به نام خدا، با سلام زینب غلام علی زاده هستم رتبه 9 منطقه 3 و 99 کشوری گروه علوم انسانی از شهرستان شیروان
شما با 9 خیلی سر و کار دارید رتبه 9 انسانی منطقه 3 و 99 کشوری و 199 آزمون، همه با 9.
9 تیر هم آزمون کنکور انسانی برگزار شد.
پس شما همش با 9 کار می کنید (مزاح). خب خانم غلامعلی زاده بفرمایید چند آزمون دادید، چقدر غیبت کردید؟
از سال ششم وارد آزمون های برنامه ای کانون شدم و مجموعا 6 سال در آزمون ها شرکت کردم که در این 6 سال در 199 آزمون شرکت کردم.
شما گفتید آزمون های برنامه ای، خیلی ها می گویند آزمون های آزمایشی و ما می گوییم این ها آزمون های برنامه ای هستند. شما می توانید فرق این دو را بیان کنید؟
آزمون آزمایشی آزمونی است که می روی فضای کنکور را محک می زنی که استرست بریزه یا مدیریت زمانت را تست می کنی که روز کنکور مشکلی نداشته باشی اما آزمون های برنامه ای با برنامه پیش می رود، با منطق پیش می رود، مباحث را پوشش می دهد مخصوصا سال دوازدهم که سه پایه را باید هم پای هم پیش ببریم، مباحث پایه، مباحث دوازدهم همش باید مرور شود، مباحث دوازدهم هم که مباحث جدید هست مخصوصا در این دوران کرونا که آموزش مجازی شد هم باید این ها را آموزش می دیدیم هم دهم و یازدهم را مرور می کردیم آزمون های برنامه ای خیلی با برنامه منطقی پیش رفتند.
شما از کی به آزمون ها می گویید آزمون های برنامه ای؟
من سال ششم که شرکت کردم هدفم این بود مدارس تیزهوشان و نمونه دولتی پذیرفته شوم همین طور هم شد مدرسه نمونه پذیرفته شدم بعدش وارد هشتم و نهم شدم که آنجا هدفم ورود به مدرسه تیزهوشان بود.
هفتم نیامدید؟
خیر. هفتم نیامدم اینجا هم به هدفم رسیدم و وارد مدرسه تیزهوشان شدم رشته انسانی، بعد از اینجا دیگر هدفم کنکور بود که رتبه خوب به دست بیاورم، سال دهم که ما فقط 6 ماه مدرسه می رفتیم در آن 6 ماه من آزمون های حضوری را شرکت می کردم بعدش هم که کرونا آمد من کمی افت داشتم ولی آزمون ها را حتما شرکت می کردم. اصلا غیبت نداشتم افت داشتم ولی آزمون های آنلاین را حتما شرکت می کردم.
افت داشتین ولی شرکت می کردید.
بله. یازدهم هم به همین منوال گذشت. از 1 تیر 1400 برنامه ریختم که یک سال به خوبی برنامه بریزم و رتبه تک رقمی کسب کنم در کنکور از آنجا برنامه من خیلی جدی شد و برنامه راهبردی را برای خودم باز می کردم شخصی سازی می کردم که در طول آن سیزده روز همه مباحث را بخوانم، درس نامه کتاب را بخوانم، کتاب درسی خوانده شود، تست ها هم زده شود، در تابستان دهم و یازدهم را جمع بندی کردم و چون طبق برنامه راهبردی پیش می رفتم یک بخشی از درس های دوازدهم را هم پیش خوانی می کردم.
خیلی دقیق و منظم کار کردید. این نوع تفکر و نگرش و اندیشه را چطوری به دست آوردید؟ چه کسی به شما کمک کرد؟ این طور خوب و دقیق و منظم سنجیده فکر کنید.
من بچه ها را می دیدم مصاحبه های بچه ها را در سایت کانون.
از کی؟
از وقتی که عضو کانون شدم در سایت مصاحبه رتبه برترها را می خواندم، می دیدم رمز موفقیت آن ها یک پیوستگی است و دو با برنامه بودن یعنی برنامه شان را پیوسته انجام می دادند که به موفقیت رسیدند. من هم تصمیم گرفتم همین راه را ادامه دهم.
