فرشاد جهانبخش در یک نگاه
شهر: میانه
رشته: تجربی
رتبه: 78 تجربی منطقهی 2
سال ورود به کانون: سوم دبیرستان
بستگان کانونی: پسرخاله، رشتهی ریاضی
رشتهی قبولی در دانشگاه: پزشکی دانشگاه شهیدبهشتی
فرشاد جهانبخش ظرف یک سال از تراز 7200 به 8180 رسید. او اهل میانه است و در حال حاضر دانشجوی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهیدبهشتی تهران است. فرشاد چهقدر واضح و شفاف نشان میدهد که وقتی زحمت و تلاش و روش کار و منابع درسی درست باشد، جهش تراز امری کاملاً امکانپذیر خواهد بود.
داستان زندگی تحصیلیات را چگونه روایت میکنی؟
من در مقطع راهنمایی در مدرسهی عادی درس خواندم. در مدرسهای درس خواندم که کمتر کسی به درس خواندن اهمیت میداد. از آن مدرسه فقط یک نفر در آزمون تیزهوشان قبول شد و آن یک نفر من بودم. در مدرسهی تیزهوشان در اولین امتحان ریاضی نمرهی 8 گرفتم و روحیهام را به گونهای از دست دادم که دیگر تمایلی به رفتن به مدرسه نداشتم. دوستانی که در دبیرستان با آنها آشنا شده بودم به من کمک کردند و به قول اهالی فوتبال مرا به بازی برگرداندند. آنها در حال حاضر همگی دانشجوی پزشکی هستند و به هدفشان رسیدهاند. اتحادی که بین ما دوستان برقرار بود باعث شد همگی به هدفمان برسیم. در مقطع پیشدانشگاهی آنقدر پایهی ریاضیام قوی شده بود که برای بچهها کلاس رفع اشکال میگذاشتم.
دلیل این جهش تراز در آزمونها چه بود؟
من دلیل اصلی آن را پیشروی با برنامه و داشتن برنامهریزی میدانم. هدفم بزرگ بود و برای برطرف کردن اشتباهات نیاز به زمان داشتم. من یاد گرفتم در آزمون ابتدا به سؤالات ساده پاسخ بدهم و سؤالات سخت را برای پایان آزمون بگذارم. به طور مثال در درس شیمی اول سؤالاتی را که مربوط به مفاهیم حفظی بود جواب میدادم و بعد به سراغ مسائل آن میرفتم. این موضوع را از اسفند اجرا کردم و ترازم بالا رفت.
در این دو سال در همهی آزمونها شرکت کردی؟
بله؛ من هیچ غیبتی نداشتم.
برنامهات را چگونه طرحریزی میکردی؟
من از دفتر برنامهریزی استفاده میکردم اما گاهی برنامهریزیام دارای اشکالاتی بود. به طور مثال اول اختصاصیها را میخواندم و برای درسهای عمومی وقت کم میآوردم؛ البته بعد از عید آنها را جبران کردم. اغلب نمیتوانستم ادبیات را خوب بخوانم. بعد از عید به صورت مبحثی و موضوعی آن را میخواندم. دفتر برنامهریزی در پیدا کردن این نواقص به من کمک میکرد. من برنامهی هفتگی تهیه میکردم. به طور مثال برای شنبه یک فصل از زیست و یک فصل از شیمی را فقط برای مطالعه میگذاشتم. برای هر وعدهی مطالعاتی حدود 2 ساعت وقت میگذاشتم و گاهی برای اینکه مطلب را عمیق درک کنم بیشتر از این هم وقت میگذاشتم. گاهی فهم و تسلط مطلبی 4 ساعت طول میکشید. شبها در دفتر برنامهریزی ساعت مطالعهام را مینوشتم.
