فاطمه صالح نیا؛ازرتبه10000تا928کنکورتجربی در 100روز تلاش جدی

سال اول کنکورم چند ماه درگیر یه سرماخوردگی ساده بودم، مدام افت و خیز داشت و حدود 3 ماه وقتمو گرفت، در حدی که حتی دو

فاطمه صالح نیا؛ازرتبه10000تا928کنکورتجربی در 100روز تلاش جدی

فاطمه صالح نیا

 کرمان 

داروسازی دانشگاه شهید بهشتی

 رتبه ۹۲۸ منطقه 2

تحصیلات و شغل مادر: فوق دیپلم و فرهنگی بازنشسته

 تحصیلات و شغل پدر: لیسانس و فرهنگی بازنشسته 

رتبه کنکورسال ۹۸ : ۱۰ هزار

 رتبه کنکورسال ۹۹: ۶ هزار 

رتبه کنکورسال ۱۴۰۰ : ۹۲۸

درصد های کنکور تجربی 1400:ادبیات : 45%- عربی: ۶۸ %-دینی : ۹۶ %-زبان : ۵۷ %-ریاضی :۲۴%-زمین : 48%- زیست:65%- فیزیک %۵۴  -شیمی ۴۷ % -
معدل کل : ۱۹.۸۳ 

  

مصاحبه‌گر:شیلا کیانی

 به نظر شما چه عواملی باعث شدند که در کنکور سال های قبل نتیجه نگیرید؟

 سال اول کنکورم چند ماه درگیر یه سرماخوردگی ساده بودم، مدام افت و خیز داشت و حدود ۳ ماه وقتمو گرفت، در حدی که حتی دو تا امتحان نیم سال اول مدرسه را نتوانستم شرکت کنم.

بعد از آن یک انتخاب اشتباه در شیوه درس خواندنم داشتم که شرایط بدتر هم شد، چون از نظر روحی به شدت افت داشتم و وقت زیادی هم از دست دادم و در نهایت مطالب را خوب جمع نکردم. 

سال دوم همه چیز خوب پیش می رفت، من به دلیل اینکه مقصر شکست سال قبل مستقیما خودم نبودم، خیلی راحت با آن کنار اومدم و با انرژی و حال خوبی شروع کردم، تراز هایم در بازه ی ۶۴۰۰ تا ۶۷۰۰ بود، اما با آمدن کرونا و غیر حضوری شدن مشاوره و کم شدن پیگیری مشاورم کاملا دچار افت شدم ، مسئله ی مهم در این دوران، استرس ناشی از ابتلا به کرونا برای خودم و اعضای خانوادم بود و به شدت دچار تشویش شده بودم، افت من شروع شد، البته این افت از نظر تراز شاید نبود، چون ازمون ها غیر حضوری بودند و خیلی متفاوت از ازمون حضوری بود، اما خودم هم می دیدم؛ اصلا عملکردم در درس خواندن و تمرکزم، مثل قبل نیست.

 در نهایت همراه شدنِ تعویق کنکور باعث خستگی روحی زیاد شد و در نتیجه رتبه کنکورم با رتبه ی ازمون هایم خیلی خیلی فاصله داشت! 

در واقع اشتباه بزرگ سال دوم که باعث شد تمام تلاش مهر تا اسفندم هیچ شود، از دست دادن دوران طلایی و به شدت مهمِ عید تا تیر ماه بود، در واقع زمانی  که الان بچه های کنکوری پیش رو دارند.