شما در سال آخر غیر از آزمون های اصلی کانون در چه آزمون هایی شرکت کردید؟ در آزمون های هدف گذاری و مشابه پارسال شرکت می کردید؟
هدف گذاری را پنجشنبه اول شرکت می کردم، پنجشنبه قبل از آزمون هم آزمون مشابه پارسال را می دادم آزمون هدیه هم اگر برگزار می شد من شرکت می کردم.
علت این که هدف گذاری را شرکت می کردید و مشابه پارسال را چه بود و از هر کدام از این ها چه به دست می آوردید؟
من سعی می کردم مباحثی را که در آزمون هدف گذاری می آید را حتما هفته اول بخوانم بعد پنجشنبه که آزمون را شرکت می کردم می دیدم کدام ها را خوب خوانده ام، کدام یک از درس ها نیاز به بررسی بیشتر دارد که هفته دوم برایش بیشتر وقت بگذارم درصدش را در آزمون اصلی بالا ببرم. آزمون هدف گذاری باعث می شد نقاط قوت و ضعفمان شناسایی شود.
مشابه پارسال چطور؟
مشابه پارسال حالت تمرینی برای من داشت، پنجشنبه قبل از آزمون، صبح؛ آن را پاسخ می دادم کمی استراحت می کردم غلط و نزده هایم را بررسی می کردم، سوال هایی را که درست جواب داده بودم را هم اگر نکته مهمی داشت از پاسخنامه بررسی می کردم.
زحمت و تلاش مهم تر است، پیوستگی مهم تر است یا خوب فکر کردن؟
جفتش با هم.
البته من سه تا گفتم زحمت و تلاش، پیوستگی، فرق این دو در این است که کسی ممکن است لحظه ای تلاش کند و بگوید چرا نتیجه نگرفتم، پیوستگی شما با عدد 199 مشخص می شود، این کار هر کسی نیست، کسی در 199 آزمون شرکت کند و خوب فکر کردن.
به نظرم با خوب فکر کردن یک برنامه خوب می توانیم بریزیم و همان را پیوسته ادامه دهیم.
اولش کدام است؟ اول باید تلاش کنیم یا خوب فکر کنیم؟
اول باید آن سخت کوشی را داشته باشیم.
بله. برخی فکر می کنند کسی که زیاد تلاش می کند به مسخره به آن ها عبارت بدی می گویند و بچه هایی را که زیاد درس می خوانند و کار می کنند را مسخره می کنند و فکر می کند این افراد خوب فکر نمی کنند، اتفاقا کسی که بیشتر کار می کند بهتر هم فکر می کند.
شما این آزمون ها را که می دادید آیا به تدریج می توانستید روشتان را بهبود ببخشید؟
بله من در بعضی از درس ها روش مطالعه را تغییر می دادم، بعد از پایان نیم سال اول مهندسی منابع را انجام می دادم کتاب هایی را که خیلی به دردم نمی خورد را کنار می گذاشتم چون می دانستم بیهوده دارم وقتم را هدر می دهم و کتاب های بهتر تهیه می کردم، این روند پیش رفتن با آزمون ها باعث شد که من برنامه ریزی ام را بهبود ببخشم .
شما هدفتان چیست؟ در دانشگاه می خواهید چه بخوانید؟
من به رشته ادبیات خیلی علاقه داشتم برای همین در اینترنت تحقیق کردم (سال دهم و یازدهم که بودم بیشتر این کار را انجام می دادم) قسمت بازار کارش را که مطالعه می کردم یک قسمت ورود به آموزش و پرورش بود به عنوان دبیر ادبیات یا مقاطع بالاتر استاد ادبیات در دانشگاه. رفته رفته تصمیم گرفتم همین رشته را در دانشگاه فرهنگیان تحصیل کنم.