بعد از آزمون برنامهات چه بود؟
بعد از آزمون وقت من به تحلیل آزمون میگذشت. حتی سؤالاتی را که درست جواب داده بودم بررسی میکردم تا اگر راهحل کوتاهتر یا نکتهای وجود دارد یاد بگیرم. شب برای هفتهی بعد برنامهام را مینوشتم و هدفم این بود که اول مباحث پیش را مسلط شوم و تست کار کنم و بعد درسهای پایه را هفتهی اول بخوانم و هفتهی دوم جمعبندی کنم.
چگونه توانستی بین عمومیها و اختصاصیها تعادل ایجاد کنی؟
من برای هر روز همیشه یک درس عمومی را در برنامهام داشتم و سعی میکردم با مدرسه هماهنگ باشم. مثلاً اگر یکشنبهها کلاس ادبیات داشتم روز شنبه ادبیات میخواندم که هم برای آزمون آماده شوم و هم برای مدرسه. درواقع هر روز بین دو درس اختصاصی یک درس عمومی میخواندم.
در روز به طور میانگین چهقدر درس میخواندی؟
در روزهایی که به مدرسه میرفتم تقریباً 6 ساعت درس میخواندم ولی در روزهای تعطیل حداقل 10 ساعت و حداکثر 12 ساعت.
آیا میدانستی که در ساعاتی برای چه درسهایی بازدهی بهتری داری؟
صبحها بازدهیام در درس زیست بالا بود و شبها را برای درس عربی گذاشته بودم. من درس عربی را خیلی دوست داشتم و وقتی از خواندن کلافه میشدم خواندن عربی برایم لذتبخش بود.
در درس زیست چه روشی برای مطالعه داشتی؟
بعد از تدریس معلم در خانه آن را مرور میکردم و بعد تستهای کنکور را از کتاب آبی تمرین میکردم تا با نحوهی سؤالات آشنا شوم. معلم زیست خیلی خوبی داشتیم به نام آقای عباسی که خیلی برای ما زحمت کشید. من آنقدر در کلاس تمرکز داشتم که در جلسهی کنکور حرکات معلم زیستم یادم بود. وقتی نکتهای را به یاد میآوردم حتی میدانستم آقای عباسی آن روز چه لباسی با چه رنگی پوشیده بود و در چه حالتی آن نکته را به ما گفته بود. من نکتهها را تصویری یاد گرفته بودم.
آیا غیر از کتاب آبی منبع دیگری برای زیستشناسی داشتی؟
من ترجیح دادم از تستهای استاندارد استفاده کنم. گاهی دوستانم در آزمونهای متفرقهی آنلاین شرکت میکردند و خودشان را با سؤالات تألیفی میسنجیدند اما به نظرم سؤالات کنکور برای مسلط شدن مباحث کافی است. به طور مثال من از تستهای کنکور سراسری سال 88 شروع میکردم و فصل به فصل با سؤالاتی که ممکن بود در کنکور طرح شود آشنا میشدم. سؤالات هر سال را با سال قبل مقایسه میکردم تا متوجه شوم نحوهی طراحی سؤالات چه تغییری کرده است و طراحان سؤال از چه زاویهای به کتاب درسی نگاه کردهاند. تحلیل سؤالات باعث شد بتوانم پیشبینی کنم که چه قسمتهایی ممکن است مورد سؤال باشد. من به این پیشبینی حتی در مورد آزمونهای کانون رسیده بودم و میتوانستم حتی گزینهی دام را پیشبینی کنم. من 5 سؤال زیست کنکور را پیشبینی کردم و به دوستانم گفتم و همگی توانستیم آن 5 سؤال را درست جواب بدهیم. بین من و دوستانم رقابت بود اما حسادت نبود. در هر زمینهای به هم کمک میکردیم. من وقتی نکتهای را میخواندم ممکن بود فراموش کنم اما وقتی برای دوستم توضیح میدادم میدانستم که آن را فراموش نخواهم کرد.
