازی داری.» در پاسخ به او گفتم: «من به کشوری برمی‌گردم که مدیون مردم آن هستم. تمام توانی که دارم باید صرف آن سرزمین کنم. من متعلق به آن‌ها هستم و آن‌ها منتظر من هستند. از همان روزی که به انگلستان برای ادامه تحصیل آمدم با این هدف شروع کردم که از توانمندی و دانش نوینی که کسب می‌کنم برای پیشرفت و ارتقاء کشورم استفاده کنم. من قبل از اآمدن به اینجا 8 درس در رشته های مختلف دانشگاه تهران تدریس می‌کردم و همچنان آن دروس نیاز به حضور موثرتر من دارند. اکنون باید برگردم و بنیان‌های جدیدی ایجاد کنم.» او به‌دقت به صحبت‌هایم گوش می کرد و می دانستم علیرغم تعجب اولیه اش از برگشتن من به ایران آن دلایل را در ذهن خود کاملا تایید می کرد و بر اساس احترام به چنین تفکری آن روز مرا تا بیرون از دانشگاه همراهی کرد.


آینده‌ای که یک مدیر مدرسه پیش‌بینی کرد

موفقیت‌های شما به احتمال زیاد ریشه در دوران دانش‌آموزی شما دارد. چه عواملی را زمینه‌ساز این موفقیت‌ها می‌دانید؟

من در دبستان شفق در مشهد تحصیلات ابتدایی خود را با معدل 20 تمام کردم. آقای سالاری مدیر مدرسه در اول مهرماه مرا به دانش‌آموزان معرفی کرد و گفت محمود گلابچی در آینده در یکی از سه دانشکده فنی، نفت یا پلی‌تکنیک درس می‌خواند. از آن زمان رفتن به دانشکده‌ی فنی در ذهن من شکل گرفت. دوره‌ی دبیرستان را در قدیمی‌ترین دبیرستان مشهد که اتفاقا امتحانات نهایی پدرم هم در همان جا برگزار شده بود با معدل 19.67تمام کردم و شاگرد اول استان خراسان شدم. طبق ذهنیت قبلی رشته‌ی مهندسی راه و ساختمان دانشکده‌ی فنی را انتخاب کردم. در آن روزگار فضای خاصی در دانشگاه‌ها حاکم بود و اوج درگیری‌های فکری بود. اما من معتقد بودم در کنار پرداختن به همه این مسائل باید در علم‌آموزی کوشا بود و هر کس باید در رشته‌ی خودش سرآمد و مسلط و توانا باشد. دوره‌ی کارشناسی و کارشناسی ارشد را با معدلی که قبل از آن در دانشکده فنی سابقه نداشت تمام کردم و به غیر از یک درس در تمام درس‌های تخصصی نمره الف کسب کردم. به همین دلیل به عنوان فارغ التحصیل رتبه اول  مرا به عنوان عضو هیئت‌علمی در دانشگاه تهران پذیرفتند.

چه شد که رشته‌ی راه و ساختمان را انتخاب کردید؟

مهندسی راه و ساختمان که امروزه به نام مهندسی عمران شناخته می‌شود، رشته‌ای است که نقش آن ساختن یک جامعه و بخش های مختلف آن از بناها تا پل ها و جاده ها و سدها و تاسیسات شهری است و من با تحصیل در این رشته می‌توانستم بیش‌ترین خدمت را به جامعه بکنم. دلیل دیگر، توصیه‌ها و تشویق‌های پدرم بود که این رشته را مهم‌ترین گرایش مهندسی می‌دانست.

نقش شگفت‌انگیز خانواده

خانواده‌ی شما چه جایگاهی در کسب این موفقیت‌ها داشته‌اند؟

پدرم در زمانی تحصیل کرده بود که بیش از هر چیز به ادبیات و متون ادبی و یافته‌های دانشمندان گذشته توجه می‌شد. ایشان به ادبیات فارسی خیلی علاقه‌مند و مسلط بود. گلستان سعدی را از حفظ برای ما می‌خواند و حکمت‌های ادب پارسی ورد زبان او بود. من برای تلاش بیش‌تر از ایشان انگیزه و ایده می‌گرفتم. هر گاه وقتم را به غیر از مطالعه می‌گذراندم با نگاه خود به من هشدار می‌داد. در تعطیلات تابستان روزی یک کتاب می‌خواندم و اگر روزی را بدون مطالعه می‌گذراندم احساس می‌کردم وقتم را تلف کرده‌ام. من هر روز صبح قبل از شروع کار کتابخانه‌ی آستان قدس یا کتابخانه فرهنگ و هنر آن‌جا بودم و از کتاب‌های این کتابخانه‌های معتبر استفاده می‌کردم. استفاده از وقت آموزه‌ای بود که از پدر یاد گرفتم. مادرم نیز انسان معتقد و مومنی است که باورها و اعتقادات خود را از ایشان فراگرفتم و انگیزه‌ای بزرگ برای من بودند. در این زمینه تلاش بسیار کردم. برای فهم بیش‌تر قرآن دروس متعددی فرا گرفتم و کتاب‌های معتبر بسیاری خواندم و توانستم با مداومت در مسیر درک مفاهیم قران با لطف خداوند حافظ کل قرآن شوم.


Menu