 

 

بعد از اعلام نتایج چه شرایطی برایتان پیش آمد؟ و برخورد پدر و مادرتان چگونه بود؟

 سال اول از قبل خانوادم با توجه به شرایطی که پیش آمد، کاملا اگاه بودند که نمی شود، انتظاری از من داشت و مشکلی نداشتند، همه می دانستیم که قرار است، پشت کنکور بمانم،  اما سال دوم خیلی شرایط ناراحت کننده ای بود، من با یک روح خسته و پیدا کردن جنبه ی دیگری از علایقم، می خواستم بروم رشته ژنتیک، چون این مدت که فاصله افتاد، متوجه شدم بهش علاقمندم، ولی در نهایت با مخالفت های زیاد منصرف شدم، روز آخر انتخاب رشته، بعد از نمازم همینجوری قران را باز کردم، دیدم اولین ایه ی آن صفحه با مضمون احترام به پدر و مادر بود، متوجه شدم که باید صبوری کنم و خوب، نهایتا انتخاب رشته نکردم.

 

پس پدر و مادر به شما درس استمرار و پیوستگی دادند، این موضوع چقدر در تصمیم شما برای شرکت دوباره در کنکور تاثیر داشت ؟

 نکته ی مهم همه ی این روز ها و تصمیمات، همین همراهی و حمایت همیشگی خانوادم بود، واقعا ازشون ممنونم توی کنکور سومم از آن جایی که سال قبل به دلیل کم کاری خودم نتوانستم نتیجه بگیرم، به شدت خودم را سرزنش می کردم و خیلی بی انرژی بودم، کاملا از نظر روحی تخریب شده بودم، این شد که من تا حدود اواسط اسفند ماه، به جز دینی، کمی زیست، چند جلسه کلاس زبان، کاری نکرده بودم یک شب خیلی یهویی، وقتی به خودم آمدم و دیدم فقط ۱۰۰ روز به کنکور مانده، وقتی که یادم افتاد که دیدن نتیجه بد چقدر لحظات بدی برای خودم و خانوادم ایجاد کرد، چقدر احساس شرمندگی در برابر حمایتگریشون داشتم و وقتی که به آینده ی مبهمی که قرار است، جوری خلاف علایقم رقم بخورد، نگاه کردم، دیدم واقعا ۱۰۰ روز سختی در برابر یک اینده ی چندین ساله هیچی نیست! 

من تمام ۱۰۰ روز را با همین جمله گذراندم، صبح بیدار شدن برایم به شدت سخت بود، ولی تنها یاداوری همین جمله، برای من انگیزه بود .

 

 

از چه زمانی خیلی جدی و طبق برنامه کار کردید ؟ و چه کارهای ویژه ای در این فرصت کم انجام دادید که نتیجه گرفتید؟

از جمله ویژگی های این تلاش ۱۰۰ روزه ام، میتوانم به چند مورد اشاره کنم: اولیش پیوستگی بود، من تمام این ۱۰۰ روز با وجود همه ی چالش هایش ، کاملا طبق برنامم پیش رفتم، حتی گاها بنا به دلایلی خانه ما ناخواسته شلوغ بود، اما نگذاشتم پیوستگی تلاشم حتی در حد یک روز از بین برود.

 

چه زمانی در آزمون های کانون ثبت نام کردید ؟ چرا کانون را در این سال انتخاب کردید؟

 مورد دیگه این بود که من به شدت به خدا وصل شدم، ارامش زیادی گرفتم و پیش رفتم از نظر درس هم ، اولین کاری که کردم، از بین چندین منبع که برای هر درس داشتم، یک منبع اموزشی و یک منبع ازمونی برداشتم و بقیه ی کتاب هایم را که نزدیک ۷۰ جلد بود، جمع کردم، این کار از نظر روانی به ارامشم کمک کرد ، چون دیگه با دیدن آن حجم کتابی که وقت نمی شد، بخوانم استرسی نمی گرفتم، من قبول کرده بودم که نمی شود همه اش را خواند، پس ترجیح دادم یک کتاب روا خوب بخوانم و دقیق کار کنم .