نظرت در مورد بازیابی چیست؟
بازیابی به نظرم در عین سازنده بودن وقت کمی از دانشآموز میگیرد. وقتی معلم نکتهای در کلاس میگفت آن را مینوشتم و این کار باعث میشد در طول نیمساعت بتوانم کل درسهای همان روز را مرور کنم. اگر این کار را نمیکردم مجبور بودم چند ساعت وقت بگذارم و خودم بهسختی مباحث را بخوانم و یاد بگیرم. در کلاس خوب گوش میدادم و خلاصهبرداری میکردم. من هیچ وقت در مدرسه هم غیبت نداشتم و تمرکزم زیاد بود و در شلوغی هم میتوانستم درس بخوانم و تست بزنم. گاهی در مدرسه دو ساعت مطالعهی مفید داشتم.
آیا در درسی اتفاق افتاد که روش خود را تغییر دهی؟
در سوم دبیرستان نمیتوانستم زیست را بالای 50 درصد بزنم. من فقط درسها را حفظ میکردم و مفهومی خواندن برایم معنا نداشت. یکی از دوستانم در این درس قوی بود و روش خود را برایم توضیح داد. آن را اجرا کردم و توانستم از اسفندماه سال چهارم به بعد در این درس نمرهی بالای 80 کسب کنم. در آخرین آزمون کانون زیست را 92 درصد زدم.
توصیهات برای نیمسال دوم چیست؟
به نظرم باید مباحث پیش 1 برای آزمون جمعبندی به طور کامل جمعبندی شود تا کار برای نیمسال دوم آسانتر باشد. فیزیک نیمسال دوم نسبت به نیمسال اول آسانتر است و وقتی فیزیک پیش 1 جمعبندی شده باشد میتوان در فیزیک پیش 2 بهراحتی نمره کسب کرد.
چه منابعی برایت مؤثر بود و آن را توصیه میکنی؟
من در درس زیستشناسی از کتاب آبی استفاده میکردم. من و دوستانم منابع خود را با هم به اشتراک میگذاشتیم. مثلاً من از کتاب سهسطحی دوستم برای زیست استفاده کردم. از فیزیک جامع هم استفاده کردم و دو نکتهای که از این کتاب یاد گرفته بودم عیناً در کنکور آمد. کتاب 30 سال ریاضی را سه بار تست زدم و تمرکزم روی سؤالات کنکور بود.
دوران نوروز را چگونه گذراندی؟
مدیر مدرسه به ما این امکان را داد که در دوران عید هم به مدرسه برویم. من و دوستانم از صبح تا 7 شب در مدرسه بودیم و خانوادهها هم برای ما ناهار میآوردند. خانهی ما فضای کوچک و پرسروصدایی دارد. دوستم به من گفت یک طبقه از خانهی آنها خالی است و میتوانیم با دوستان دیگرم از آنجا برای درس خواندن استفاده کنیم. من از 14 فروردین تا کنکور آنجا درس خواندم. مادر دوستم صندلی تهیه کرده بود و من و دوستانم که حدود 10 نفر بودیم، آزمونهای کتاب زرد اختصاصی را در دوران جمعبندی به صورت زماندار از خودمان آزمون میگرفتیم.
پشتیبان ویژه هم داشتی؟
آقای آیدین باغبانی پشتیبان ویژهام بودند و راهنمایی ایشان در مورد زمانهای نقصانی خیلی به من کمک کرد. ایشان مرا تشویق میکردند و روحیه میدادند.
چه قسمتهایی از مجلهی آزمون برایت قابل توجه بود؟
قسمت ادب پارسی خانم شمیرانی را کامل میخواندم و طنز نوشتار ایشان خوشم میآمد. قسمت نقاشیهای مجله هم برایم جالب بود.
از خانوادهات بگو. چه کمکی به تو کردند؟
تحصیلات پدرم سوم راهنمایی و مادرم پنجم ابتدایی است. هر چند نمیتوانستند در زمینهی درسی به من کمک کنند اما تمام شرایط را برای درس خواندن من فراهم کردند و به من روحیه میدادند.