یعنی شما می خواهید بروید دانشگاه فرهنگیان. چقدر عالی. آدم غبطه می خورد به حال دانش آموزانی که معلمشان شما باشید. خیلی عالی است. شما فکر می کنید آن چیزهایی که در دوره همراهی با کانون داشتید به دست آوردید و بعدا در دوران دانشجویی و بعد از آن، از آن ها استفاده کنید چه هستند؟
رمز موفقیت در هر کاری نه تنها تحصیل بلکه همه مراحل زندگی با برنامه پیش رفتن است، ما هر شغلی که داشته باشیم اگر کارهایمان را اولویت بندی کنیم و با برنامه پیش برویم موفق تر هستیم تا اینکه بیاییم از کارهای بی اهمیت تر شروع کنیم و کارهای اولویت بالا بماند و انجام نشود.
پدر و مادر شما از لحاظ آموزشی چه نقش و تاثیری داشتند؟
پدر و مادرم اول این که یک فضای آرام در اختیار من گذاشتند، خانه ما دو طبقه بود و من در طبقه بالا زندگی می کردم و پدر و مادرم طبقه پایین که اصلا هیچ مزاحمتی نباشد و فضا برایم آرام باشد. برایم کتاب تهیه می کردند برای خیلی از درس هایم دو تا یا بعضا سه تا کتاب کار تهیه می کردند.
قبل از این که وارد دبستان شوید چه چیزهایی را از پدر و مادرتان یاد گرفته بودید؟
به تحصیل من خیلی اهمیت می دادند برای همین من را در پیش دبستانی ثبت نام کردند.
چند سال؟
یک سال رفتم. آنجا به ما حروف الفبا را یاد دادند، خواندن و نوشتن یاد داشتم و بعدا وارد دبستان شدم یعنی من در پنج، شش سالگی که در پیش دبستانی بودم خواندن و نوشتن یاد داشتم.
کتاب هم می توانستید بخوانید؟کتاب داستان.
بله، کامل آنجا به ما یاد داده بودند.
من خودم همیشه تحلیل آزمون را می گذاشتم برای روز شنبه. جمعه را کلا فقط استراحت می کردم و می آمدم فوقش کارنامه ام را نگاه می کردم ولی اگر نتیجه خوب نمی شد خودبخود می رفتم سراغ کارنامه و پاسخنامه را دانلود می کردم، همان جا می نشستم به تحلیل کردن، این بیشتر من را پرکارتر می کرد.
اگر نتیجه شما خوب می شد مغرور نمی شدید؟ سست نمی شدید؟
اکثر آزمون ها ولی نه همیشه در شهرمان نفر اول می شدم و این بار مسئولیتم را بیشتر می کرد که در کنکور هم حتما همین نتیجه را بگیرم و خودم را ملزم می کردم که پرقدرت تر ادامه دهم تا بتوانم رتبه ای که می خواهم را به دست بیاورم.
خانم مجردثانی را می شناسید؟
بله.
از شهر شماست.
در یک مدرسه بودیم.
می دانید چه رتبه ای بودند؟
4 کشوری تجربی.
این بچه هایی که رتبه برتر می آورند سمبل و الگو می شوند و به بقیه بچه ها هم می گویند شما هم می توانید به این نتیجه برسید.
خیلی انگیزه می دهند به ما که از شهرهای کوچک یا مدارس دولتی که خیلی امکانات ندارند. تلاش و پیوستگی و برنامه ریزی آن ها باعث شده است که به رتبه هایی برسند که بچه هایی که خیلی امکانات دارند هم نمی توانند به آن ها برسند.
به نظر من دانش آموزی که در بهترین مدارس مثلا تهران درس می خواند با دانش آموزی که در یک روستای دورافتاده درس می خواند تفاوت فقط در امکانات است ولی باز هم تا خود دانش آموز زحمت نکشد به آن نتیجه ای که می خواهد نمی رسد اصل تلاش است.
من فقط به دانش آموزان این را می گویم که رمز موفقیت پیوستگی و برنامه ریزی است و موفقیت یک شبه به دست نمی آید، تشکر می کنم از پدر و مادرم و همچنین از شما که این فرصت را در اختیار ما گذاشتید.
گفتگو: کاظم قلم چی
پیاده سازی متن: ناهید منجمی
برای مشاهده سایر گفتگو های کاظم قلم چی با رتبه های برتر 1401 کلیک کنید