 

درصدهای خود را در هر درس در کنکورهای 98و 1400 با هم مقایسه کنید؛ برای درس‌هایی که پیشرفت زیادی داشتید راهکارتان چه بود؟ 

ادبیات از ۲۴ به ۴۵ ،دینی از ۷۲ به ۹۶ ، عربی از ۷۰ به ۶۸ ، زبان از ۱۹ به ۵۷ ، ریاضی از ۴۲ به ۲۴ ، فیزیک  از ۳۸ به ۵۳، شیمی از ۳۰ به ۴۷ ، زیست از 65 به  70 رسیدم، در درس زبان، پایه ضعیفی داشتم، با انواع درسنامه ها کار کردم و سعی کردم خود اموزی داشته باشم، اما نشد، بنابراین کلاس رفتم و رشد درصدم به علت کلاسی بود که از پایه و اصولی و نه تکنیکی، اموزش می داد، در درس دینی به علت تست زیاد متوجه شدم با تسلط بر متن کتاب به خوبی می توان دید طراح را متوجه شد، پس علاوه بر فهم درس، به شدت روی متن کتاب تسلط داشتم.

 درس فیزیک هم رشد درصد داشتم، به نظر خودم بخشی از این رشد درصد به علت مدیریت خوب آزمون بود، چون متوجه شدم که باید نقاط ضعفم را بپذیرم و در کنکور هوشمندانه عمل کنم؛ در واقع اخرین گزینه برای حل سوالات، بخش هایی بودند که اشکال زیادی داشتم و به دلیل کمبود وقت تسلط کافی نداشتم، این مسئله درباره ی شیمی هم صادق بود .

 

به طور کلی فراشناخت و تسلط روی شرایط شخصی خیلی خیلی در مسیر کنکور کمک کننده می باشد، روش مطالعه این درس ها را توضیح می دهید؟

 من برای زیست شناسی مهم ترین و اولین پله را، تسلط بسیار بالا بر متن کتاب می دانم، در واقع تا وقتی که ما بر کتاب درسی مسلط نباشیم، نمی توانیم از تست ها به خوبی استفاده کنیم، پس مرورهای زیادی روی متن داشتم و بعد از اینکه با دقت متن را مطالعه می کردم، تست های زیادی می زدم، خواندن زیاد درسنامه را پیشنهاد نمی کنم، چون همان نکات درسنامه در دل تست هاست و اگر دانش اموز با تست زدن نکات را پیدا کند، هم مدل خواندن را متوجه می شود و هم این‌ نکته ی کشف شده در ذهنش ماندگار است، ولی حفظ نکات در درسنامه خیلی زود فراموش می شود، در شیمی ریاضی و فیزیک بعد از درسنامه به سراغ تست می رفتم و در کل طبیعتا برای درس هایی با ماهیت محاسباتی تمرین و حل تیپ های متنوع بهترین کار است، البته به حفظیات شیمی که اخیرا خیلی مورد توجه طراح هستند، نباید بی توجهی شود؛ به طور کلی من اول از همه تمام تلاشم این بود که با خوداموزی مطالب را یاد بگیرم  و اگر مبحثی دشوار یا پیچیده بود، برای همان بخش فیلم آموزشی می دیدم، هیچ وقت از اول تا اخر ( به جز زبان که پایه ضعیفی داشتم) کلاسی نرفتم، چون تعداد کلاس فرصتی برای تست کافی(که مهترین نکته ی کنکور است ) نمی گذارد.

 

 

 آیا روش‌های مناسب برای هر درس را به تدریج کشف کردید، که کدام روش ها برای خود شما مناسب تر و بهتر است ؟

 بله، همان خودشناسی، به نظر من بهترین کمک را به من کرد، من متوجه شدم دیدن فیلم به علت آماده بودن محتوا با تمرکز کافی اتفاق نمی افتد، برای همین گزینه ی اخرم بود، از طرفی کاملا شناخت داشتم که کدام قسمت های هر فصل برای من چالشی تر است و به همین دلیل تقسیم تایم را به خوبی انجام می دادم، در ۱۰۰ روز تلاش کنکورم، به علت کمبود وقت لازم بود، واقع بینانه مطالبی را حذف کنم، چون فرصتی برای تمرین زیاد نداشتم و شناخت خودم، اینجا خیلی به من کمک کرد. 

 

 شما نسبت اختصاص زمان مطالعه تستی و کتاب درسی را در ایام مختلف سال چطور تنظیم می کردید؟

 همان طور که گفتم، در مورد درسی مثل زیست اولویت اولم تسلط روی متن بود، اما در درس های حل کردنی، تست و تمرین پس از یادگیری درسنامه مهم ترین کار است.

 

 بعد از کنکور اول و دوم در چه درس هایی نیاز داشتید تا شرایطتان را بهبود ببخشید ؟

 زبان و شیمی شدیدا احساس نیاز داشتم ، در مورد زبان که کلاس رفتم ، و در مورد شیمی سعی کردم حس منفی ای که بهش دارم را کنترل کنم و بیشتر برایش زمان بگذارم. 

 

  در این دو سال، محیط چه تأثیری روی شما گذاشت؟ 

مهم ترین تاثیر این مدت که از جو کنکور و مدرسه دور بودم، این بود که من واقع بینانه به علاقه خودم‌ نگاه کردم، اجازه ندادم باز هم تحت تاثیر جو ، تصور اشتباهی از هدفم از زندگی پیدا کنم، بنابراین با دید منطقی تر نگاه کردم و علاقه خودم که داروسازی بود را پیدا کردم.

 

 در سال آخر خسته نشدید؟ چه چالش هایی در سال آخر داشتید؟ چه کاری برای رفع خستگی انجام می دادید؟ 

در سال اخر مشکلات روحی زیادی داشتم، ولی در نهایت وقتی دیدم که فقط ۱۰۰ روز باقی مانده تصمیم گرفتم هر جور که شده دوباره بلند شوم  و نگذارم شرایط بدتر از این شود، ۱۰۰ روزی که باقی مانده بود، زمانی برای خستگی و وقت تلف کردن نبود، در واقع هر موقع که خستگی به سراغم می آمد با تصور اینکه فقط چند روز دیگر این شرایط تمام می شود و چه بهتر که خوب تمام شود، خودم را خیلی کنترل می کردم.

 

 استفاده از  فضای مجازی را چطور  مدیریت می کردید ؟

 من برای مشاورم در آن ۱۰۰ روز میزان استفاده از تلفن همراه را ارسال می کردم ، اینکار باعث می شد کاملا حضورم در فضای مجازی را کنترل کنم  و چون دید منطقی نسبت به هدف و تایم باقی مانده داشتم، می دانستم نباید با چیزی مثل گوشی وقتم را بگذرانم، این در حالی بود که گوشی روی میزم کنارم بود، اما اصلا به سراغش نمی رفتم.

 

 مطابق برنامه‌ی راهبردی حرکت می کردید؟ چگونه برای دو هفته برنامه ریزی می کردید؟

 با اینکه دیر به ازمون ها ملحق شدم، اما تمام سعیم را کردم که منطبق بر آزمون ها پیش بروم ، برنامه ریزی من به صورتی بود که چون پایه ی قوی ای برای کنکور ۹۹ داشتم ، بیشتر تست می زدم و البته با این وجود حدودا از ۳ شنبه ی قبل از ازمون تست زماندار و ازمون مشابه و مرور انجام می دادم.

 

 تحلیل آزمون را چگونه انجام می دادید؟ 

یکی از مهم ترین اصلاحاتم طی سال اخر همین جدی گرفتن تحلیل آزمون بود، چیزی که الان هم خیلی از بچه ها به آن بی توجهی می کنند، تحلیل ازمونم طولانی بود، اما هیچ وقت با بی حوصلگی انجام نمی دادم ، کاملا دقیق و با دقت بود، اول سوالات غلط و نزده و بعد هم سوالات صحیح را تحلیل می کردم، حین تحلیل مخصوصا برای درس زیست شناسی کتاب درسی هر ۳ پایه کنار دستم بود و برای هر سوال به کتاب درسی مراجعه می کردم و دوباره مطالعه می کردم.

 

چگونه ساعت مطالعه تان را مدیریت می‌کردید ؟ساعت مطالعه شما در طی 100 روز  به چه صورت بود؟ 

من صبح که بیدار می شدم، با توجه به زمان شروع مطالعه ام، برای آن روزم برنامه می نوشتم ، یعنی می نوشتم، مثلا از ۸ تا ۹و نیم پارت زیست برنامه هفتگی را می خوانم و ... این باعث می شد، بدانم چقدر وقت دارم، چقدر باید استراحتم را مدیریت کنم و از طرفی منظم پیش بروم، در سال اخر از ۶ ساعت شروع کردم  و طی دو هفته به ۱۰ ساعت رسیدم ، این ۱۰ ساعت به طور میانگین تا نزدیک کنکور بود و زمان جمع بندی که میانگین ۱۲ ساعت شد.

 

 شما از چه منابع کانون استفاده می کردید؟ این منابع چه ویژگی هایی داشتند؟

 از کتاب های ۳ سطحی استفاده کردم، البته سال کنکور اخرم فقط از بخش بسیار دشوار استفاده کردم، ویژگی مهم این کتاب ها، اول حجم کم و مناسب بودن برای مرور و جمع بندی بود، دوم اینکه مبحث بندی نشده است و خودمان باید حدس بزنیم که از کجای آن فصل سوال طرح شده است، این به افزایش توانایی حل مسئله کمک می کند.

 

 از کدام یک از کارنامه های جعبه ابزار کانون استفاده می کردید؟ به چه علت؟ 

 یکی از توصیه های من همیشه سر زدن به کارنامه های مختلف در صفحه شخصی هست، به نظر من کارنامه های مبحثی و بازیابی خیلی خیلی در دوران جمع بندی و آزمون های مروری کاربردی هستند .

 

فکر می کردید چنین رتبه ای کسب کنید؟ اگر خاطره ای از لحظه‌ی اعلام نتایج دارید، را برای ما تعریف کنید. 

حدس خودم رتبه ای در حد دو هزار بود، چون بعد از کنکور به سراغ محاسبه درصد ها نرفته بودم، صرفا تصورم همین حدود بود، اما رتبه کنکورم نصف تصورم شد، خاطره ای خاصی ندارم، ولی می توانم بگویم، برق چشمان پدر و مادرم و خوشحالی آن ها بهترین تصویری بود که تمام عمرم دیده بودم.

 

 به نظرتان مهمترین خود ویژگی مثبت شما چه بود؟

مهم ترین ویژگی من که در واقع خودم خواستم که اینطور باشم، مثبت اندیشی بود، اجازه ندادم هیچ ترس و فکر منفی ای بیش از این انرژی و وقتم را بگیرد، من این تصمیم را یک شبه گرفتم و چون مصمم بودم، کاملا با موفقیت انجام شد .

مورد دیگر هم که در راستای همین مثبت اندیشی بود، توکل به خدا بود، هر وقت احساس ترس داشتم، به خدا پناه می بردم، در حدی که من سر کنکور چنان ارامشی داشتم، که حتی در آزمون های آزمایشی تا این حد آرام نبودم و به نظرم این ارامش از چیزی جز یک منبع قدرتمند حاصل نمی شد.

 

 مهم‌ترین چیزی که از کانون و آزمون‌ها یاد گرفته اید و فکر می کنید بعدا در زندگی و دوران دانشجویی به دردتان می خورد، چیست ؟ 

داشتن برنامه ی بلند مدت را از کانون و آزمون هایش یاد گرفتم؛ به نظر من داشتن برنامه بلند مدت باعث می شود، بهترین استفاده را در کمال ارامش از زمان ببرم، همان چیزی که در برنامه ی راهبردی کانون کاملا مشهود است.

 

Menu